پيامبر اسلام زماني چشم بر جهان فروبست كه جامعه نوپاي اسلاميهنوز با مخاطرات و بحرانهاي داخلي و خارجي روبروبود. ده سال بود كه پيامبر و يارانش به مدينه هجرت كرده بودند و در اين ده سال جنگهاي زيادي را پشت سرگذاشته بودند. اهالي مكه پس از راه اندازي اين جنگها سرانجام در سال نهم هجري تسليم شده و درهاي مكه را به روي مسلمانان گشوده و با شگفتي تمام شكستن بتهاي سنگي بدست پيامبر و يارانش را به تماشا نشستند. اكنون در آستانه رحلت پيامبر جامعه اسلاميگرچه در داخل عربستان دشمن آشكاري ندارد اما در درون خود با جريانهاي سياسي و فرهنگي متفاوت و گاه متضادي روبروست. پيامبر كه گرايشهاي پنهان در لايههاي زيرين جامعه خود را ميشناخت سخت نگران آينده بود. روزهايي قبل از رحلتش بر شايستگي علي عليهالسلام براي بدست گرفتن رهبري جامعه تأكيد كرده بود، اما پس از درگذشت ايشان برخي ريش سفيدان قوم مصلحت بر اين ديدند كه ديگري را براي مديريت جامعه پر تضاد آن روزگار برگزينند. اين مسير تنشهايي را به دنبال داشت كه موجب پيدايش نحلهها و مذاهب گوناگوني در دامن اسلام گرديد.
اولين تنش بعد از رحلت پيامبر مربوط به برخورد حاكمان وقت با منتقدين بود. ماجراي برخورد حكومت زمان با حضرت فاطمه ع و علي ع در همان روزهاي اول به اين مسأله مربوط ميشد كه حاكم وقت درصدد بود از حضرت علي ع بيعت بگيرد. در حالي كه تا آن زمان بيعت عملي اختياري و آزادانه بود، حكومت وقت ميخواست آن را به صورت امري اجباري اعمال كند.
حضرت علي ع گرچه خود را براي اداره جامعه شايستهتر ميديد اما براي مخالفت با حاكمان انتخابي اقداميعملي نكرد. حتي در طول زمان در مقاطع مختلف از انجام مشورتهاي لازم براي پيشرفت كارها خودداري نميكرد. اما در ابتداي كار حكومت در صدد برآمد براي تثبيت پايههاي خود از همه آحاد جامعه بيعت بگيرد.
براي آنها اينكه شخصي مانند علي ع با حاكم وقت بيعت نكند قابل تحمل نبود. ماجراي برخورد با حضرت فاطمه محصول چنين رويه و سياستي است. درحقيقت آنها موضع آزاد و منتقد نسبت به حكومت را برنميتافتند. حضرت فاطمه در مقابل چنين رويهاي كه بدعتي در اسلام بود ايستادگي كرد. حضرت فاطمه با حفظ موضع انتقادي خويش و بيان آن و ايستادگي بر آن، براي پيروان اين آيين تازه اين حق را تثبيت كرد كه افراد در تعيين سرنوشت خويش و حاكم زمان، استقلال و آزادي انتخاب دارند.
زماني كه حضرت امير ع نيز خود به حكومت رسيد كسي را وادار نكرد با اوبيعت كند. كساني بودند كه با علي ع بيعت نكردند اما ايشان هيچگونه تعرضي نسبت به آنان روا نداشت. حتي خوارج كه منتقد و معترض به اميرالمؤمنين بودند تا زماني كه دست به شمشير و قتل و كشتار نبردند آزادي داشتند و از حقوق اجتماعي سياسي مثل سايرين برخورداربودند.
در مقابل قدرتي كه ميخواهد همه آحاد جامعه را به تمكين و اطاعت از خود مجبور كند يك زن ميايستد و زيربار اين رويه كه بدعتي در اسلام بود نميرود. در منطق علي ع و فاطمه ع اين حق آدمياست كه خود آزادانه سرنوشت خود را تعيين كند و كسي را حق تعرض به او نيست.
اولين تنش بعد از رحلت پيامبر مربوط به برخورد حاكمان وقت با منتقدين بود. ماجراي برخورد حكومت زمان با حضرت فاطمه ع و علي ع در همان روزهاي اول به اين مسأله مربوط ميشد كه حاكم وقت درصدد بود از حضرت علي ع بيعت بگيرد. در حالي كه تا آن زمان بيعت عملي اختياري و آزادانه بود، حكومت وقت ميخواست آن را به صورت امري اجباري اعمال كند.
حضرت علي ع گرچه خود را براي اداره جامعه شايستهتر ميديد اما براي مخالفت با حاكمان انتخابي اقداميعملي نكرد. حتي در طول زمان در مقاطع مختلف از انجام مشورتهاي لازم براي پيشرفت كارها خودداري نميكرد. اما در ابتداي كار حكومت در صدد برآمد براي تثبيت پايههاي خود از همه آحاد جامعه بيعت بگيرد.
براي آنها اينكه شخصي مانند علي ع با حاكم وقت بيعت نكند قابل تحمل نبود. ماجراي برخورد با حضرت فاطمه محصول چنين رويه و سياستي است. درحقيقت آنها موضع آزاد و منتقد نسبت به حكومت را برنميتافتند. حضرت فاطمه در مقابل چنين رويهاي كه بدعتي در اسلام بود ايستادگي كرد. حضرت فاطمه با حفظ موضع انتقادي خويش و بيان آن و ايستادگي بر آن، براي پيروان اين آيين تازه اين حق را تثبيت كرد كه افراد در تعيين سرنوشت خويش و حاكم زمان، استقلال و آزادي انتخاب دارند.
زماني كه حضرت امير ع نيز خود به حكومت رسيد كسي را وادار نكرد با اوبيعت كند. كساني بودند كه با علي ع بيعت نكردند اما ايشان هيچگونه تعرضي نسبت به آنان روا نداشت. حتي خوارج كه منتقد و معترض به اميرالمؤمنين بودند تا زماني كه دست به شمشير و قتل و كشتار نبردند آزادي داشتند و از حقوق اجتماعي سياسي مثل سايرين برخورداربودند.
در مقابل قدرتي كه ميخواهد همه آحاد جامعه را به تمكين و اطاعت از خود مجبور كند يك زن ميايستد و زيربار اين رويه كه بدعتي در اسلام بود نميرود. در منطق علي ع و فاطمه ع اين حق آدمياست كه خود آزادانه سرنوشت خود را تعيين كند و كسي را حق تعرض به او نيست.