دوره قاجار بود، قبل از مشروطيت. مردم محله خانيآباد كه ميديدند حاجقلي خواربارفروش محله هميشه روي تخت مينشيند، برايش اسم گذاشتند، به او حاجقلي تختي ميگفتند. آن زمان كسي حدس هم نميزد كه اين اسم بامسمي از محله خانيآباد روزي بيرون رود و نهتنها در ايران كه در تمامي جهان بر زبانها افتد.
اما غلامرضا تختي نوه حاجقلي سالها بعد چنين موقعيتي پيدا كرد. سال 1329، 20 سال بيشتر نداشت كه در مسابقات كشتي ايران به مقام قهرماني رسيد. او اين مقام را تا سال 1338 هشت بار از آن خود كرد. او در سال 1951 در مسابقات المپيك شركت جست و صاحب مدال نقره شد. او با سه تن از همتيميهايش اولين كساني بودند كه براي ايران مدال جهاني كسب كردند. پنج سال بعد تختي اولين مدال طلاي المپيك براي ايران را كسب كرد. نام او در اين سالها موجب مباهات هر ايراني با هر گرايش سياسي بود.
اما عظمت تختي تنها در زور بازوي او نبود. آنچه بيش از همه او را در دل مردم جاي داد نه عنوان قهرماني و پهلواني كه مردانگي و آزادگي و خلقيات انساني و كريمانه او بود.
اما غلامرضا تختي نوه حاجقلي سالها بعد چنين موقعيتي پيدا كرد. سال 1329، 20 سال بيشتر نداشت كه در مسابقات كشتي ايران به مقام قهرماني رسيد. او اين مقام را تا سال 1338 هشت بار از آن خود كرد. او در سال 1951 در مسابقات المپيك شركت جست و صاحب مدال نقره شد. او با سه تن از همتيميهايش اولين كساني بودند كه براي ايران مدال جهاني كسب كردند. پنج سال بعد تختي اولين مدال طلاي المپيك براي ايران را كسب كرد. نام او در اين سالها موجب مباهات هر ايراني با هر گرايش سياسي بود.
اما عظمت تختي تنها در زور بازوي او نبود. آنچه بيش از همه او را در دل مردم جاي داد نه عنوان قهرماني و پهلواني كه مردانگي و آزادگي و خلقيات انساني و كريمانه او بود.
شايد همين خصائل بود كه او را به سمت دكتر مصدق كشاند. با وجود موقعيت حرفهاي و شهرت جهانياش كه با همسويي با حكومت ميتوانست آينده او را تضمين كند، به جريانهاي سياسي منتقد حاكميت پيوست و در كنار مردم قرار گرفت. سال 1342 حاكميت نام تختي را در شوراي مركزي جبهه ملي ديد. از همين رو مورد غضب حكومت واقع شد و آنها تلاشي جدي را براي انزواي وي و مانعتراشي براي حضورش در مجامع داخلي و بينالمللي و حتي باشگاهها آغاز كردند.
بعد از كودتاي 28 مرداد 32 عليه حكومت ملي مصدق حاكميت تلاش وسيعي كرد تا اين واقعه را به عنوان قيام ملي و نه كودتا قلمداد كند. هر سال به اين مناسبت جشنهاي زيادي در همه شهرها برپا ميكردند و چنين وانمود ميكردند كه مردم حكومت مصدق را ساقط كرده و شاه را برگرداندند. نهضت مقاومت ملي را هم سركوب كرده و بسياري از اعضاي آن را دستگير كرده بودند. طرفداري قهرماني ملي چون تختي از دكتر مصدق و حمايت مردم از وي، پس از همه اين تلاشها نشان ميداد مردم آن تبليغات را نپذيرفته و همچنان به آرمانهاي خود پايبند بودند. اين مساله براي حاكميت بسيار گران ميآمد.
