اين مطلب را بمناسبت سالروز تولد پيامبر اسلام نوشتهبودم تا در روزنامه اعتماد چاپ شود اما روزنامه توقيف شد.
سخن گفتن درباره پيامبري كه براي ميليونها نفر تقدس دارد كارسادهاي نيست. كار وقتي دشوارتر ميشود كه ميان ما و آن قديس بيش از 14 قرن فاصله زماني افتاده است. درباره او راويان متعددي از مناظر مختلف سخن گفتهاند. باورها و خرافات با واقعيات در آميخته، تحريفهاي بسيار در دورههاي مختلف تاريخي با انگيزههاي متفاوت صورت گرفته است. چنان شده كه امروز تشخيص سره از ناسره و شناخت سيماي واقعي او بس دشواراست. اما كار دشوارتر از اين است وقتي پيروان و هم مخالفان نسبت به او باورها و ديدگاههاي گوناگوني دارند و هر كدام براين باورند كه تنها تصور آنها واقعي است.
دراين ميان شايد تنها راه تكيه و استناد به تنها كتابي باشد كه نسبتش با او براي دوست و دشمن محرزاست. در اين كه قرآن اثرمستقيم و مستند از محمدبن عبدالله ص است كسي تشكيك نكردهاست. من نيزآن را منبع و مأخذ قرارميدهم.
مهرورزي
درگفتمان رايج مسلماني، پيامبر به دليل اتصالش با خداوند، مقامي قدسي دارد و كسي را ياراي برابري با او نيست. وظيفه انسانها تبعيت محض از اوست. مردمان ازهرقشر و گروه و با هر درجه فضيلت و دانايي نميتوانند حقايقي را كه او بدان دست يافته دريابند. بنابراين گفتار، كردار و افكار پيامبر براي آنها ملاك و معياراست. آنچه آن خسروكند نيكو بود. دراين نوع نگاه هر رفتاري از پيامبرسرزند همان عين صواب است و مردمان را حق چند و چون نيست. چون او پيام آورغيب است. بگذريم كه اين نگاه بيشتر مدعاي مسلمانان است و در عمل كمتر به رويههاي پيامبر پايبندند.
با وجود اين تصور رايج، اما وقتي به كتاب رجوع ميكني با نگاهي ديگر روبروميشوي. در آنجا محمد موظف ميشود با مردم خشونت نورزد، از در مهرباني و مهرورزي درآيد. به مردم حق داده ميشود كه اگر پيامبر الهي با آنها خشن رفتاركند از او روي برگردانند. حتي اين پيامبر كه بناست از غيب پردهاي براي مردمان بيخبر بگشايد موظف مي شود درامور جاري با آنان مشورت كند.
زماني كه اين كلام طرح ميشود نيز شرايط ويژهاي است. يكي از مقاطع زندگي پيامبر جنگ احد است. اين دومين جنگي است كه مخالفان محمد ص از مكه لشكركشي كرده و به مدينه مركزآيين جديد حملهور ميشوند.
پيامبر يارانش را فراميخواند، براي مقابله با تهاجم چارهاي بينديشند. طرح محمد اينست كه نيروهاي مدافع از شهر خارج نشده و از درون به دفاع بپردازند. بحث درميگيرد، گروهي از جوانان و مردم با اين طرح مخالفند. آنها ماندن درشهر و بيرون رفتن براي مقابله را نشان از خواري و ضعف دانسته و تأكيد دارند براي دفاع به بيرون شهر و به نقطه مقابل نيروهاي مهاجم بروند و درآنجا مقابله نمايند.
علي رغم نظرپيامبر، طرح آنها غالب شده و در دستوركار قرارميگيرد. بي آن كه پيامبر و خدايش اين مردم را سرزنش كنند كه چگونه به خود اجازه ميدهند نظر پيامبر را رها كرده و نظري ديگر را به اجرا درآورند.
بلكه بعد از پايان نظرخواهي و تصميم گيري نهايي، درميان خودشان گروهي كه با چنين مناسباتي و رابطهاي خو نگرفتهاند از اين رفتار مردمان و نگران شده و عنوان ميكنند به نظر پيامبر ارج گذارده و همان را اجرا كنيم. باز هم اين پيامبراست كه زير بار نميرود.
نيروها در بيرون از شهر سنگر ميگيرند. زمينهاي همجوار با كوه احد در حوالي مدينه محل نبرد ميان دو نيروست. طبق نقشه دفاعي مسلمانان پيامبر گروهي را مأمور ميكند بر تنگهاي مشرف به ميدان نبرد مستقرشوند و تا دستور فرمانده نرسيده آن سنگر را نگاهدارند. اين تنگه تنها راهي بود كه مهاجمين امكان شبيخون بر نيروهاي مدافع را پيدا ميكردند.
بخش اول نبرد به سود مسلمانان پيش ميرود و مهاجمين عقب مينشينند. تنگهنشينان به گمان اينكه جنگ پايان يافته و زمان جمعآوري غنايم است تنگه را رها ميكنند. از همين خطاي بزرگ، مهاجمان بهره برداري كرده و شبيخوني سخت بر مدافعان مدينه و پيروان آيين جديد وارد ميكنند. شخصيتهاي بزرگي چون حمزه عموي پيامبر به شهادت ميرسند. خود پيامبر نيز در شرايط دهشتناكي در محاصره نيروهاي مهاجم قرارميگيرد. ارتباط نيروها از هم گسيخته ميشود و شايع ميشود پيامبر كشته شدهاست. 1
شكست سختي بر مسلمين وارد شدهبود. پايان جنگ با كشتهها و مجروحين زيادش، فضاي بدي را حاكم كردهاست. در چنين شرايطي است كه محمد به جمعبندي اين نبرد بدفرجام ميپردازد.
اگر نگاه رايج درجامعه اسلامي در آن زمان رواج داشت اولين سخني كه درباره اين سرانجام اين جنگ و ريشههاي شكست گفته ميشد اين بود كه وقتي مردم نظر خود را بر پيامبر ارجح ميدانند طبيعي است جز شكست نتيجه نميشود. اگر از ابتدا آنها سخن نميگفتند و نظر پيامبر اجرا ميشد به چنين پايان تلخي نميرسيديم. اين تجربهاي بود كه از اين پس ديگر كسي در مقابل پيامبرخدا خودنمايي نكرده و همه گوش به فرمان او باشند. مردمي كه دستشان از رسيدن به حقايق جهان كوتاه است چه رسد كه در مقابل پيامبري كه از فراسوي اين جهان خبر ميدهد سخن بگويند. گذشته از اين آنان كه فرمان پيامبر را در تنگه احد ناديده گرفته و محل مأموريت را رها كرده بودند خائن شمرده شده و بايستي به بدترين مجازات يعني خيانت در ميدان جنگ محكوم شوند. اما عليرغم اين با رويكردي ديگر در كتاب روبرو ميشويم.
آيات 136 سوره آل عمران به بعد به جمعبندي سرگذشت اين جنگ اختصاص دارد.
در ضمن نكاتي كه در اين بخش آمدهاست به اين كلام هم برميخوريم كه رفتار پيامبر با پيروانش را به بحث گذاشتهاست:
"فبما رحمه من الله لنت لهم....." بخاطر رحمت خداوندي تو بر آنان نرمخو شدي، اگر تو خشن و سنگدل بودي، مردم از پيرامون تو پراكنده ميشدند. پس از آنان درگذر، براي آنان آمرزش بخواه، و در امور با آنان مشورت كن و چون در اين سير به تصميم رسيدي بر خداوند تكيه كن كه خداوند متوكلين را دوست ميدارد.
دراين فراز بر عدم خشونت و مهربان بودن پيامبر با همان مردمي كه موجبات شكست احد را فراهم كردند تأكيد شدهاست. گفته ميشود اگر تو خشن باشي مردم ترا رها ميكنند. در اين رابطه مردم را سرزنش نميكند كه چرا پيامبر خدا را رها ميكنيد، به پيامبر ميگويد تو مهرباني كن. حتي فراتر رفته و عليرغم اينكه ظاهرا" رأي ناصواب مردم در عمل روشن شده و شكست سختي خوردهاند باز پيامبر موظف ميشود با همين مردم مشورت كرده و روش شورايي قبل را همچنان ادامه دهد. براي اشتباهات آنها آمرزش بخواهد و ...
