درقرآن آيه اي هست كه خواننده را به فاصله موجود ميان تصورات ذهنياش با واقعيتهاي جاري توجه ميدهد. عسي ان تكرهوا شيئآ" و هو خيرلكم و ...ميگويد چه بسا چيزهايي كه شما آنها را بد ميشمريد و مورد پسند شما نيستند اما براي شما خير و خوبي به ارمغان ميآورند. و چه بسا چيزهايي كه شما آنها را دوست ميداريد درحالي كه براي شما نتيجه بد و ناپسندي دارند.
يكي از مصاديق فاصله ذهن و واقعيت در حوزه انتخابات و گرايشات سياسي مردم پيدا ميشود. بسيار اتفاق ميافتد كه مردميكسي را براي احراز مسئوليتي انتخاب ميكنند اما پس از چندي به اين نتيجه ميرسند كه درانتخاب خود اشتباه كرده اند و فرد انتخاب شده به ضرر آنها كاركردهاست. گاهي هم كسي كه مورد قبول آنها نبوده با رأي بخشهاي ديگر مردم بركرسي قدرت نشسته اما عملكرد مثبت و مورد قبولي داشته است.
به گمان نگارنده رابطه احمدي نژاد با اصلاح طلبان و اصولگرايان از مصاديق روشن آيه مزبوراست. درانتخابات گذشته اصولگرايان تصور كردند وي فرد مطلوب آنهاست و در فرصت پيش رويش تماميمطالبات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي و سياسي آنها را محقق خواهد كرد. به جريان اصولگرايي اعتبار و استحكام بخشيده و زمينه اجتماعي بهتري براي آنان فراهم ميكند. اصلاح طلبان نظري وارونه داشتند. آنها انتخاب ايشان را نافي گفتمان اصلاح طلبي و تيرخلاص براي آن ميدانستند. اما به نظرميآيد همانطور كه قرآن ميگويد واقعيت غير از تصور هر دو دسته بوده است.
اكنون پس از گذشت چهارسال و نيم استقرار دولت احمدي نژاد، به نظر ميآيد روي كارآمدن وي در عمل به جريان اصلاح طلبي خدمات چشمگيري كرده و اين جريان را بلحاظ سياسي استحكام و توانمندي بخشيد و درمقابل ضربه اي كاري به جريان اصولگرايي وارد آورده است. اين ادعا با تحليلهاي رايج و تصورات موجود بسيار ناهمخوان و غير متعارف است. اما از آنجا كه ممكن است بخشي از واقعيت ديده نشده را براي عقلاي قوم به نمايش گذارد ارزش يك بار خواندن را دارد. نگارنده خود مي داند كه اثبات اين مدعاي غيرمتعارف نياز به دلايل و نشانههاي روشن دارد كه چه بسا امكان درج آن نيست. اما به اجمال به برخي از آنها اشاره ميشود:
پالايش جريان اصلاح طلبي
<!--[if !supportLists]-->1- <!--[endif]-->انسجام: هرجرياني كه براي وابستگان خود ثروت و قدرت به ارمغان بياورد درمعرض آسيبهاي اخلاقي و فرهنگي و درنتيجه سياسي هست. فرصتطلبان گرد آن ميگردند و ميكوشند با نزديك شدن به اين جريان به دو موهبت ثروت و قدرت دست يابند. درمقابل جرياني كه محكوم و مغلوب ميشود سرنوشتي عكس آن يك پيدا ميكند. فرصتطلبان، جاه طلبان، مال اندوزان و قدرت طلبان نيز از آن فاصله ميگيرند. اين يك اصل كلي است و درباره همه جريانات صادق است. جالب است كه در قرآن شكست و پيروزي نيروها و جا به جاشدن آنها از همين منظر مورد بررسي قرارگرفته است. درماجراي شكستي كه درجنگ احد به مسلمانان وارد آمد مي گويد اين جا به جايي قدرت براي اين است كه ماهيت افراد مشخص شود. كساني كه واقعا" پايبندند شناخته شوند، كساني كه مقاومند و واقعا" به اين راه ايمان دارند معلوم شوند. سوره ال عمران آيات 140 تا 143 درجاهاي ديگر براي شكست و پيروزي و تحولات سياسي واژه ابتلا يا آزمون را به كار مي برد و نتيجه آن را نوعي پالايش نيروها ميداند.
