۱۳۹۰ آبان ۱۴, شنبه

اشغال سفارت و دو مشی متفاوت


امروز سی و دومین سالی است که به مناسبت تصرف سفارت امریکا در ایران از آن واقعه یاد می شود. واقعه ای که در یک روز و حتی چند ساعت به انجام رسید اما سایه اش بر سرنوشت سی ساله ملتی  تداوم یافت و تا به امروز نیز این سایه همچنان با ماست. با گذشت این همه سال جادارد کمی فراتر از یادبود رفته و واقعیت های ازیادرفته آن دوران را مرورکنیم شاید عبرتی برای امروزمان باشد.
سقوط اول سفارت امریکا
اولین نکته اینست که سفارت امریکا در تهران قبل از13 آبان 58 یک بار دیگرهم تصرف شده بود که در حافظه تاریخی جامعه جانگرفت و به فراموشی سپرده شد. گرچه حرکت دانشجویان خط امام با پایان دولت موقت همراه شد اما اشغال اول سفارت با شروع کار دولت موقت همزمان بود.
سه روز از سقوط رژیم شاه گذشته بود. مهندس بازرگان اعضای کابینه خود را روز گذشته اعلام کرده و شب گذشته به امام خمینی معرفی نمود. هنوز تب وتاب انقلاب و بی ثباتی درهرگوشه ای رخ می نمود.
یک ماه از رفتن شاه از کشور گذشته بود. دولت بختیار هم سقوط کرده و آخرین مقاومت های گاردجاویدان شاه هم در 22 بهمن توسط مردم درهم شکسته شد و رژیم سلطنتی به تاریخ پیوست اما سیطره آن از ذهن ها هنوز پاک نشده بود. نیروهای سیاسی همچنان سلطه آن را در ذهن داشتند و سقوط همیشگی آن را باور نمی کردند. همواره درجستجوی رد پا و دنباله ای از آن می گشتند تا همه نیرو و توان خویش را در راه مقابله با آن به کارگیرند. باورکردنی هم نبود که دستگاه امنیتی ساواک که بر همه ارکان کشور و فعالیت های سیاسی اجتماعی  فرهنگی و حتی اقتصادی دولتی و خصوصی بختک وار چنگ انداخته بود و حتی جنبش های منطقه ای فراتر از کشور را هم سرکوب می کرد مضمحل شده باشد. همه نگران بودند نکند باردیگر استبداد گذشته بازگشته و انقلاب ابتربماند.
ساعت ده و نیم صبح چهارشنبه 25 بهمن ماه 1357 صدای تیراندازی پیرامون سفارت امریکا در خیابان تخت جمشید که بعدها آیت اله طالقانی نام گرفت طنین اندازشد. تفنگداران امریکایی از داخل سفارت با شلیک گازاشک آورمانع ورود افراد مسلحی شدند که از دیوار سفارت بالا می آمدند. این افراد وابسته به سازمان چریک های فدایی خلق بودند که با ایدئولوژی مارکسیستی با رژیم شاه مبارزه می کرد. سولیوان آخرین سفیرامریکا درایران که ماه ها پیش از وزارت خارجه آن کشور سقوط شاه را پیش بینی کرده و کنار آمدن با انقلابیون را به مقامات متبوعش توصیه کرده بود با تلفن درتلاش بود عضوی از دولت نوپای انقلاب را یافته  و برای حفظ سفارت از آنها یاری بخواهد. سرانجام توانست عباس امیرانتظام سخنگوی دولت را درجریان قراردهد. اما مردان دولت موقت وقتی سررسیدند که چریک ها داخل سفارت شده و اعضای سفارت تسلیم آنان شده بودند. روزنامه اطلاعات 25 بهمن با این تیتردرشت چاپ شد: "سفارت امریکا سقوط کرد"
دکترابراهیم یزدی به نمایندگی از دولت با چریک ها وارد مذاکره شد و آنها را متقاعد کرد که سفارت را رها کرده و به غائله پایان دهند. تمامی این ماجرا در مطبوعات روز منعکس شد و همگان از آن مطلع گردیدند. این روزنامه از قول دکتریزدی اعلام کرد این حرکت توطئه عوامل ساواک بوده است که میان ایران و امریکا تنش ایجاد کنند. پس از سقوط رژیم مسئولین امر نگران هرج و مرج و ناامنی در گوشه و کنارکشور بودند. امام خمینی نیز در بیانیه ها و سخنرانی های مکرر بر حفظ ثبات و آرامش و پرهیز ازحرکت های خودسرانه و حمله به مراکزدولتی و مردمی تأکید می کردند. در 28 بهمن ایشان دردیدار با پیشه وران و بازرگانان حمله افراد به مراکز عمومی و منازل اشخاص و سفارت خانه ها را خیانت دانسته و همگان را از این گونه اعمال برحذرداشته و به اطاعت از دولت فراخواندند.
رابطه با امریکا
واقعیت این بود که درآن زمان مشارکت گسترده مردم در انقلاب مهمترین عامل پیروزی و ثبات و پایداری کشور بود. این امر باعث شده بود همه قدرت های خارجی نیز دربرابر موجودیت انقلاب سرفرودآورند. حتی جیمی کارتررئیس جمهور وقت امریکا که تا چند ماه قبل ایران تحت حکومت شاه را جزیره ثبات و آرامش خوانده بود، اکنون تغییرموضع داده و با روی کارآمدن دولت موقت و پیروزی انقلاب خواستار تداوم روابط دوستانه ایران انقلابی و امریکا شد و انقلاب ایران را به رسمیت شناخت.
همزمان پس از پیروزی در داخل کشور نیروهای سیاسی برآرمان ها و شعارهای رادیکال تأکید می ورزیدند و خواستار عدم سازش با عوامل رژیم سابق و جنایتکاران بودند. آنها با تأکید بر مجازات عوامل ساواک و دربار و سرمایه داران وابسته و فرماندهان نظامی رژیم گذشته، دولت را به مسامحه و کوتاهی دراین زمینه متهم می کردند. در مقابل نخست وزیردولت موقت بر واقع بینی و پرهیزاز تندروی و افراطی گری و لزوم نظم و تمرکز تأکید داشت. ایشان در رابطه با سیاست خارجی نیز تنش زدایی و ارتباط مسالمت آمیز با همه کشورها منجمله امریکا  رارویه دولت اعلام کرد.
مسأله رابطه با امریکا امری مخفی و پنهانی نبود که کسی متوجه آن نشود. نخست وزیر علنا" این سیاست را برای مردم توضیح می داد. در 30 بهمن 57 روزنامه اطلاعات درصفحه 12 از قول ایشان نوشت: دولت انقلابی ایران مشتاق است روابط  خود را با امریکا از سرگیرد. در همین گزارش  از قول مهندس بازرگان نقل شده که به سولیوان سفیرامریکا گفته است که دولت آیت اله خمینی از حمله کوماندوهای چپگرا به سفارت امریکا بسیاربسیار متأسف است و آنان که دست به این کار زده اند از مردم ما نیستند. مشابه همین مطلب در روزنامه سوم اسفند ماه 57 نیز تکرارشده است. قابل توجه اینکه این مواضع در آن زمان مورد اعتراض کسی قرارنگرفت و اگراعتراضی بود انعکاس بیرونی نیافت. گروه های سیاسی هم از تصرف سفارت حمایت نکردند. اما چه شد که ده ماه بعد تصرف سفارت توسط دانشجویان خط امام به حرکتی فراگیرتبدیل شد و سیاست خارجی ایران و هژمونی سیاسی داخلی را دگرگون کرد. این هم از آن دست موضوعاتی است که همواره مورد بحث و اختلاف بوده و تحلیل های بسیار متفاوتی درباره اش شده است. تا جایی که درسال های اخیر دریک نگاه امنیتی این حرکت بیشتر یک توطئه قلمداد شد و روحانی سرشناس دخیل درآن ماجرا مأمور وجاسوس سرویس های امنیتی خارجی معرفی گردید. تحلیلی مشابه آنچه درباره تصرف اول سفارت از سوی نماینده دولت موقت اعلام شد.
