۱۳۹۲ دی ۱۴, شنبه

عاشورا در تاریخ


مهدی غنی
واقعه کربلا درسال 60 هجری یعنی 1377 سال قبل به وقوع پیوست، اما این واقعه در طول این تاریخ دراز همچنان حضور و ظهور داشته و به تاریخ نپیوسته است. هرچند در برهه هایی از زمان سیمایی دیگر از این واقعه به تصویرکشیده شده اما نام و یاد یاران حسین ع هیچگاه از دل و زبان مردم تحت ستم برنیفتاده است. همواره در سالگرد این واقعه نگاه ها معطوف به تاریخ آن واقعه و چند وچون آن می شود و چه بسا دریافت های تازه ای نیز ازآن واقعه پدیدآید، اما وقتی دوست فرهیخته ام رفیعی طالقانی درکنار بررسی تاریخ عاشورا، "عاشورا درتاریخ" را پیشنهاد کرد، پس از قدری تأمل دریافتم چه دریچه زیبایی به این واقعه گشوده است.
دو نگاه
اولین نکته ای که بررسی تحولات پس از عاشورا نمایان می کند نگاه های متفاوت به این ماجراست. نگاه هایی که هرکدام کنش هایی را هم در بیننده برمی انگیزاند. دو نگاه از همان روزهای اول نمایان شد. پس از عاشورا زنان و فرزندان شهدا را به اسارت گرفتند. آنها را که خود شاهد تکه پاره شدن عزیزانشان و رهاشدن بدن هایشان در صحرا و غارت اموال ناچیز و آتش زدن چادرهای مسکونی شان بودند به کوفه آوردند، به دربار ابن زیاد. ابن زیاد که اکنون سرمست پیروزی و حاکمیت بلامنازع بود، با لحنی غرورآمیز و از سرتحقیر رو به زینب می گوید::«كیف رایت صنع الله باخیك واهل بیتك"- چگونه دیدی کاری که خدا با برادر و خانواده‏ات کرد؟- منظورش رنج و بلایی بود که نصیب عاشوراییان شده بود. زینب به جای آه و ناله از رنج ها، جراحت ها و مصیبت ها، با آرامش و افتخار پاسخی کوتاه به او داد که زیباترین نگاه تاریخ است. زینب گفت:« ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبایى ندیدم».
ابن زیاد در کربلا زخم ها و جراحات بدنی، تشنگی و کشته شدن شهیدان  و از دست دادن زندگی راحت و موقعیت های اجتماعی و سیاسی، تحقیر و دربه دری اسیران را می دید که همه مصیبت و بلا بود. زینب درکربلا تلاش انسان های پاکباخته را برای عدالت و آزادی دیده بود. ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی برادرش عباس، شجاعت و جانفشانی پیرمردی چون حبیب بن مظاهر، حقیقت طلبی فرمانده لشکر یزید حر و تحول و دگرگونی او را در واپسین لحظات زندگی، و صدها صحنه و لحظه از رشادت و صداقت و آزادگی و... را به چشم دیده بود. شب عاشورا را که حسین بی هیچ گلایه و چشمداشتی به یارانش توصیه کرد از تاریکی شب بهره گیرند و صحنه را ترک کنند و آنها چه کردند... او به راستی جز زیبایی ندیده بود. در روزگاری  که گروهی برای گذران چند صباحی بیشتر به هر ستم و جنایت و خباثتی تن در می دهند، به راستی اینکه کسانی ثروت و قدرت و شهرت را فدای عدالت و آزادی و حقیقت کنند، و دربرابر خشونت افسارگسیخته متکی به قدرت و غارت، مهربانی وعشق و ایثار را به نمایش گذارند زیبا نیست؟ آیا تاریخ بشر جز جدال این دو نگاه و این دو مشرب است؟
اعتراض جانباز
حاکمیت اموی برای کنترل امواج قیام، ماجرا را شورشی نشأت گرفته از دشمنان خارجی معرفی می کرد که خداوند آنها را به جزای شان رساند. اما همین وارونه سازی حقیقت، خود منشأ قیام های دیگری در دفاع از شهدای کربلا می شد.
درهمان روزهای اول که ابن زیاد در مسجد کوفه درجهت تحریف واقعه عاشورا سخن می گفت، عبدالله بن عفیف جانباز نابینای جنگ های جمل و صفین از میان جمعیت برخاست و حقیقت واقعه را بازگفت و ابن زیاد را رسوا کرد. مأموران حکومت او را محاصره کردند و او علی رغم نابینایی با شمشیرآخته با آنان جنگید تا به شهادت رسید.
توابین
سرانجام مظلومانه ماجرای عاشورا و از خودگذشتگی شهیدان کربلا، برای کسانی که حسین ع را به هر دلیل همراهی نکرده بودند، تکاندهنده بود. برخی به خود آمدند و از اینکه بخاطر مصالح زودگذر و زندگی روزمره در کربلا حضور نیافته بودند یا تبلیغات حکومت آنها را فریفته بود شرمگین شدند. تحرکاتی شروع شد تا سستی گذشته را جبران کرده و انتقام خون عاشوراییان را از حکومت بازستانند. نهضت توابین به رهبری مختار در این راستا شکل گرفت.
موج نهضت
همچنین سال بعد از واقعه کربلا، مردم مدینه که هنگام خروج حسین ع از شهرشان یاریش نکرده بودند، قیامی عمومی را آغاز کردند که با واکنش به شدت خشونت بار حکومت روبروشدند. مأموران حکومتی دست به قتل عام مردم زده و بر هیچ کس رحم نکردند. از آن پس حاکمان اموی همواره مترصد قیام های کوچک و بزرگی بودند که مستقیم یا غیرمستقیم از عاشورا الهام گرفته بودند. مانند جنبش زیدبن علی و یحیی بن زید در سال های واپسین حکومت اموی.
رخنه در درباریزید
جنایتی که یزید در کربلا مرتکب شد و از آن بالاتر شیوه هایی که امام حسین ع و یارانش در برخورد با عمال حکومت درکوفه و کربلا به کاربردند هر شنونده بیطرفی را به دفاع از نهضت کربلا و موضعگیری علیه بنی امیه وامی داشت. این اثرگذاری در حدی بود که حتی به درون دربار حکومت نیز رخنه یافت. معاویه(دوم) فرزند یزید که پس از وی برکرسی خلافت نشست، خود مدافع نهضت کربلا شده و به اپوزیسیون بنی امیه تبدیل شد. در همان روزهای اول در حضور مردم و بر منبرخلافت اعلام کرد حق با حسین و یاران اوست و این خلافت غصب است و من نیز حاضر به نشستن بر این جایگاه نیستم. او در حضور مردم گریست و از منبر خلافت پایین آمد و دربار اموی را دچار بحران جانشینی و تضادهای درونی کرد.
سوگواری و افشاگری سیاسی
حکومتگران تصور می کردند با کشتن حسین ع غائله خاتمه یافته و می توانند بی دغدغه بر اریکه قدرت تکیه زنند و باغارت اموال مردم به عیاشی نشینند، اما چندی نگذشت که دیدند نه تنها عاشورا خاتمه نیافته بلکه امواج آن روز به روز گسترده ترشده  و در برانگخیتن افراد هیچ حد و مرزی نمی شناسد. همین واهمه و نگرانی بود که مأموران حکومت از نقل وقایع کربلا در هرکجا و به هر نحو به شدت جلوگیری کرده و هر نام و نشانی از شهدای کربلا را مساوی براندازی حاکمیت می دانستند. تنها روایت مشروع و مجاز از این واقعه، روایت حاکمیت بود که ماجرا را یک شورش نامشروع و خروج علیه خلافت اسلامی معرفی می کرد.
درمقابل دوستداران امام حسین ع بازماندگان کربلا وظیفه خود می دانستند که حقیقت امر را آشکار کرده و برای مردم ناآگاه توضیح دهند. به هرشکل و بهانه ای یاد و نام آن شهیدان را زنده بدارند و جنایت های یزید و عمالش را بازگو کنند. در این راستا بود که سوگواری برای شهدای کربلا جانبداری از اپوزیسیون حاکمیت شمرده می شد. ذکر مصیبت های وارده بر آنان و گریستن بر شهدا حکم افشاگری جنایات حاکمیت را داشت. زیارت کربلا به نوعی بزرگداشت شهیدان و دست گذاشتن بر نمادهای ضد بنی امیه به شمار می رفت. در همین دوران است که می بینیم این اعمال از سوی شیعه به عنوان یک عبادت و وظیفه ای دینی شمرده می شود که برای هرکدام فضیلت های اخروی و دنیوی برمی شمردند، این درحالی بود که انجام هریک از این امور هزینه های سیاسی و امنیتی سختی در پی داشت. درگیری با حکومت مستبد زمانه بود.