جالب اينكه در كودتاي 32 شعبان جعفري و چند تن از نوچههايش به عنوان پهلوان ورزش باستاني به خيابانها ريختند و به غارت و تخريب اماكن حامي دولت ملي پرداختند و كودتا را به سرانجام رساندند. با وجود امكاناتي كه رژيم در اختيار اين ناجوانمرد گذاشته بود و تبليغات زياد، هيچ گاه مردم شعبان را به عنوان پهلوان خود نپذيرفتند و همواره جامعه از او گريزان بود.
مردم تهران نقش تختي را در جمعآوري كمكهاي مردمي و ارسال آنها براي مردم زلزلهزده بويينزهرا به چشم ديده بودند، بزرگواري و گذشت او را در روي تشك كشتي به ياد داشتند و نميتوانستند اين پهلوان جوانمرد را از خود جدا دانسته و به شرافت و مردانگي او پشت كنند.
از همين رو تختي كه نميتوانست همچون گذشته در باشگاهها حضور يافته و تمرين كند در سالهاي مياني دهه 40 ديگر نتوانست مدالهاي طلا را تجديد كند و در مسابقات بدرخشد. اما اين عدم موفقيت نهتنها او را از چشم مردم نينداخت بلكه محبوبيت او روز به روز بيشتر ميشد. دكتر مصدق در اسفند سال 1345 درگذشت. رژيم كه از مشاركت وسيع مردم در تشييع و مراسم درگذشت دكتر وحشت داشت تختي را هم از رفتن به احمدآباد و شركت در مراسم منع كرد اما تختي به اين دستورات گوش نداد و با اعلام اينكه من ميروم، شما مرا دستگير كنيد در اين مراسم شركت جست و وفادارياش را نسبت به نهضت ملي و آرمانهاي بلندش اثبات كرد.
سال بعد درحالي كه يك سال از ازدواج پهلوان ميگذشت و فرزندش بابك تازه به دنيا آمده بود، در 18 ديماه 1346 روزنامهها اعلام كردند روز گذشته غلامرضا تختي در هتلي در تهران دست به خودكشي زده است.
بدبيني نسبت به حاكميت موجب شد كمتر كسي شايعه خودكشي تختي را بپذيرد. همهجا گفته ميشد حاكميت اين پهلوان مردمي را كشته و در هتل صحنهسازي كرده كه مردم را بفريبد. مجله فكاهي توفيق خبر درگذشت تختي را چنين انعكاس داد: تختي را خودكشي كردند!
سال بعد درحالي كه يك سال از ازدواج پهلوان ميگذشت و فرزندش بابك تازه به دنيا آمده بود، در 18 ديماه 1346 روزنامهها اعلام كردند روز گذشته غلامرضا تختي در هتلي در تهران دست به خودكشي زده است.
بدبيني نسبت به حاكميت موجب شد كمتر كسي شايعه خودكشي تختي را بپذيرد. همهجا گفته ميشد حاكميت اين پهلوان مردمي را كشته و در هتل صحنهسازي كرده كه مردم را بفريبد. مجله فكاهي توفيق خبر درگذشت تختي را چنين انعكاس داد: تختي را خودكشي كردند!
بهرغم فشارها و ترفندهاي ماموران امنيتي، مردم از همهجا هجوم آورده و تشييع جنازه باشكوهي از پهلوان آزاده خويش به عمل آوردند. جنازه مرحوم تختي در ابنبابويه شهرري به خاك سپرده شد.
گفته شده است پس از شنيدن خبر مرگ تختي، مردم همه شهرهاي ايران به شدت متاثر شدند و حتي در نقاط مختلف كساني به اين دليل دست به خودكشي زدند. در كرمانشاه قصابي به اين كار مبادرت كرده بود. پس از مرگ او مردم روي شيشه مغازهاش خواندند كه با خط درشت نوشته بود: «جهان بيجهان پهلوان ماندني نيست». به راستي كه آنچه ماندني و پايدار است جز راستي و درستي نيست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر