۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

سور حاكم، سوگ ملت



بيست روز از آغازفصل خزان سال 1350 گذشته بود. همه رسانه هاي دنيا معطوف به ايران بود. در ايران هم غوغايي به پا شده بود. دركنار خرابه هاي تخت جمشيد كه نشان از تمدني بزرگ در 25 قرن پيش داشت، سران بيش از 60 كشور دنيا گردآمده بودند تا بزرگترين ميهماني شاهانه تاريخ را رقم زنند.

جايگاهي مخصوص ميهمانان درنظرگرفته بودند و پادشاهان و رؤساي جمهور بر صندلي هاي سلطنتي مخصوص تكيه زده بودند، گروهي اسب سوار كه هم اسبان و هم سواران زيب و زيور سربازان هخامنشي داشتند و گويا روز قبل از تهران حركت كرده بودند، از راه رسيدند و درمقابل جايگاه ايستادند. يك سوار كه نامه اي دردست داشت پياده شد و ضمن اداي احترام به سوي شاه ايران محمدرضا پهلوي رفت و نامه را كه به ظاهر پيام ملت ايران خطاب به شاه بود به دست وي داد. شاه در پاسخ به اين پيام ملت، سخنراني خود را شروع كرد. بدين ترتيب جشن دوهزار و پانصدمين سال پادشاهي ايران آغازشد و يك هفته به درازاكشيد. ميهماني اي كه شايد تشريفاتي ترين و پرهزينه ترين ميهماني تاريخ بشرباشد.

شاه به 2500 سال قبل برگشته بود و با كورش سرسلسله پادشاهان هخامنشي سخن مي گفت. او خطاب به كورش شاه شاهان وعده هايي كه هميشه مي داد تكراركرد:

"كورش!

ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمده‌ایم تا به تو بگوئیم:

آسوده بخواب كه ما بیداریم،

و برای نگاهبانی میراث پرافتخار تو همواره بیدار خواهیم بود.

سوگند یاد می كنیم كه آن پرچمی را كه تو دوهزار و پانصد سال پیش برافراشتی همچنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهیم داشت.

سوگند یاد می كنیم كه بزرگی و سربلندی این سرزمین را به عنوان ودیعه‌ای مقدس كه گذشتگان ما به ما سپرده‌اند با اراده‌ای پولادین حفظ خواهیم كرد، و این كشور را سربلندتر و پیروزتر از همیشه به آیندگان خویش خواهیم سپرد.

سوگند یاد می كنیم كه سنت بشر دوستی و نیك اندیشی را كه تو اساس شاهنشاهی ایران قرار دادی، همواره پاس خواهیم داشت و همچنان برای مردم جهان پیام آور دوستی و حقیقت خواهیم بود".

سپس ضمن اشاره به خطرات وتهاجماتي كه همواره ايران را تهديد مي كرده و فداكاري ايرانيان براي حفظ ميهن شان، به تجليل از حكومت خود پرداخت:

" اكنون ما در اینجا گرد آمده‌ایم تا با سربلندی به تو بگوئیم كه : پس از گذشت بیست و پنج قرن، امروز نیز مانند دوران پر افتخار تو، نام ایران در سراسر گیتی با احترام و ستایش بسیار در آمیخته‌است. امروز نیز همانند عصر تو، ایران در صحنة پر آشوب جهان پیام آور آزادگی و بشر دوستی و پاسدار والاترین آرمانهای انسانی است. ..كورش ! آسوده بخواب، زیرا كه ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود".

پيشينه

اين چشن بنا بود چندين سال قبل اجرا شود اما بنا به دلايل مالي و سياسي چندبار به تعويق افتاد. فكر اين چشن را شجاع الدين شفا درسال 1337 درسر شاه انداخت. محمدرضا شاه از اين پيشنهاد خوشش آمد و دستور اجراي آن را صادركرد. ابتدا خبر اين تصميم از سوی روزنامه‌ها و مطبوعات ایران اعلام شد و هنگام برگزاری آن را سال 1340 دانستند. پیش از پایان سال 1339 وزارت دربار در اطلاعیه خود، زمان برگزاری این جشن را به تعويق انداخته و به سال 1342موكول كرد. لیكن در تاریخ یاد شده نیز این جشن برگزار نشد. جواد بوشهری، رییس شورای مركزی جشن در تاریخ 25/1/1343 در مصاحبه‌ای اعلام كرد كه این جشن در آبان‌ماه سال 1344، مقارن با جشن تاجگذاری برگزار می‌شود. اما اين تاريخ نيز تغييركرد و سرانجام در تاریخ 26/5/1347 بار دیگر وزارت دربار اطلاعیه‌ای صادر كرد و در آن تصميم نهايي را دراين مورد چنين اعلام نمود: «به فرمان مطاع مبارك شاهنشاه آریامهر جشن‌های بیست و پنجمین سده شاهنشاهی ایران،به مدت هشت روز از تاریخ 20 مهر ماه 1350 برگزار خواهد شد»!

اهميت اين جشن

از آن تاريخ 38 سال گذشته است. آن رژيم سقوط كرده و سال هاست محمدرضا پهلوي مرده است. اما تأمل درماهيت برگزاري اين جشن ها از چند جهت امروز براي ما سودمند است:

1- شناخت روحيه نوستالژيك حاكمان وقت ايران و اثرات منفي آن در جامعه

2- درك اين واقعيت تاريخي كه چطور اوج اقتدار موجب سقوط حتمي مي شود.

3- خطر ثروت باد آورده نفت كه در عين تقويت مالي حكومت آن را برباد داد.

4سال قبل از آن شاه بعد از 26 سال حكومت تاجگذاري كرد و به اين مناسبت سراسرشهرهاي ايران را چراغاني كردند و طاق نصرت بستند و مراسم ويژه برگزاركردند. هرسال نيز به مناسبت تولد خودش و وليعهد و سالگرد تاجگذاري و سالگرد كودتاي 32 و .... جشن و مراسم برپا مي شد. اما جشن 2500 ساله قابل مقايسه با آنها نبود.

از تاريخ 20 مهرماه 1350 به مدت يك هفته دركنار تخت چمشيد بزرگترين و مجلل ترين ميهماني دنيا برپا شد. در اين ميهماني بيست پادشاه و امير عرب، پنج ملكه، بيست و يك شاهزاده ،‌شانزده رئيس جمهور،‌سه نخست وزير،‌چهارمعاون رئيس جمهور و دو وزيرامورخارجه از 69 كشور جهان شركت كردند. همه چيز در اين جشن از نوع بهترين دردنيا بود. طراحي لباس ميزبانان، غذاها و سفره آرايي، تزيين محيط، چادرهاي مسكوني، لوازم و تجهيزات مصرف شده، و .... همه از عاليترين و مرغوب ترين نوع انتخاب شده بودند.

وضعيت مبارزان و منتقدان

شاه دراين مقطع از زمان خود را در اوج قدرت مي ديد. بعد از اعتراض روحانيت در سال 42 و تبعيد آيت اله خميني به عراق، مخالفت چشمگيري ديده نشده بود. تمامي گروه هاي مبارزي كه در آن سال ها دست به فعاليت زده بودند دستگير شده و يا اعدام شده بودند يا در گوشه هاي زندان ها زندگي مي گذراندند. جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي، حزب ملل اسلامي، گروه فلسطين، گروه هاي مسلح منشعب از حزب توده و روحانيت مبارز...همه سركوب شده بودند. برخي اعتراضات مثل حركت دانشجويان براي گراني بليط اتوبوسراني بود ولي رژيم سريع با دستگيري و سپس رسيدگي به موضوع از گسترش آن جلوگيري كرد. آيت اله سعيدي در خرداد 49 به ورود امريكائيان درايران اعتراض كرد كه سريعا" بازداشت شده و در زندان به شهادت رسيد. بهمن ماه سال 49 مخفيگاه چريك هاي فدايي خلق در سياهكل لو رفت و تعداد زيادي از آنها دستگير شدند. همچنين عده اي از جوانان مذهبي كه بعدها نام مجاهدين خلق را براي خود انتخاب كردند سازماني چريكي تشكيل داده بودند كه ساواك توانست درآنها نفوذ كند و درشهريور 50 دستگيري وسيعي از آنها صورت گرفت. بطوري كه تقريبا" تشكيلات آنها ازهم پاشيد و تنها احمد رضايي و چند نفر از دستيگري مصون ماندند. ساواك اوضاع را به شدت كنترل كرده و هر مخالفتي را درنطفه سركوب مي كرد.

درنتيجه شرايط يأس آوري بود. نعمت آزرم درباره جشن هاي شاهنشاهي شعري با عنوان "شبچراني" درآن روزها سرود كه زبانزد شد. اين شعر احساس مبارزان و روشنفكران و شرايط آن دوران را به خوبي نشان مي دهد:

شبچرانی

شب بد ؛ شب دد ؛ شب اهرمن/ وقاحت - به شادی دریده دهن

شب نور باران ؛ شب شعبده/ شب خیمه شب بازی اهرمن

شب گرگ در پوستین شبان/ شب کاروان داری راهزن

شب سالروز جلوس دروغ/ شب یادبود بلوغ لجن

شب کوی و برزن چراغان شده/ فضاحت ز شیپور ها نعره زن

شب شبچرانی به فرمان دیو/ شب سور اهریمن و سوک من

درميان مردم ناراضي از حكومت بازار شايعه و جوك هاي سياسي رواج بسيار يافته بود. آسوده بخواب ما بيداريم ترجيع بند بسياري از طنز هاي سياسي بود. هرچه كمبود بود با اين پيشوند بيان مي كردند. آسوده بخواب كه گوشت كيلويي فلان است.. آسوده بخواب كه ما نان نداريم....

درتيرماه همين سال امام خميني در نجف طي يك سخنراني به تفصيل در اين باره موضعگيري كرده و از همه اقشار دعوت كرد نسبت به آن اعتراض كنند.

ايشان در اين سخنراني ابتدا شمه اي درباره جريانات صدراسلام و مزاياي حكومت اسلامي توضيح داد. نمونه حكومت اسلامي را عملكرد حضرت امير در پنج سال حكومتش دانست و گفت براي چنين حكومتي بايد جشن گرفت و براي ساقط شدنش عزا:

صحيفه امام، ج‏2، ص 361: " با همه زحمتهايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است. و همين [دوره‏] پنج ساله و شش ساله، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حكومتى كه اگر چنانچه در يك طرف از مملكتش، در يك جاى از مملكتش، براى يك زن معاهد- يك زحمت پيش بيايد، يك خلخال از پاى او درآورند، حضرت، اين حاكم، اين رئيس ملت، آرزوى مرگ بكند، كه مرگ براى من- مثلًا- بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زنى كه معاهد هست خلخال را از پايش درآورند. اين حكومتْ حكومتى است كه در رفتنش مردم بايد به عزا و سوگوارى بنشينند؛ و براى‏ همان پنج روز و پنج ساله حكومتش بايد جشن بگيرند.. اين حاكم حاكمى است كه با ملت يكرنگ است بلكه.. سطح روحى‏اش بالاتر از همه آفاق است، و سطح زندگى‏اش پايينتر است از همه ملت".

ايشان درهمين سخنراني از سكوت علما و روحانيون دربرابر پديده جشن به شدت انتقاد كرد و از آنها خواست حداقل هر كدام يك نامه به حكومت بنويسند و آنها را از اين كار بازدارند:

"اگر از تمام مملكت ايران، علماى ايران- كه اقلًا صد و پنجاه هزار نفر معمم در ايران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آيت اللَّه دارد- اگر اينها اعتراض كنند و اين مُهر سكوت را بردارند و اين امضا را (كه به سكوت آنها امضا حساب مى‏شود)، اين مُهر را بردارند، سكوت را بردارند، همه آنها را از بين مى‏برند؟! آنها اگر مى‏خواستند از بين ببرند اولش خوب بود مرا از بين ببرند؛ نبردند هم؛ صلاحشان نمى‏دانند. اى كاش صلاحشان بود! من مى‏خواهم چه كنم اين زندگى را؟ مرگ بر اين زندگى من. آنها خيال مى‏كنند كه من از اين زندگى، خيلى خوشى دارم مى‏برم كه تهديد من مى‏كنند. چه زندگى است كه من دارم. هر چه زودتر بهتر. بيايند؛ هر چه زودتر بهتر. خوب، «عِنْدَ أكْرَمِ الْأكْرَمين» انسان مى‏رود. آنجا كريم است؛ خدا كريم است. لا اقل گوش انسان از اين طور چيزهايى كه مى‏شنود، هر روز مى‏شنود، هر روز ناله مردم را مى‏شنود، هر روز اطلاع مى‏دهند كه دخترها را چه كردند، دخترها را كشتند بعضى‏شان را، سر ناهار ريختند آن قلدرها و چماق كِش ها، ريختند سر ناهار، ديگ، نمى‏دانم، [آب يا غذاى‏] جوش را ريختند به سر اين بيچاره‏ها. چه شده است؟ گفتند مثلًا مرده باد زيد، زنده باد زيد. اين آدم كشتن دارد؟!"

خشك سالي و فقر

برگزاري جشن همزمان با اوج خشكسالي در ايران بود. با توجه به اينكه بخش عمده مردم ايران درروستا زندگي مي كردند و اقتصاد كشاورزي بيش از ساير بخش ها در زندگي مردم مؤثربود خشكسالي وسياست هاي كلان اقتصادي شرايط بسيار بدي را براي جامعه پيش آورده بود.

درگوشه و كنار روزنامه ها گاه اين خبرها به چشم مي خورد. از جمله در مناطق جنوب كشور بويژه سيستان و بلوچستان وضع به صورتي درآمده بود كه مردم فرزندان خود را به بهايي بسيار اندك مي فروختند تا از گرسنگي نميرند. بسياري روستائيان دام هاي خود را مي كشتند چون قادر به علوفه دادن به آنها نبودند. الاغ هايشان را دربيابان رها مي كردند. خبر اين مسائل نيز در گوشه و كنار مطبوعات دركنار اخبار تداركات جشن منعكس مي شد و خواننده را سخت بر آشفته مي كرد.

اجراي برنامه اصلاحات ارضي به دليل فقدان يك سياست جامع كشاورزي، حال و روز كشاورزان و روستائيان را بهبود نبخشيده بود. بسياري از آنها به دليل فقر و بيكاري راهي شهرهاي بزرگترشده بودند. امكانات بهداشتي و رفاهي در شهرها تكافوي شهروندان را نمي كرد. اين كمبودها و مشكلات درسال هاي قبل نيز بود اما برگزاري جشن هاي شاهنشاهي و هزينه هاي سرسام آورآن، چون خاري درچشم بيننده اين شرايط عمل كرد. درآن زمان تهران با 3-4 ميليون نفر كه پايتخت بود هنوز سيستم فاضلاب نداشت. گازكشي نشده بود و بسياري خدمات شهري اش درحد ابتدايي بود.

با وجود مشكلات اقتصادي درتمامي استان ها و شهرستان ها، مقامات محلي براي تثبيت موقعيت خود مي كوشيدند درچراغاني و تزيين شهر و جشن و سرور از يكديگر سبقت بگيرند. براي اين كار از توليدگران، تجار و كسبه پول مي گرفتند تا براي جشن هزينه كنند.

پارادوكس باستان گرايي

فلسفه برگزاري جشن 2500 ساله آن طور كه اعلام شد اين بود كه به جهانيان نشان دهيم كه ما كشوري هستيم با سابقه تمدني بزرگ. ما 2500 سال تاريخ داريم و در آن دوران باستان بخش عظيمي از جهان در قلمرو امپراطوري ايران اداره مي شد. درحالي كه كمتر كشوري چنين پيشينه اي دارد. درحال حاضر نيز ايران در راه توسعه و به سوي تمدن بزرگ در حال حركت است. شاه در اكثر سخنراني هايش از آينده درخشان و سيماي تمدن بزرگ سخن مي گفت كه چشم انداز كشور بود.

علي رغم تبليغات وسيع دراين جهت كه ايران درجهت پيشرفت و توسعه گام نهاده است، اكثر لوازم و تجهيزات بكار گرفته شده براي برگزاري جشن شاهانه از خارج واردشده بود. حتي تقريبا" اكثركارهاي خدماتي ميهماني نيز دردست خارجيان بود.

مجله هفتگي خواندنيها درشماره هاي مهر تا آبان خود گزارش هايي از تداركات جشن منتشرمي كرد. درشماره 6-13 مهرماه و شماره 4-12آبان 1350 خود درباره وضعيت ميهماني تخت جمشيد نوشته بود: سران كشورها درمحيطي قرار گرفتند كه بي شباهت به محيط افسانه اي هزار و يكشب نيست. بيش از پنجاه چادرمخصوص براي پذيرايي رهبران جهان خريداري شده. اين چادرها مجهز به اطاق خواب، سالن استراحت، همه نوع وسايل و تجهيزات مدرن براي ساكنين و يك تلفن مخصوص براي تماس با كشورهاي خارج بود. بطوري كه درهرچادر تلفن به كشور مربوطه مستقيم وصل بود. تزيين و آماده سازي چادرها به عهده يك هيأت فرانسوي با صد مهندس و دكوراتور بود كه 1500 كارگرو مهندس ايراني زيرنظر آنان كار مي كردند.

براي آرايش خانم ها و آقايان آرايشگران معروف دنيا الكساندر، كارينا و اليزابت به شيراز آمده و در يك چادر اقامت داشتند. متخصصين معروفي براي باغباني و درختكاري از خارج آورده بودند.

حتي براي آشپزي نيز از متخصصين رستوران هاي معروف مثل ماكسيم پاريس دعوت شده بود. ظرف ها و تجيهيزات نيز از بهترين نوع خارجي بودند.

به كارخانه اسپور كه معروفيت جهاني دارد سفارش داده شده تعداد ده هزار بشقاب مخصوص سلطنتي نقش دار به ياد بود جشن هاي 2500 ساله ساخته شود. اين تعداد محدود در سراسرجهان توزيع مي شود. دو هزار عدد از اين بشقاب ها به ايران وارد شد. تزيينات بشقاب با طلاي 22 انجام شده بود. وسط بشقاب علامت شاهنشاهي معاصرايران و اطراف آن را اشكالي از هنرهاي هخامنشيان تشكيل مي دهد. خواندنيها، 20 مهر1350

كيهان، 21مهر1350نوشت :"4ميليون لامپ رنگي و سفيد از انگلستان، آلمان، ايتاليا و ژاپن خريداري شده است".

همچنين مؤسسه ويلتون ايروين انگليس لامپ ها و مجسمه هاي پلاستيكي فراواني به مبلغ 862 هزاردلار تهيه كرده بود كه براي تزيين خيابان هاي تهران و شيراز به كار مي رفتند. خبرگزاري فرانسه، 5مه 1971

يكي از مراسم اين جشن اين بود كه اسب سواراني با لباس هاي دوره كورش از مقابل شاه رژه مي رفتند. براي اين كار لباس هاي مخصوص سفارش داده شده بود. از جمله 4000 عدد زين و برگ شامل افسار، دهانه و سپر محافظ اسب تهيه شده از چرم خالص به يك كارخانه ايتاليايي سفارش داده شده بود. كيهان 24 مهر1350

مؤسسه تزيين و دكور مارلس جين گفته قراردادي كه با ايران براي تزيين تهران و اصفهان بسته بزرگترين قرارداد اين شركت تا كنون است. بولتن ويژه خبرگزاري پارس، 4/7/1350، ص1

شايد تنها قلمي كه توليد ايران بود قاليچه هاي ابريشمي بود كه براي هديه به سران كشورها تهيه شده بود.

خواندنيها نوشته بود: سفارش دادند 40 قالچيه ظريف بافته شود كه روي هركدام تصوير يكي از پادشاهان و رؤساي چمهور ميهمان در جشن نقش بسته بود. اين تصويرها با لباس رسمي و نشان هايي بود كه هريك برسينه داشتند. درهرقاليچه بيش از صدرنگ به كار رفته بود. هر قاليچه به ميهمان مربوطه اهدا شد. يك فندك طلا همراه با كتاب فلسفه انقلاب منتخب سخنراني ها و نوشته هاي شاه نيز جزو هدايا بود. خواندنيها، شماره 8، 20/7/1350

همزمان با برگزاري جشن ها تمامي خيابان هاي اصلي تهران بطرز عجيبي چراغاني و تزيين شده بود. وسط خيابان ها و كنار پياده روها، بالاي ساختمان ها همه جا نوراني بود. لامپ هاي رنگي با طرح هاي اسليمي به شكلي زيبا طراحي شده بود.

اين وضع درحالي بود كه در همين پايتخت از خيابان مولوي به پايين، مردم با وضعيت رقت باري زندگي مي كردند. منطقه ميدان اعدام و شوش گودنشين هايي بود كه از امكانات شهري بي بهره بودند. بيكاري و فقر دراين محلات مشكل اصلي بود، تا چه رسد به شهرها و روستاهاي دورافتاده.

بازخورد

درحالي كه شاه و اطرافيان سخت مشغول تدارك جشن و پذيرايي از ميهمانان بودند، از اينكه در ذهن و دل مردم چه مي گذرد غافل ماندند. آنها به اين فكر مي كردند كه با چنين جشن و ميهماني بزرگي حكومت خود را بيمه كرده اند. از اين پس سيل سرمايه گذاري خارجي به ايران سرازيرشده و از نظر اقتصادي نيز ايران پيشرفت هاي چشمگيري خواهدداشت. درآن صورت نارضايتي هم مهار شده و مخالفين سرسخت منزوي و سركوب مي شوند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد نه همان بود كه آنان گمان مي كردند.

اين مراسم با همه عظمتش در چشم ملت، نوعي تحقير خود و بزرگداشت غريبه بود. اين همه هزينه و تشريفات براي پادشاهان و سران كشورهاي ديگر كه بعضي شان چهره هاي منفوري بودند چه ضرورتي داشت؟ پاسخ هاي داده شده ربطي به ملت نداشت. تبليغات و تشريفات تنها در دل ملت كينه مي كاشت. كينه اي كه درآن مقطع بروز و ظهوري نداشت و حاكميت را مي فريفت.

آنها كه مخالف رژيم بودند با برگزاري اين جشن پرهزينه در راه خود مصمم تر و قاطع ترشدند. مردمي كه سياسي نبودند ولي ازاوضاع اقتصادي يا اجتماعي رنج مي بردند، اين همه هزينه براي تشريفات و تبليغات را اسراف و بيهوده مي دانستند و نسبت به سياست هاي رژيم بدبين و متنفرشدند.

صنعتگران، مبتكران و نخبگان جامعه اين جشن را تحقيرخود مي شمردند. از اينكه همه كالاهاي مصرفي درجشن از خارج كشور تهيه شده بود، مديريت كارها و حتي خدمات درانحصار خارجي ها بود سخت آزرده شده و اين رفتار را نفي هويت و شخصيت ايراني مي ديدند. از اين رو تأكيد رژيم بر ايران باستان توخالي مي نمود و بازتاب منفي داشت.

درمجموع كسي از ميان ملت به اين باورنرسيد كه برگزاري اين جشن به نفع ملت و منافع ملي ماست و اين باور، فاصله مردم را با حاكميت دوچندان كرد.

اين نكته قابل تأمل است كه دراين سال دو سازمان عمده چريكي قلع و قمع شد. اكثريت قريب به اتفاق كادرهايشان دستگير و اعدام شدند. اگر رژيم سياست معقولي در جهت جلب افكارعمومي داشت ديگر برخاستن و جان گرفتن اين مبارزات و جذب نيرو براي آنها بسياردشوار و غيرممكن مي شد. اما حكومت با اعمال سياست هاي غلط، خود براي مخالفانش نيرو بسيج مي كرد. چنانكه بلافاصله پس از سركوب نه تنها اين دوسازمان خود را بازسازي كرده قد علم كردند بلكه گروه هاي كوچك و بزرگ ديگري نيز در گوشه و كنار كشور ايجاد شد كه هم زندان ها پركردند و هم صحنه جامعه از كنترل ساواك به تدريج درآمد و شد آنچه كه به خيال شاه هم نمي آمد.

بخش تراژديك ماجرا اينجاست كه وقتي سال 57 شاه از ايران رفت هيچكدام از آن كشورهايي كه نان و نمك او را خورده بودند از جمله امريكا حاضر نبودند به او پناهي دهند تا سال هاي آخر عمر را در آرامش به سربرد.

منتشرشده در روزنامه اعتماد، سه شنبه 28مهر88