توانمندسازي، يا نخبه محوري
اين برخورد از نگاهي به انسان و جامعه برميآيد كه كمتر در جامعه ما بدان توجه شده است. در نگاه رايج درجامعه پيامبران، رهبران و نخبگان نجاتدهنده هستند و اين مردمانند كه از مواهب تلاش آنان بهرهمند ميشوند. آنانند كه مسئول وضعيت مبتلابه مردمانند. يهود به موسي ميگفتند تو با خدايت برويد و با دشمنان بجنگيد تا ما نجات يابيم.
در همين نگاه است كه همه چيز از خوب و بد در رأس هرم جامعه ديده ميشود. اوست كه مردم را نجات ميدهد و آنها را به سعادت ميرساند و هم اوست كه موجبات بدبختي و گمراهي جامعه را فراهم ميكند.
اما در كتاب نگاهي ديگر ترويج شدهاست. گفته شده همه پيامبراني كه آمدند و پيام و موازيني آوردند براي اين بود كه مردم خود براي برقراري عدالت و قسط قيام كنند. هدف اين نبوده است كه پيامبر براي اجراي عدالت قيام كند. ليقوم الناس بالقسط به اين معني است كه مردمان خود عدالت و قسط را برپا داشته و مستقر ميكنند.
در توضيح همين اصل، به سرگذشت ملتهاي گذشته اشاره ميكند كه با عمل خود سرنوشت ناگواري براي خود رقم زدند. در اين نگاه اين انسان است كه سرنوشت خود را مينگارد. او مسئول و عامل تعيين كننده وضعيت خوداست.
با همين نگاه است كه در ماجراي احد قبل از جنگ پيامبر با شهروندان مدينه به گفت وگو مينشيند و تصميم آنها را به اجرا ميگذارد. پس از شكست نيز باز موظف است به شورا و مشورت با آنها ادامه دهد. خطاهاي آنان نه تنها به عامل سركوفت و تحقيرآنان تبديل نشود، بلكه پيامبر با مهرباني و نرمخويي مانع طرد و نفي آنان شود.
اين نگاه بر توانمندسازي انسان و مردم تكيه دارد. هدف رسالت پيامبران نيز همين توانمندسازي است. نه اينكه مردمي ضعيف و ناتوان چشم به آسمان دوخته و منتظر نجات بخشي از آن سوي باشند. اين رويه به صراحت درآيات قرآن نفي شده است: ان الله لايغيرما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم. خداوند شرايط هيچ قومي را تغييرنميدهد تا آنها خودشان را تغيير ندهند.
فرهنگسازي يا اجراي احكام
اين نگاه در همه رفتارها و شيوههاي عملي پيامبر سايه افكندهبود. حتي در اجراي احكام ديني نيز همين نگاه را مي بينيم. نكتهاي كه در ميان پيروان و مدافعان اين آيين مورد غفلت قرارگرفت.
سيرتدريجي تشريع و اجراي احكام مختلف بيانگر همين نكته است كه تا مناسبات اجتماعي و فرهنگ جامعه توان و پذيرش اجراي دستوري را پيدا نكند امكان تحقق آن وجود نخواهدداشت. برخورد پيامبر با مسأله شرابخواري نمونهاي از اين نگاه است. برخلاف تصور عامه كه گمان ميكنند مسلمانان به محض ايمان آوردن از خوردن شراب بازداشتهشدند، حرمت شراب در سال دوم هجرت يعني 15 سال پس از بعثت پيامبر صورت گرفت. در طول اين دوران برخي مسلمانان شراب ميخوردند. كار به جايي رسيد كه در صف نماز جماعت كسي كه به امامت ايستاده بود بخاطر مستي نتوانست نماز را ادامه دهد.
دراين مقطع گفته شد: در حال مستي به نماز نايستيد تا بدانيد چه ميگوييد- سوره نساء آيه 43
اما اين توصيه مانع از ادامه شرابخواري نشد. مردمي كه سالها به اين رويه خو گرفته بودند نميتوانستند يك باره آن را ترك كنند. پيامبر نيز به اين مسأله توجه داشت كه تا فرهنگ سازي نشود نمي توان قانوني را به زور و ضرب به اجرا گذاشت. در پي اين فرهنگ سازي بود كه برخي از مردم با زيانهاي آن تاحدي آشناشدند. آنان از پيامبر ميپرسيدند كه آيين جديد در اين باره چه دستوري دارد. پاسخ قرآن به اين پرسش نيز قابل تأمل است: از تو درباره شراب و قمار ميپرسند. بگو درآنها گناه بزرگي است و منافعي هم براي مردم دارند. اما گناه و زشتي آنها از منافعشان بيشتراست- 219 بقره.
بيان واقعگرايانه درباره شراب و قمار و مقايسه فوايد و زيانهاي اين دو كار حكايت از يك نگاه عقلاني و حسابگري خردمندانه به آن است كه معمولا" در برخورد شرع مداران و متوليان دين كمتر ديده ميشود.
با وجود اين توصيه و ادامه فرهنگ سازي، برخي از مردم از شرابخواري دست كشيدند اما برخي ديگر همچنان به اين كار مبادرت ميورزيدند. سال دوم هجرت در حين ماجراي جنگ احد بود كه عدهاي بخاطر نوشيدن بيش از حد شراب دست به كارهاي ناشايستي ميزنند. مردم معترض ميشوند و شكايت نزد پيامبر ميبرند و دستوري جديد دراين مورد را مطالبه ميكنند. دراين مقطع است كه صراحتا" شراب خواري و قماربازي ممنوع ميشود. آيه اي كه براي تحريم شراب و قمار آمده است باز با همين عبارت يسئلونك آغاز ميشود كه اشاره به خواست مردم در اين رابطه دارد.
اين شيوه برخورد كه مردم جامعهاي خود فرهنگ و پذيرش مناسباتي را پيداكنند با رويهاي كه بدون فرهنگ سازي ميخواهد مقررات يا قوانيني را به اجرا گذارد كاملا" متفاوت است.
تغيير
پيامبر همين رويكرد توانمندسازي را براي تغيير مناسبات طبقاتي و اجتماعي بكارميگيرد. بردهداري يكي از مسائل مبتلابه جامعه آن روز بود. اين پديده در همه جوامع بشري رواج داشت و حتي تا چند قرن پيش و اكنون به شكلي ديگر، برده داري و بهرهكشي از انسانها جايگاه خاصي دراقتصاد وجامعه داشت. صنايع نساجي انگلستان كه اولين گامهاي اروپا به سمت مدرنيسم بودند رونق خود را مديون ميليونها بردگاني هستند كه از افريقا با كشتي به اروپا حمل ميشدند و بسياري از آنها در ميان راه زجركش ميشدند.
پيامبر در اين زمينه نيز به فرهنگ سازي درسطح جامعه از يك سو و توانمندسازي بردگان از سوي ديگر پرداخت. درموارد زيادي از آزادكردن برده و اهميت آن سخن رفتهاست. به بردهها توصيه شده است كه خداوند ترا آزاد قرارداده و تو نبايد برده ديگري باشي. دركنار اين فرهنگ سازي راههاي زيادي براي آزادي بردگان ايجاد كرد. از جمله اين راهكارها قانون مكاتبه است. طبق اين اصل، هر زمان بردهاي تصميم به آزادي خود گرفت و اعلام كرد ميتواند خود را از مالك خريداري كند. از آن لحظه او تبديل به كارگري ميشود كه تنها در مقابل مزد كار ميكند. صاحب او موظف است از آن زمان به او مزد پرداخت كند و زماني كه پولي كه بابت خريد برده پرداخته مستهلك شد ديگر هيچ حقي بر وي نداشته و او كاملا" آزاد است. اين رويه از آن رو درپيش گرفته شد كه تا مردمي به بردگي خو كرده و سلطه پذيرباشند طبعا" سلطهگراني نيز پيدا خواهندشد كه آنها را استثماركنند. مهم اينست كه انسانها به كرامت و عظمت و شأن خود پي برده و جايگاه خويش را دريابند. برخورد پيامبر با مسأله بردهداري براين نگاه بنا شده بود. اين رويه دقيقا" ترجمان همان آيه تغييراست كه خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نميدهد مگر آن آنها خودشان را تغييردهند.