ماجراي اخير براي جريان اصلاحات چند پالايش را به همراه خواهدآورد. كساني كه به گمان حاكميت و قدرت يافتن اصلاح طلبان به اين جريان پيوسته بودند با حوادث اخير از آن فاصله گرفته و موضع خود را نشان ميدهند. در عوض آنها كه واقعا" به اين مشي و اين بينش معتقدند ميمانند. جريان اصلاحات مرزهاي فكري خود را شفاف تر مي كند و براي گفتمان اصلاحطلبي تبيين شفاف ترو منسجم تري بايد ارائه كند. به اين ترتيب جريان اصلاح طلبي منسجم تر و تأثيرگذارتر و قوي ترخواهدشد.
<!--[if !supportLists]-->2- <!--[endif]-->اعتماد: از آنجا كه اغلب اصلاح طلبان همواره مسئوليتهايي در نظام داشتند، كساني به آنها به ديده ترديد مينگريستند و اختلاف آنها با بخش ديگر را ناشي ازتضاد منافع ميشمردند. حتي برخي با بدگماني بيشتر گفتمان اصلاحطلبي را ترفندي سياسي از سوي حاكمان براي بقاي آنان شمرده و آن را فريبي سياسي تلقي ميكردند نه يك مشي سياسي. اكنون با هزينههايي كه اصلاح طلبان پرداختند، چنين شائبه اي ديگر رنگ باخته است.
<!--[if !supportLists]-->3- <!--[endif]-->واقع بيني و رفع ساده انديشي: كساني از اصلاح طلبان كه تصور ميكردند با گرفتن برخي كرسيهاي قدرت و تصرف نهادهاي حاكم ميتوانند اصلاحات مورد نظرخود را محقق سازند، اكنون به نتايج عميق تر و واقعي تري ميرسند. ساده انديشي گذشته اكنون جاي خود را به واقع بيني و نگاهي استراتژيك ميدهد. اين گفتمان در ميان اصلاح طلبان درحال شكل گيري است كه بدون تغيير فرهنگ جامعه نميتوان به تغيير گفتمان سياسي اميدوار بود. اقشار مختلف مردم بايستي با دموكراسي سرآشتي داشته باشند تا نظاميدموكراتيك مستقرگردد.
<!--[if !supportLists]-->4- <!--[endif]-->مردميشدن: جريان اصلاحات در دوره حاكميت هشت ساله خود بيشتر به مطبوعات و احزاب تكيه ميكرد. مطبوعات و احزاب هم درجامعه ايران تا حدي مشروط به رويكرد دولت هستند. به همين دليل در دوره هشت ساله گفتمان اصلاحات رونق زيادي پيدا كرد و در دولت نهم و دهم رو به افول گذاشت. تجربه نشان داد ابزار و نهادهايي كه با اتكا به قدرت و نظام شكل ميگيرند قابليت تداوم و استمرارشان بستگي به ثبات پست و مقامهاي دولتي دارد. همان طور كه كرسيهاي قدرت دست به دست ميشوند كه لازمه دموكراسي نيز همين است، امكانات وابسته به نظام نيز دستخوش دگرگوني و تزلزل خواهدشد. اما مناسبات مردميو نهادهاي متكي به مردم بقا و دوام بيشتري خواهند داشت. بنابراين يك گفتمان براي استقرار و دوام خود بايد به مناسبات مردميو نهادهاي غيردولتي اعم از تشكلهاي اجتماعي و فرهنگي يا اصناف و اتحاديهها و طبقات اجتماعي متكي باشد. اين غفلت يا ضعف جريان اصلاح طلبي دراين ماجرا خود را نشان داد.