گفته شده است امام سجاد که خود از شاهدان عینی واقعه بود، در مراسم حج که مسلمانان از تمامی نقاط گرد می آمدند، حضور می یافت و در معابر عمومی به یاد آن وقایع به شدت می گریست و با مردمی که علت را جویا می شدند به گفت وگو می نشست و آنها را که اغلب بی خبر بودند از واقعیت قضیه آگاه می نمود. درآن دوران سوگواری کارکردی اجتماعی سیاسی و حتی انقلابی داشت. هرکس با بیان مصیبت های کربلا خود را درمقابل حکومت قرارمی داد و موضع سیاسی خود را اعلام می کرد. شهید  مطهری از تأثیرگذاری شعرای مرثیه گوی آن دوران چنین یادمی کند:"دلم مى‏خواهد شما اشعار كميت اسدى، اشعار دعبل خزاعى و اشعار ابن الرومى و اشعار ابوفراس حَمْدانى كه به عربى است با همين اشعار محتشم كه هزارتا خواب برايش نقل مى‏كنند، مقايسه كنيد و ببينيد آنها كجا و اينها كجا! آنها دارند مكتب حسين را نشان مى‏دهند. كميت اسدى با همان اشعارش از يك سپاه بيشتر براى بنى‏اميه ضرر داشت. اين مرد كى بود؟ يك روضه‏خوان بود اما چه روضه‏خوانى؟ آيا روضه‏خوانى بود كه بيايد چهارتا شعر مفت بخواند و پول بگيرد و برود؟ شعر مى‏گفت كه تكان مى‏داد دنيا را، تكان مى‏داد دستگاه خلافت وقت را" 1
سوگواری و شفاعت فردی
این چنین بود که فضای عمومی چنان به نفع واقعه کربلا و فرزندان علی ع تغییرکرد که عباسیان برای براندازی حکومت بنی امیه در لوای دفاع از بنی هاشم و خاندان علوی پرچم مخالفت برافراشتند. آنها هرچند خود جاه طلب بودند و در واقع مدافع ائمه شیعی نبودند اما بظاهر خود را مدافع آنان جلوه گرساختند.
طبیعی است در دوران جدید سوگواری و یادواره شهیدان کربلا تلقی و معنی سیاسی گذشته را نداشت و حاکمیت با شکل آن و حتی بیان وقایع آن مشکلی نداشت، بلکه با هدف عاشورا که دامن هر مستبدی را می گرفت تضادداشت. لذا خلفای عباسی هم با کسانی که از آرمان های حسین ع سخن می گفتند برخورد می کردند. حتی متوکل عباسی زیارت امام حسین ع را ممنوع کرد. اما بزرگداشت صوری و شکلی به تدریج رواج یافت و در اواخر حکومت عباسیان مراسم سوگواری محرم به شکل رسمی و گسترده برگزارمی شد. این مراسم گرچه دیگر به عنوان یک امر انقلابی و ضدحکومت وقت نبود اما یاد و خاطره شهیدان کربلا را زنده نگه می داشت اما به تدریج مانند هر مناسک دیگری در طول دوران با برخی پندارهای رایج نیز آمیخته می شد و از هدف و جوهر واقعه دور می افتاد. دراین سوگواری ها بیشتر بر بیان مصیبت های وارده بر اهل بیت ع که در حقیقت جنایات بنی امیه بود تأکید می شد. دیگر آن جلوه های زیبایی که زینب از آن یاد کرد کمترمورد توجه قرار می گرفت. به تدریج سوگواری و ذکرمصیبت و گریستن برشهدا، آن کارکرداجتماعی سیاسی گذشته را از دست داد و بیشتر کارکرد فردی و شخصی پیدا کرد. در این دوران بسیاری می گریستند و سوگواری می کردند تا امام حسین ع به عنوان شفیع نقش ایفا کرده و آنان را از عقوبت گناهان شان نجات دهد. دیگر سخن گفتن از هدف قیام کربلا و الهام گرفتن از آن برای نجات از مناسبات ظالمانه موجود مطرح نبود.
حتی دردوره های بعد که حکومت های شیعی در ایران حاکم شدند، حاکمان خود به برگزاری مراسم سوگواری در ایام محرم و ذکرمصیبت های کربلا می پرداختند. دیالمه اولین حاکمانی بودند که به این امر پرداختند. در دوران صفوی و بعد کریم خان زند و بویژه قاجاریه این مراسم رونق ویژه ای یافت. حاکمان قاجار می کوشیدند با برگزاری باشکوه تر مراسم عزاداری بر مقبولیت خود در ذهن توده مردم بیفزایند. ناصرالدین شاه توجه خاصی به این کارهاداشت و دستور ساخت تکیه دولت را برای انجام مراسم صادرکرد. به قول دکترحمیدعنایت"ستمگری مانند ناصرالدین شاه تضادی میان روش های حکومت ظالمانه خود با تدارک دقیق ترین تسهیلات جهت اجرای تعزیه ندید"2
مشکلی که در آن دوران وجود داشت رواج دیدگاه اخباری درمیان شیعیان بود. آنها تفکرو تعقل را نافی ایمان می دیدند. در مورد امام حسین ع برخی علمای سنتی براین عقیده بودند که نباید به تجزیه  و تحلیل و حتی تفکر درباره واقعه کربلا پرداخت که این امر موجب بی ایمانی و شک و تردید مؤمنان می گردد. می گفتند اگر بگوییم امام حسین ع از شهادت خود خبرنداشت که علم امام را منکر شده ایم و اگر بگوییم خبر داشت، چگونه خود را به هلاکت انداخت وخلاف آیه قرآن لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه(خودرا به هلاکت نیفکنید) عمل کرد. آنها نتیجه می گرفتند عقل ما قاصر از درک فلسفه و عمق رفتار امام است. به این ترتیب عاشورا از سرمشق بودن افتاد. درعوض پیرایه های بسیار برای این واقعه ساخته شد و اصل ماجرا در پس این سازندگی های مقدس مآبانه درابهام فرو رفت.3
اصلاحگری
درکنار آن نگاه فردگرایانه که امام را می خواست تا گلیم خود از آب کشد بیرون، مصلحانی هم بودند که به اهداف عاشورا می اندیشیدند و برای اصلاح برنامه های عزاداری و محتوای آن تلاش می کردند. امیرکبیر از آن جمله بود. او ضمن مخالفت با برگزاری تعزیه که در حال گسترش بود، کوشید با جایگزین کردن نوحه هایی متضمن پیام های مترقی و عدالتخواهانه،  روح تازه ای به مراسم سوگواری بدهد.
دردوران مشروطه نگاه جامعه اسلامی به اسلام نیز تحول تازه ای یافت. قدرت گرفتن علمای اصولی در مقابل اخباریون و مقبولیت یافتن تعقل و تأمل در امور دینی موجب شد بحث و تفکر در معنی و مفهوم مبانی و الگوهای دینی رواج یابد. جدی شدن مبارزه با استبداد نیز کمک کرد واقعه عاشورا از زاویه دیگری مورد توجه قرارگیرد.
اما زمان درازی نیازبود تا این نگاه درمیان توده مردم جابازکند. از همین رو زمانی که رضاخان کودتا کرد و می خواست پایه های قدرت خویش را تثبیت کند، توانست ازمراسم عزاداری امام حسین ع برای جلب نظر توده های مذهبی سطحی نگربهره فراوان گیرد. تاج الملوک همسررضاشاه و شاهدان دیگراز این رندی های رضاشاه بسیار گفته اند. روزهای تاسوعا و عاشورا هر محله ای دستة سینه زن و زنجیرزن خود را داشت، رضاخان هم دستة مخصوص خودش را داشت. او قزاق ها را که در عشرت آباد بودند با وضع آبرومندانه ای سامان می داد و خودش هم جلوی دسته در حالیکه گل به سر و رویش مالیده بود، با پای برهنه راه می افتاد و سینه می زد. قزاق ها نوحه می خواندند ازجمله می گفتند:اگر در کربلا قزاق بودی / حسین بی یاور و تنها نبودی. اما وقتی پایه های قدرت خود را تثبیت نمود سازی دیگر نواخت. در ماجرای کشف حجاب مردم شعار می دادند: اگر درکربلاقزاق بودی/ حجاب از سرزینب ربودی.
با این وجود توجه به جوهر حرکت امام حسین ع در میان آزادیخواهان و مبارزان رو به تزاید بود. در دوران نهضت ملی شدن نفت ظهور فداییان اسلام یکی از اثرات این رویکرد انقلابی به نهضت کربلا بود. حتی شاهدیم دکترسیدحسین فاطمی با گرایش ملی وسکولار، مبارزات ضد استبداد خود را در راستای نهضت حسینی می بیند. زمانی که سرتیپ آزموده و تیمور بختیار برای اجرای حکم اعدام او آمده اند، وصیت خویش را امضا می کند و درحضور آنان به قاضی عسگرمی گوید:"سعادت من دراین است که مانند جدبزرگوارم که فرمود:الموت اولی من  رکوب العاری، من هم درراه حق و حقیقت به دست بختیار عمرسعد و آزموده شمر به امرشاه یزید زمان شهید شوم".4
با ترویج پارادیم های آزادیخواهی، خردورزی، عدالت محوری و ... در انقلاب مشروطه دو نوع برخورد با گرایش توده مردم به عاشورا شکل گرفت. یکی یکسره مراسم سوگواری و روضه خوانی و مطالب اغراق آمیز پیرامون آن  را به سخره گرفت و آنها را خرافات و خلاف خرد و عقلانیت معرفی کرد. آن دیگری کوشید قیام امام حسین ع و اهداف ایشان را بازخوانی کرده و توده ها را با آنها آشنا کند و درپی آن محتوای مناسک و مراسم را تغییردهد و خرافه زدایی کند. احمدکسروی، صادق هدایت و... راه اول را درپیش گرفتند و طالقانی و بازرگان و شریعتی و مطهری راه دوم را.  مرحوم مطهری در سخنرانی ها و نوشته های زیادی به نقد تفکرات و رویکردهای رایج درباره امام حسین ع پرداخت. ایشان درانجمن اسلامی مهندسین در دهه 30 دریک سخنرانی تحت عنوان خطابه و منبر دراین باره چنین گفت:
"در ذهن بسيارى از عوام‏الناس وارد شده كه امام حسين شهيد شد براى اينكه گناه امت بخشيده شود. شهادت آن حضرت‏ به عنوان كفاره گناهان امت واقع شد، نظير همان عقيده‏اى كه مسيحيان درباره حضرت مسيح پيدا كردند كه عيسى به دار رفت براى اينكه فداى گناهان امت بشود؛ يعنى گناهان اثر دارد و در آخرت دامنگير انسان مى‏شود، امام حسين شهيد شد كه اثر گناهان را در قيامت خنثى كند و به مردم از اين جهت آزادى بدهد. در حقيقت مطابق اين عقيده بايد گفت امام حسين عليه السلام ديد كه يزيدها و ابن‏زيادها و شمر و سنان‏ها هستند اما عده‏شان كم است، خواست كارى بكند كه بر عده اينها افزوده شود، خواست مكتبى بسازد كه از اينها بعداً زيادتر پيدا شوند... اين طرز فكر و اين طرز تفسير بسيار خطرناك است. براى بى‏اثر كردن قيام امام حسين و براى مبارزه با هدف امام حسين ...هيچ چيزى به اندازه اين طرز فكر و اين طرز تفسير مؤثر نيست. باور كنيد كه يكى از علل...كه ما مردم ايران را اين مقدار در عمل لاقيد و لاابالى كرده اين است كه فلسفه قيام امام حسين براى ما كج تفسير شده، طورى تفسير كرده‏اند كه نتيجه‏اش همين است كه مى‏بينيم. به قول جناب زيد بن على بن الحسين درباره مرجئه: «هؤُلاءِ اطْمَعُوا الْفُسّاقَ فى عَفْوِ اللَّهِ» يعنى اينها كارى كردند كه فسّاق در فسق خود به طمع عفو خدا جرى شدند. اين عقيده مرجئه بود در آن وقت. و در آن وقت عقيده شيعه در نقطه مقابل عقيده مرجئه بود، اما امروز شيعه همان را مى‏گويد كه در قديم مرجئه مى‏گفتند. عقيده شيعه همان بود كه نصّ قرآن است: الَّذينَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ، هم ايمان لازم است و هم عمل صالح"5.
شهیدجاوید
یکی از جنجالی ترین  رویکردها نسبت به نهضت امام حسین ع کتاب شهید جاوید مرحوم آیت اله صالحی نجف آبادی بود که درآبان ماه 1349 منتشرگردید. مرحوم صالحی قبل از انتشار کتاب، مقالاتی پیرامون این موضوع در سالنامه معارف جعفری  درسال 1347 منتشرکرده بود. ایشان نهضت حسینی را همانند سایر وقایع تاریخی به شکلی عقلانی و علمی و نه صرفا" مذهبی و اعتقادی تحلیل کرده بود و نتیجه گرفته بود که امام حسین ع با هدف تشکیل حکومت به مخالفت با یزید برخاست و به سمت کوفه رفت و بطور ناخواسته تحت اجبار مأموران حکومت به کربلا رفت و به شهادت رسید.
براین کتاب آیات عظام منتظری، مشکینی تقریظ نوشته بودند، اما موجب برانگیختن مخالفت اکثریت حوزویان و مراجع تقلید گردید.  ساواک نیز در تشدید این مخالفت ها و دامن زدن به آن زیرکانه واردشد. هدف ساواک کوبیدن روحانیونی بود که در آن زمان از هواداران آیت اله خمینی به شمارمی رفتند.
مبارزات قهرآمیز علیه سلطنت
با اوج گیری مبارزات آزادیخواهانه ضد سلطنت در دهه چهل شمسی، گروه های مخفی با مشی مسلحانه سازمان یافتند که هم به جریان چپ مارکسیستی و هم به مبارزان اسلامی تعلق داشتند. سازمان مجاهدین خلق که از سال 1344 پایه گذاری شد، یکی از کارهای اولیه اش  تحقیق و تحلیل درباره قیام امام حسین بود که به نام "راه حسین" منتشرگردید. کتاب ضمن تبیین حرکت امام حسین ع خواننده را به این نتیجه می رساند که رژیم حاکم رفتاری مشابه یزید و معاویه دارد و مبارزان علیه آن همان راه امام حسین ع را دنبال می کنند. این کتاب در آن زمان در جذب نیروهای مذهبی و سنتی به این جریان بسیار مؤثر واقع شد. در این سال ها رژیم نسبت به منبری ها و وعاظی که در ایام محرم، از عملکرد معاویه و بنی امیه سخن می گفتند حساس شده و آنها را تحت فشار می گذاشت که منظور شما مقایسه میان وضعیت فعلی و آنان بوده است.
سال 1350 که کادرهای اولیه این سازمان توسط ساواک دستگیرو سپس اعدام شدند، سروده ای درباره ماه محرم سینه به سینه نقل می شد که آن را به سعید محسن از بنیانگزاران این سازمان نسبت می دادند که گویا با مشارکت سایر زندانیان سروده بود. این شعر به خوبی رویکرد مبارزان آن زمان را نسبت به واقعه عاشورا و الهام بخشی نهضت امام حسین ع را در آن دوران نشان می دهد. عنوان این سروده از محرم تا محرم بود.
محرم ماه خون، ماه قیام پیشوای ما حسین آغاز می گردد
وما پویندگان راه حق، امسال
درون محبس دژخیم استعمار
با شوری دگر این ماه را تعظیم میداریم
می اندیشیم درتاریخ و می بینیم
که شمس انقلاب کربلا همواره تابان است
ودر هرسالروزی از محرم
پرتوش روشنگر راه جهاد هر مسلمان است
جهاد حق علیه ظلم
نبرد حق با عمال استعمار
به یادآریم آن ماه محرم- نیمه خرداد-
خروش خشم انسان های آزاده
خمینی و....خمینی ها
و چندی بعد در این راه
امانی و بخارایی
سعیدی و سعیدی ها
وهمرزمان و یارانی چون اسکندر
صفائی، سالمی، پویان، کتیرایی و همراهان
عزیزانی که جان خود فدای خلق ما کردند
و احمد اولین یارشهید ما
دلیری و دلیری ها
آری باز می بینیم که شمس انقلاب کربلا همواره تابان است
ودرهرسالروزی از محرم
پرتوش روشنگر راه جهاد هر مسلمان است
می اندیشیم و می گوییم
حسین! ای انقلابی مرد آزاده
به خون اطهرت سوگند
به عزم راسخت سوگند
که ما هرگز نیاسائیم از پیمودن راهت
که ما هرگز نیاسائیم از پیمودن راهت
اما جالب اینست که تحسین نهضت کربلا و الهام گیری از آن به نیروهای مسلمان محدود نشد و نهضت حسینی نه از موضع مذهبی و شیعی بلکه به عنوان یک حرکت آزادیخواهی و رهایی بخش مورد توجه روشنفکران چپ مارکسیستی و غیرمذهبی هم قرارگرفت. درسال 1352 همگان شاهد بودند که خسروگلسرخی در دادگاه نظامی شاه، طی نطق دفاع خود که از تلویزیون پخش شد، چگونه از این واقعه یاد کرد: "من در دادگاهی كه نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول دارم از خود دفاع نمی كنم. بعنوان یك ماركسیست خطابم با خلق و تاریخ است، هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم، چرا كه هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیكترم و هر چه كینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد، لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است. حتی اگر مرا به گور بسپارید كه خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند. او در ادامه گفت زندگی امام حسین نمودار زندگی كنونی ماست كه جان بر كف برای خلق های محروم میهن خود در این دادگاه محاكمه می شویم. او در اقلیت بود و یزید بارگاه و قشون و حكومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. هر چند كه یزید گوشه ای از تاریخ را اشغال كرد، ولی آن چه كه در تداوم تاریخ تكرار شد راه حسین و پایداری او بود، نه حكومت یزید. آن چه را كه خلقها تكرار كردند و می كنند راه حسین است".
شریعتی و شهادت
اما یکی از مؤثرترین و برجسته ترین کسانی که در احیای اهداف انقلابی حرکت امام حسین ع در دوران معاصر نقش داشت، مرحوم دکترعلی شریعتی بود. علاوه بر سخنرانی های حسین وارث آدم، شهادت و پس از شهادت ایشان که مستقیما" به تبیین نهضت کربلا می پردازد، ایشان در اغلب نوشته ها و گفتارهایش گوشه هایی از حقایق عاشورا و نهضت شیعه را بازبینی کرده و تفکرات ارتجاعی و خرافی پیرامون این مسائل را به نقد می کشید و سرانجام جان برسرهمین آرمان ها از کف نهاد. تأثیرگذاری وی در این زمینه به حدی بود که در جریان انقلاب به عنوان معلم شهید و یا آموزگار شهادت شناخته شد، هرچند که او نسبت به انقلاب و نهضت دیدگاهی خاص داشت که کمتر مورد توجه قرارگرفت. اما بحق می توان گفت او در تغییرنگاه نسل جوان زمان خویش نسبت به مذهب و ازجمله نهضت حسینی و دمیدن روح ایمان و اخلاق در آنها نقشی تعیین کننده و ماندگار داشت.
دونگاه
سخن بسیاراست، اما چون نیک بنگریم پس از گذشت 14قرن از آن واقعه آن دو نگاه که در دربار ابن زیاد مقابل هم ایستاده بودند، درطول تاریخ تا کنون حضور خود را به رنگ های گوناگون نگاه داشته اند. هنوز هم برخی در کربلا حیات می بینند و زیبایی و سرمشق و گروهی مرگ و مصیبت و سیاهی. 
پی نوشت:
 1- مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏25، ص: 338
2- حمیدعنایت، تفکرنوین سیاسی اسلام، ترجمه ابوطالب صارمی، امیرکبیر، چاپ اول 1362، ص 255
3-برای شناخت این رویکردهای متفاوت کتاب گرانقدر پژوهشگرفرهیخته محمداسفندیاری"ازعاشورای حسین تا عاشورای شیعه" نشرصحیفه خرد، کاری درخورتأمل و مطالعه علاقمندان است. همچنین رجوع کنید به "عاشورا، عزاداری، تحریفات" به کوشش مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم.
