آنچه امروز به نام انقلاب مخملی در ایران نام گرفته است نیز در همین مکانیسم می گنجد. مخملیان بدون اینکه دست به اسلحه برند یا به کودتا و جنگ بیندیشند تلاش می کنند خود مردم را به مقابله با حکومت بکشانند و با بالابردن مطالبات آنها و آشکارکردن ناکارایی دولت نارضایتی را تشدید و تحریک نمایند.
اما درایران این روزها شاهد پدیده دیگری هستیم که با قواعد سیاسی و عقلانی بشری قابل تبیین نیست. با کمال شگفتی دراینجا این مخملیان نیستند که مطالبات مردم را دامن می زنند بلکه رئیس حکومت در هر دیدار مردمی وعده ها و شعارهایی می دهد که انتظار می رود از دهان اپوزیسیون شنیده شود.
دریک سخنرانی به مردم فقیر وعده می دهد که شما هم باید مثل شمال شهری ها از امکانات و رفاه برخوردارباشید. در یک جا گفته می شود یارانه باید به شما داده می شد اما مجلس مانع شده است. در هرشهری وعده هایی از رونق کسب و کار، آبادانی و رفاه و رفع بیکاری و اجرای صدها پروژه داده می شود بی آن که به مراحل اجرایی و محدودیت های مالی و مهندسی آن توجه شود.
هرچند در آستانه انتخابات رسم است کاندیداها وعده می دهند و مردم هم می دانند که چنین رسمی هست و چه بسا این وعده ها در عمل به ضد خود تبدیل شود، اما مقام ریاست جمهوری هرچند خود کاندیدای انتخابات است اما اکنون به عنوان یک مقام رسمی و دولتی با مردم سخن می گوید. وعده های او برای مردم نوعی مشروعیت یافتن این مطالبات تلقی می شود و آنها این خواسته ها و وعده ها را حق خود دانسته و حکومت را موظف به انجام آنها می دانند. در این وضعیت چنانچه دولت- هرکس باشد- قادر به تحقق این وعده ها نباشد که نیست درمقابل مطالبات متراکم و تحریک شده مردمی قرار می گیرد که بالاترین مقام اجرایی آنها را مشروعیت بخشیده است. کدام اپوزیسیونی بهتر از این می تواند فاصله مردم و حاکمیت را تشدید کند؟
آیا این نوع رفتاردر جهت منافع ملی ماست؟
چاپ در روزنامه اعتماد، سه شنبه 8/2/88
خیلی نکته جالبی بود!
پاسخحذف