<!--[if !supportLists]-->5- <!--[endif]-->خودسازي: هواداران اين جريان كه قبلا" با كمترين هزينه از گفتمان اصلاحات حمايت ميكردند، پس از اين ماجرا بايد خود را آماده تحمل سختي و فداكاري نمايند. اين وضعيت نوعي خودسازي و تزكيه را دراين جريان شكل ميدهد. چنين شرايطي با ساده گزيني، رفاه طلبي، خودمحوري و خودبيني سازگاري ندارد و موجب پاكسازي اين خصلتها ميشود. پالايش اخلاقي و فرهنگي نسل جوان و تغيير رويكرد آنان در اين جريان تا حدي مشهود است.
<!--[if !supportLists]-->6- <!--[endif]-->كسب اعتبار- جريان اصلاح طلبي در پايان دوره هشت ساله حجت الاسلام محمد خاتميدرميان مردم و بويژه جوانان كه بخش اعظم جمعيت هستند از مطلوبيت و جذابيت اوليه برخوردارنبود. در انتخابات دوره دوم شوراي شهرتهران كه نظارت استصوابي نبود و تقريبا" همه كانديداهاي اصلاح طلب از طيفهاي مختلف به صحنه آمدند، ديديم مردم به نوعي از انتخابات قهركرده و با عدم شركت خود كانديداهاي اصلاح طلبي را كنار زدند. اين وضعيت گرچه در همه شهرها يكسان نبود ولي در شهرهاي بزرگ نمود داشت و نشان دهنده حداقل بي تفاوتي مردم بود. درهمان انتخابات اصولگرايان توانستند شوراي شهر تهران را بدست آورند و آقاي احمدينژاد شهردارتهران شد. در انتخابات نهم رياست جمهوري نيز اين رويكرد مردم خود را نشان داد.
اما عملكرد دولت نهم موجي تازه درميان مردم ايجاد كرد. به نحوي كه مطابق آمار اعلام شده رسمي، استقبال مردم در انتخابات دهم از جريان اصلاح طلب نسبت به انتخابات نهم چندبرابر شده بود.
7- بازنگري – برخي افراد و طبقات كه در دوران دولت خاتمي نسبت به سياستهاي اقتصادي سياسي آن مشكل داشتند و با طرح شعارها و مطالبات اقتصادي از سوي اصولگرايان اين جريان را حامل توسعه اقتصادي مي شمردند در عمل به نوعي بازنگري و تجديدنظر رسيدند. اين گمانه با طرح يك سري شعار و اجراي برخي پروژههاي موردي مي توان مشكل اقتصاد ايران را حل كرد رنگ باخته و لزوم برنامه ريزي و داشتن نگرش جامع، متوازن و برنامهاي به مقوله اقتصاد خود را بيشتر نمايان كرد. ضمن اينكه امروزه اكثر اصناف اعم از توليدي و تجاري لزوم داشتن اتحاديه و تشكل هاي قوي براي حفظ و دفاع از منافع صنف را با دل و جان لمس ميكنند. اين همان مقوله جامعه مدني است كه خاتمي بارها از آن سخن گفته بود اما ذهن و فضاي سياست زده جامعه كمتر بدان توجه كرد. اكنون اصلاح طلبان اين آيه قرآن را ميتوانند لمس كنند كه: عسي ان تكرهوا شيئآ" و هو خيرلكم- چه بسا كه شما از چيزي كراهت داشته باشيد اما براي شما خيربه بار ميآورد...
چالش جريان اصولگرايي
دردوره رياست جمهوري حجت الاسلام خاتمي، اصولگرايان به تدريج دور هم جمع شده و به وحدتي نسبي دست يافتند. شعار مردميآنان تقدم مطالبات اقتصادي بر شعار توسعه سياسي اصلاح طلبان بود. درنشرياتشان براين نكته پاي ميفشردند كه مردميكه نان ندارند آزادي ميخواهند چه كنند. دولت بايد به وضع اقتصادي مردم برسد. پول نفت بايد سرسفره مردم ديده شود. مانور كردن حول مبارزه با مفسدين اقتصادي نيز يكي ديگر از پروندههايي بود كه تبليغات بسياري حول آن صورت ميگرفت. چكيده انتقادات آنها به دولت اصلاحات در شعارهاي كار، مسكن، نان و رفاه جمع ميشد. به اين ترتيب توانستند برخي اقشار محروم و رنجديده و آنها كه در تنگناي اقتصادي بودند را به خود جذب كنند. چنان شد كه در انتخابات دوره نهم شعاري كه در ميان مردم رايج شد اين بود كه كانديداي اصولگرايان پول نفت را سرسفره مردم خواهدآورد. هرچند بعد از انتخابات، دولت نهم طرح اين شعار را از سوي خود تكذيب كرد. از سوي ديگر علاوه برمطالبات اقتصادي، برخي مسائل فرهنگي و اخلاقي نيز براي طيف دروني تر اصولگرايان اهميت داشت. مسائلي چون گسترش فحشا، رنگ باختن مناسك و تقيدات مذهبي، بدحجابي و ...كه در ديدگاه آنان ريشه در حاكميت اصلاحطللبان داشت. اما با حاكميت جريان اصولگرايي در دولت و مجلس واقعيتهاي ديگري رخ نمود كه جاي تأمل دارد.
1- منكرات: يكي از شعارهاي محوري و مورد تأكيد احمدي نژاد در دور اول رياست جمهوري اش حذف ربا از سيستم بانكي و صحنه اقتصادي كشور بود. قبل از او استاد حوزه حامياحمدي نژاد نيز در نماز جمعه نظام اسلاميرا بخاطر سيستم ربوي حاكم، سخت مورد شماتت قرارداد. شعار حذف ربا از سيستم بانكي و طرح نويني براي بانك اسلامي گرچه سي سال گذشته نظام را به چالش كشيده و آن را ربوي اعلام ميكرد اما بارقه اميدي در دل متشرعين برانگيخت كه دولت نهم با رويكردي نو و بديع به ميدان آمده است. اين دولت به جنگ ربايي آمده است كه درقرآن از آن به عنوان محاربه با خدا و رسول يادشده است. ضمن اين كه حذف ربا در صورت عملي شدن موجب ميشد بخش توليد در كشور رونق گيرد. چون در حال حاضر كمتر مولدي به اندازه نرخ سود بانكي كه به سرمايه تعلق مي گيرد سودآوري دارد. اما علي رغم گذشت 4 سال و نيم از حاكميت اين جريان نه تنها ربا از سيستم بانكي حذف نشد بلكه برخي بانكها و حتي موسسات اقتصادي مرتبط با نهادهاي حاكم نرخ بهره خود را افزايش هم دادند. تابلوهاي تبليغ بهره بيشتر براي جلب مشتري بيشتر در اغلب نقاط شهر مشاهده ميشود.
اما اين تنها ضربه به آمال متشرعين نبود. از مطالبات فرهنگي آنان دراين دوره چيزي بيش از دوران اصلاحات عملي نشد. دولت نهم و دهم نيز در حل مسأله بدحجابي موفق نبود، برخوردهاي سخت و امنيتي با اين مسائل نيز از سوي خود اصولگرايان مورد انتقاد قرارگرفت. برخي روحانيان و متفكران آن جناح برخورد فرهنگي با مسائل فرهنگي را تنها راه چاره شمردند. رويكردي كه حجتالاسلام خاتمي همواره برآن تأكيد ميكرد. مسأله فحشا، مشروب خواري و موادمخدر همچنان از معضلات فرهنگي جامعه است.
پرونده مبارزه با مفاسد اقتصادي و غارتگران بيت المال نيز كه در تبليغات اوليه اين دولت اميدي در دل محرومان جامعه برانگيخت در اين ساليان از رونق افتاد. نه تنها هيچ مفسدي به جامعه معرفي نشد بلكه خبرها و شايعاتي مبني بر وام گيرندگان ميلياردي بانكها يا سوء استفادههاي مالي به سبكهاي جديد اعتماد آنان را نسبت به جدي بودن اين تبليغات خدشه داركرد.