4- روزنامه اطلاعات، 19آبان 1358
5- مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏25، ص: 336


۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه

پیامبر و شاخص دینداری

پیامبر و شاخص دینداری
مهدی غنی
در چهارده قرنی که ازظهور پیامبراسلام در سرزمین عربستان می گذرد، قبیله ها، نحله ها و نسل های متفاوت و گاه متضادی آمدند و رفتند، در حالی که خود را یگانه پیرو حقیقی او  و راه و رسم خویش را تنها نمونه واقعی دیانت او معرفی کردند.
هنوز اولین نسل همراه او زنده بودند که دو جریان متخاصم هردو به نام او درمقابل هم صف کشیدند. معاویه عموزاده ا
 
و در دمشق کاخ سبزی برافراشت و خود را جانشین او دانست، و در مقابل علی ع یار دیرینه و عموزاده دیگر پیامبر که حاکم قانونی زمان بود شمشیرکشید. از این پس روایتگر اسلام محمد (ص) پادشاهی شد که اشرافیت مضمحل شده را در قالبی جدید احیاکرده بود. از آن سو علی و یارانش نیز از پیامبر سخن می گفتند و گفتمانی دیگر را نمایندگی می کردند.
هر چند عوام  خرد خدادادی را یکسره به بلندگوهای سلطان سپرده بودند و پیام پیامبر را از زبان جیره خواران حکومت معاویه می شنیدند، اما محمد(ص) میراثی خدشه ناپذیرگذاشته بود که حقیقت را برای جستجوگران عریان می کرد.  کتابی که نامش را "خواندنی- قرآن" گذاشت و علی ع مردم را به خواندن و فهمش ترغیب می کرد و معاویه تنها تقدیسش نمود و برای سرکوب مخالفان برسرنیزه اش کرد و عوام را فریفت. دردناکتر آنکه علی ع با شمشیر همراهانی که تقدس را جانشین تعقل کرده بودند به شهادت رسید.
اما این کتاب خواندنی برای جستجوگران پیام ها و شاخص های  روشنی  داشت که پس از قرن ها تحریف و تأویل همچنان می درخشد و مرزها را روشن می کند:
1-      هرچند درعرف بشری، قدرتمندان همواره می کوشند خود را از تباری برتر و خاندانی ریشه دار معرفی کنند، کتاب تصریح کرده است محمد نه از تبار شاهان و اشراف و کاخ نشینان، که از تبار یتیمان و محرومان بوده است: "الم یجدک یتیما" فآوی و وجدک عائلا" فاغنی ووجدک ضالا فهدی" آیا ترا یتیمی نیافت پس پناه داد و محرومی که بی نیاز کرد و گمگشته ای که هدایت نمود".سوره ضحی.
2-      درحالی که معاویه صلاحیت تشخیص نر و ماده بودن شتر راهم برای مردم قائل نبود، و حکم حاکم را و لو خلاف واقع عینی واجب الاطاعه عنوان می کرد1، درکتاب می خوانیم زنی به نام خوله به مناسبات حاکم در مدینه نزد پیامبر اعتراض می کند و حکم پیامبر را نمی پذیرد و خدای محمد ص جانب زن را می گیرد و قانون جاری را به سود زن معترض باطل می کند 2 و نام سوره را مجادله می گذارد تا به بشریت بیاموزد که همه انسان ها حق تشخیص و اظهارنظر را دارند.
3-      گویی می دانسته است که بعد از او اصل دین و دینداری مخدوش می شود. اینکه چه کسی دینمدار است پاسخ روشنی ندارد. گویی پیامبر می دیده است که پس از چندی گروهی به نام دین اشرافیت گذشته را بازسازی می کنند و غارت اموال مردم را در لفاف دینداری مشروعیت می بخشند و یاران و همفکران او را به مسلخ می کشانند و دینداری را در آداب و رسوم ظاهری منحصرمی کنند. درکتاب خواندنی(قرآن) با طرح پرسشی در این زمینه اذهان جستجوگر را به چالش می کشد: "آیا دیده ای  کسی که دین را دروغ می پندارد؟"(سوره ماعون اولین آیه). پرسشی که نحله ها و قبیله ها و زمان های مختلف پاسخی متفاوت به آن می دهند. 
سپس خود پاسخی روشن، کوتاه و قاطع می دهد. پاسخی که فهمش نیاز به تخصص های فلسفی و کلامی و آکادمیک ندارد.
" آیا دیده ای  کسی که دین را دروغ می پندارد؟ آن کس که یتیم را از خود می راند و دیگران را برای سیرکردن محرومان تحریض و تحریک نمی کند"! سوره ماعون.
پاسخی که دینداران رسمی را شگفت زده می کند و دین گریزان را به تأمل می افکند. شگفتی و تأملی که در آیات پس از آن دو چندان می شود. شگفتی از این همه فاصله و تأمل در واقعیتی ناشناخته. فاصله ها را می توان در پاسخی دید که به آن پرسش نخستین می دهند.
پی نوشت:
1-معاویه در نزاعی میان دو تن بر سر مالکیت یک شتر، حکم کرد این ناقه(شترماده)  از آن فلانی است ، در حالی که جمل یعنی شترنر بود. طرف مغبون علیرغم این واقعیت ملموس نتوانست حکم  خلیفه را تغییردهد. بررسي تاريخ عاشورا، دكتر محمد ابراهيم آيتي بيرجندي،  ص 48 نقل از مروج الذهب مسعودی
2- تفسير نمونه (ج : 23ص :407 و 408)
چاپ شده در روزنامه شهروند 9 دی 1392

به یاد ماندلای بزرگ




 

بگذارعشق خاصیت تو باشد
مهدی غنی
درطول تاریخ خیلی ها برای آزادی جنگیدند، اما همه آنها به چنگ دشمنان آزادی اسیرنشدند. از میان آزادیخواهانی که به زندان بیداد گرفتار شدند، کمتر کسی 27 سال برای آزادی اسارت کشید.
درمیان آنها که سالیان درازی در زندان مانده اند، کم اند آنهاکه آزادی شان از اسارت، با آزادی خلق شان همراه شده باشد،
خیلی ها در طول زندگیشان کسی را که یکبار به آنها بدی کرده، بخشیده اند، اما چه کسی دشمنی را که سال های مدیدی به او و همه مردم ستم کرده بخشیده است؟
خیلی ازآنها که بخشیده اند،  در زمانی چنین کرده اند که قدرت انتقام و تلافی نداشتند، اما آن که در اوج قدرت و مشروعیت، می بخشد نوع دیگری است. مبارزانی نیز بوده اند که در دوران مغلوب بودن، در ستایش مسالمت جویی و زشتی خشونت بسیار گفته اند، اما پس از پیروزی مسیری وارونه را درپیش گرفته اند. قهرمانانی که در طول تاریخ برای آزادی جنگیدند اما وقتی بردشمنان آزادی غلبه کردند، آزادی را دشمن خویش یافتند.
اما نادرند کسانی که در زمان فتح و غلبه، از رحمت و بخشش و شفقت سخن بگویند وبدان پایبند باشند.قرن ها پیش زمانی که قدرت های جهانی ایران و روم افتخارشان به کثرت جنگهایشان بود، در گوشه ای دیگر که کینه های قبیله ای مشروعیت داشت، وقتی ساکنان مکه پس از ده سال کینه توزی، جنگ و خونریزی، به ناچار شکست خوردند، مرکزیت توطئه گران در هم شکست و مکه تسلیم شد، محمدص فاتح این شهر، خانه ابوسفیان رأس فتنه گران و جنگ افروزان سالیان گذشته را یکی از خانه های امن اعلام کرد که هرکس بدانجا رود در امان باشد و دستور داد به جای شعار امروز روز انتقام است، فریاد زنند امروز روز رحمت است.
19سال پیش، مردی از تبار مظلومان این آموزه بزرگ را در گوشه ای دیگر از این کره سرریزاز خشونت، به نمایش درآورد و تحسین جهانیان را برانگیخت. ماندلا پس از 27 سال اسارت، توسط مردم به ریاست جمهوری آفریقای جنوبی برگزیده شد تا ننگ آپارتاید و تبعیض نژادی را از این سرزمین بزداید. او در اولین گام دست به کاری سترگ زد.  درحالی که همگان به رسم عدالت او را محق می دیدند جانیان و شکنجه گران سابق را به محاکمه کشیده و به مجازات رساند، اعلام کرد می بخشم. او گفته بود: "اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم، ببخشیم اما فراموش نکنیم! ".
شرط بخشش این بود که همه کسانی که دست به جنایت و خشونت زده اند، اکنون گذشته خود را انکار و پنهان نکنند، جرائم خویش را بپذیرند و بدان معترف باشند. با این گزینه از هر گونه مجازات رهاشده و قادر باشند آزادنه در جامعه زندگی کرده ومناسبات انسانی را بیاموزند. او با این کار علاوه بر احیای روح رحمت و شفقت، صداقت و راستی را نیز از میان مناسبات غیرانسانی آن جامعه بر صدرنشاند. او برای این کار خود باور و فلسفه ای عمیق داشت: "ما متولد شده ايم که شکوه و عظمت خداوند را به نمايش در آوريم . چيزي که در درون ماست . نه در درون برخي از ما ، بلکه در درون تک تک ما . و زماني که به اين نور درونمان اجازه تابيدن مي دهيم ، ناآگاهانه به ديگران نيز اجازه چنين کاري را مي دهيم".
او بی آنکه بخواهد آموزگاردیگران باشد، درس های بزرگی برای بشریت به جا گذاشت. گرچه امروز کالبد سردش از میان ما رفت اما گرمی وجودش همچنان با هر انسانی عجین است، او که سراپاعشق بود و درس عاشقی را چنین درگوشمان نجوا کرد: "بگذارعشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو باکسی".
چاپ شده در روزنامه شهروند یکشنبه 17 آذرماه 1392