دو مشی متفاوت
واقعیت این است که اغلب گروه های سیاسی رادیکال مذهبی و مارکسیستی ازاینکه مسئولیت تشکیل دولت بر عهده مهندس بازرگان و دوستانش افتاد ناراضی بودند و این دولت را انقلابی و در خور انقلاب نمی دانستند. درتحلیل های سیاسی و طبقاتی ماهیت دولت موقت را لیبرال وهم راستا با امریکا و غرب می شمردند. مواضع اعلام شده دولت موقت چون سیاست گام به گام، تنش زدایی و رابطه با غرب، تأکید بر سازندگی به جای تداوم مبارزه با ضدانقلاب و.... نیز بر تشدید تضاد آن با گروه های سیاسی افزود. دولت موقت مطابق وظایفی که در فرمان امام برعهده اش گذاشته شده بود می کوشید اوضاع از هم گسیخته را سامان داده، نظم اداری فروپاشیده را برقرارکرده و شرایط آرام و امنی برای برگزاری رفراندوم و انتخابات فراهم آورد. امام خمینی طي فرماني در پانزدهم بهمن 1357 خطاب به مهندس بازرگان اعلام كرده بودند:” به موجب اعتمادي كه به ايمان راسخ شما به مكتب مقدس اسلام  و اطلاعي كه از سوابقتان در مبارزات اسلامي  و ملي دارم  جنابعالي را بدون در نظرگرفتن روابط حزبي و بستگي به گروهي خاص مامور تشكيل دولت موقت مي‌نمايم  تا ترتيب اداره امور مملكت  و خصوصا” انجام رفراندوم  و رجوع به آراء عمومي ملت درباره تغييرنظام سياسي كشور به جمهوري اسلامي و تشكيل مجلس مؤسسان از منتخبين مردم جهت تصويب قانون اساسي نظام جديد  و انتخاب مجلس نمايندگان ملت بر طبق قانون اساسي جديد را بدهيد.  مقتضي است كه اعضاء دولت موقت را هرچه زودتر با توجه  به شرايطي كه مشخص نموده‌ام تعيين و معرفي نماييد. كارمندان دولت، ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همكاري كامل نموده  و رعايت انضباط را براي وصول  به اهداف مقدس انقلاب  و سامان يافتن امور كشور خواهند نمود. موفقيت شما  و دولت موقت را  در اين  مرحله حساس تاريخي از خداوند متعال مسئلت مي‌نمايم.  15/11/57
درحالی که در فرمان مذکور بر اداره و سامان یافتن امورکشور و انضباط و همکاری ملت با دولت تأکیدشده بود، گروه های سیاسی که مسئولیتی در رابطه با معیشت و مطالبات روزمره مردم نداشتند، بر مطالبات ایدئولوژیک و استراتژیک خودتأکید می ورزیدند و هرسیاستی غیرآن را سازشکاری و انحراف قلمداد می کردند. این نیروها در تحلیل های سیاسی خود لیبرالیسم را جریانی همگرا با غرب و رفرمیست معرفی می کردند که قادرنیست اهداف انقلاب را پیگیری کند و مصداق بارز آن را در دولت موقت و شخص مهندس بازرگان می دیدند. اصطلاح لیبرالیسم جاده صاف کن امپریالیسم آن روزها در همه محافل سیاسی شنیده می شد.
دربرابر این گروه ها که درطرح نظرات شان در ماه های اول انقلاب آزادی کامل داشتند، دانشجویان و مبارزانی نیز بودند که با آنها مرزبندی داشته و بر پیروی محض از امام خمینی تأکید داشتند و می کوشیدند فاصله خود را با گروه های سیاسی حفظ کنند. این قشر از دانشجویان گرچه در آغاز مدافع دولت منصوب امام بودند،  اما به تدریج به موج منتقدین پیوستند.
جریان دیگری که سخت مخالف دولت موقت بود دکترمظفربقایی و دوستدارانش بودند. مخالفت آنها نه ازباب غربگرایی و رادیکالیسم که از یک زاویه تاریخی بود. بقایی که از مخالفین سرسخت دکترمصدق بود، مهندس بازرگان و همفکرانش را نیز از همین زاویه نفی می کرد. گرچه  وضعیت وی درسال های بعد دگرگون شد اما دوستدارانش در سال های اول انقلاب نفوذ و سیطره زیادی داشتند. چنان که حتی نام خیابانی را به نام دکترمصدق برنمی تافتند.
درچنین روندی بود که کار بدانجا کشید که وقتی دانشجویان سفارت امریکا را گرفتند لبه تیز حملات صرفا" متوجه مهندس بازرگان و دوستانش شد. افشاگری های دانشجویان چنان بردولت موقت متمرکزشد که گویی تنها جاپای امریکا در ایران بوده است. درحالی که بعدها دراسنادی که منتشرگردید نام خیلی های دیگراز جمله دکتربقایی که با مأمورین سفارت در ارتباط بودند به چشم می خورد اما شدت ستیز با دولت موقت، آنها را از دید همگان مصون داشت.
شگفت تر آن که برخی منتقدان آن زمان بازرگان پس از دو دهه به ایده هایی مشابه او رسیدند و به اتهاماتی نیز مشابه متهم شدند.
آن واقعه و آن روند که سرانجامی چنین داشت درخور تأمل و عبرتی است که دراین مختصر فرصت شکافتنش نیست اما بازنگری و بازبینی این فرصت های تاریخی ضرورتی است ملی برای ما مردمی که همواره در از دست دادن فرصت ها و پرداختن هزینه سخت دست و دل بازبوده ایم.
 در روزنامه شرق شنبه 14 آبان 1390منتشرشد