2- توليد گران:اما مهم ترين ضربه اي كه دراين ساليان به اصولگرايان وارد آمد از دست دادن طبقات توليدگرجامعه اعم از جامعه صنعتگران و يا كشاورزان و دامداران و.... و كارگران بود. سياست وارداتي دولت دراين سالها و عدم ثبات سياستهاي اقتصادي چنان ضرباتي پي درپي به توليدكنندگان داخلي زد كه آنها از بازگشت به وضعيتي مشابه دوران اصلاحات كه اولويت اولش توسعه اقتصادي نبود استقبال ميكنند. توليد چغندر بخاطر واردات بي رويه شكر از 6 ميليون تن به كمتر از يك سوم رسيد. توليد گندم كه در پايان دوره اصلاحات به خودكفايي رسيد، سال به سال كاهش يافت تا سال گذشته به رتبه سومين كشور وارد كننده گندم نائل شديم. بدهي 40 هزارميليارد ريالي به بانكها كه بنا بود در رشتههاي توليدي سرمايه گذاري شده و از طريق سود و بهره وري اقساطش پرداخت شود اكنون وضعيت نامعلومي دارد. درد دل باغداران، برنجكاران، دامداران و ... نيز دراين زمينه شنيدني است.
3- اختلاف و شكاف: اقدام ديگر دولت اصولگرا روشهاي تماميت گرايي بود كه موجب شكاف در جبهه متحد اصولگرايان گرديد. اين دولت به جز حلقه محدودي از ياران نزديك خود ساير طيفهاي اصولگرايي را به بازي نگرفت و انتقادات و نگاههاي متفاوت حتي از نوع اصولگرايي را برنتابيد.
در پستهاي دولتي نيز آنها را تحمل نكرد. آقاي عسگراولادي از بزرگان اصولگرا زماني با انتقاد از روحيه اين طيف از اصولگرايان گفت: بعضي حاضرند با آمريكا صحبت كنند اما حاضر نيستند با ديگر برادران اصولگرايشان صحبت كنند. ايسنا 21/9/85
تغيير وزيركشور در حين انتخابات مجلس، تغييرتيم مذاكرات، افشاگري پاليزدار، مسأله مشايي، مسأله رحيمي، تغييراستانداران، تغييررؤساي بانك مركزي، چالشهاي مجلس و دولت درموارد متعدد از جمله طرح هدفمندكردن يارانهها، و ... از جمله شواهد اين مشكل است. اصرار برمواضع خود و حلقه ياران خاص هنوز هم درميان اصولگرايان حل نشده و سخت نگران كننده است.
4- بيكاري: يكي از مسائل عمده جامعه در انتخابات نهم خيل جمعيت بيكار بود. رئيس دولت نهم نيز همه جا درسفرهاي استاني و سخنرانيها نويد ميداد كه به سمتي ميرود كه يك نفر هم بيكارنباشد. اما روند عملي كه بيكاران مشاهده كردند اين نبود. سيل واردات شكر، برنج، چاي، گوشت و ... سايراقلام خوراكي و غيرخوراكي نشان داد كه سياست اشتغالزايي دولت براي كشورهاي ديگرمفيد بود. اين سياست نرخ بيكاري را درچين و ديگر كشورهاي صادركننده كالا پايين آورد اما بر خيل بيكاران ما ميافزود. چنانچه درهمان سالهاي اول كارخانجات توليد قند و شكر اولين قرباني اين سياست بودند و پس از آن ساير كارگاهها و كارخانجات نيز به اين مسير پيوستند. اين بيكاران و خانوادههايشان كه با شعارهاي اقتصادي اصولگرايان اميدوارشده بودند امروز حداقل ديگر آن خوش بيني را ندارند. بيكاران اكنون تنها ميتوانند با حسرت كالاهاي رنگارنگ ساخت چين را در بازار به تماشا بنشينند. اگر درگذشته فروشگاههاي زنجيرهاي به عنوان طرحي براي ضربه به كسبه خردهپا و شبكه سنتي توزيع كالا قلمداد ميشد در دولت نهم شاهد تشكيل فروشگاه زنجيرهاي به سبك خارجي و مملو از كالاهاي خارجي هستيم كه با مشاركت شركتهاي خارجي در پايتخت تأسيس شده و فروشگاههاي زنجيرهاي داخلي را هم از ميدان بدرميكند.
محاسبه
اكنون كه يك دوره رياست جمهوري كانديداي اصولگرايان تمام شده و دوره دوم را تجربه ميكنيم، جا دارد با نگاهي به راه طي شده قدري تأمل نمود. اين جمله گويا از امام صادق ع است كه: حاسبوا قبل ان تحاسبوا، قبل از آن كه ديگران به حساب شما برسند، خودتان وضعيت تان را بررسي كنيد.
گرچه در انتخابات سال 84 اصولگرايان تمامي تخممرغهاي خود را انحصارا" در سبد آقاي احمدينژاد گذاشتند و سرنوشت خود را با اراده ايشان گره زدند و به نظر ميآمد جبهه اي واحد و يك پارچه دارند اما اكنون روشن شده است كه جريانهاي مختلفي در آن جبهه وجود دارند و همه را نميتوان به يك چشم ديد.
درميان اصولگرايان كساني هستند كه نفس حضورشان در قدرت و يا دراختيار داشتن امكان و فرصت، برايشان اطمينان و رضايت به ارمغان ميآورد. درحالي كه كساني هم هستند كه افقهاي دورتر را ميبينند. جواني شان را براي تحقق آرمانها و اعتلاي كشورشان هزينه كردهاند و سرد و گرميچشيدهاند و هنوز هم آن دغدغهها را از دست ندادهاند. آنچه را صحنه گردانان شتاب زده در آينه نميبينند آنان در خشت خام مينگرند. اكنون از اين عقلاي قوم انتظار ميرود قبل از وقوع، واقعه را علاج كنند. اصولگرايان اكنون شايد خود را مخاطب اين آيه قرآن ببينند كه: عسي ان تحبوا شيئا" و هو شرلكم
آينده
به نظرميآيد عقلاي قوم از هر دو سو پس از تجربه و خطاهاي گذشته براين حقيقت پي بردهاند كه در دنياي امروز با مشاهده وضعيت منطقه و كشورهاي همسايه كه شرايط بسيار نامطلوب و خطرناكي را براي مردم اين منطقه خاورميانه به نمايش گذاشته است، ديگر فرصتي براي تكرار تجربه و خطاهاي گذشته براي ما نيست. معضلات جاري كشور اعم از اقتصادي، فرهنگي، سياسي، قومي و.. با توجه به پيچيدگيهاي دنياي امروز و نظام سلطه جهاني درحدي است كه هيچيك از جناحهاي سياسي كشور به تنهايي و بدون ياري ديگران قادر به حل آنها نيست. اين نكتهاي است كه برخي بزرگان و پيشكسوتان جريان اصولگرا صراحتا" بيان كردند ولي آن زمان كمتر گوش شنوايي بدان توجه كرد. اما به نظر ميآيد اكنون جاي آن است كه با همه هزينههايي كه طرفين و همچنين مردم و كشور پرداخته اند، از منافع و مصالح جناحي و گروهي و قومي و... درگذريم و با اولويت دادن به منافع ملي و تماميت ارضي و استقلال كشور و بازگشت به همه اصول مندرج درميثاق ملي جاري يعني قانون اساسي با يك تفاهم ملي، از افتادن به ورطه اي كه نتايج غيراختياري و اجتنابناپذيرش دامان همه را خواهد گرفت بپرهيزيم.
خيلي عالي وواقعي تصيف كرده ايد .دستون درد نكنه
پاسخحذف