۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

نسل سرگردان، سنتي‌هاي ضد سنت

يكي ازپديده هاي مهم اجتماعي ما رويكرد فرهنگي نسل جديد ورابطه او با ارزشهاي نسل گذشته است. امروزبسياري ازخانواده‌ها ومسئولين فرهنگي ازسرگشتگي وگسترش هنجارشكني‌ درميان نسل جديد سخن مي‌گويند. آنها به رفتاراجتماعي جوانان اشاره مي‌كنند كه هرروز از هنجارهاي رسمي ومقبول نسل گذشته فاصله بيشتري پيدا مي‌كند. اما درپس اين نگراني‌ها كمتر به شناخت وماهيت اين تغييرات فرهنگي توجه شده‌است.

موضوع چالش

تنازع اصلي برسررفتاراجتماعي مثل نوع لباس پوشيدن، آرايش مو وصورت، نحوه تعامل باجنس مخالف و... است. اين حساسيت به حدي است كه دراولين روزهاي تشكيل مجلس هفتم شوراي اسلامي تدوين لايحه حجاب وقاطعيت دراجراي آن مورد توجه آنها قرارگرفت.

حساسيت نسبت به مساله حجاب بانوان ازهمان روزهاي اول بعد ازپيروزي انقلاب خودش رانشان داد. هنوز يك ماه ازپيروزي نگذشته و كشورسامان مشخصي نيافته بود كه برخي به مسدولين ورهبرانقلاب فشارآوردند كه بايستي مانع ورود بانوان بي حجاب به ادارات گرديد. اين واكنش‌ها همچنان تا امروز ادامه يافته وهردوره‌اي به شكلي بروزكرده‌است.

ازسوي ديگرنيزهمواره واكنشي متقابل نسبت به اين گرايش وجود داشته‌است. درهمان اسفند58 كه مساله حجاب ازسوي سنت گرايان مطرح شد عده‌اي به عنوان اعتراض به محدودكردن آزادي زنان دست به تظاهرات زدند و مخالفت خود را با اجبار و زور عليه زنان ابراز كردند.

گرايش سنتي

سنت گرايان براين باورند كه حفظ حجاب ومحدوديت‌هاي تعيين شده ازسوي فقه جاري از ارزش‌هاي انقلاب واسلام است وزيرپا گذاشتن آنها موجب فساد و انحراف اخلاقي جامعه خواهدشد. البته دراين زمينه مانند سايرمسائل با طيفي از گرايشات روبرو هستيم كه باهم تفاوت هاي شكلي زيادي دارند:

افراطي ترين قشرسنتي معتقد است زن بايستي درخدمت خانواده وشوهرش باشد. وظيفه اصليش مادري وسرپرستي فرزندان است. حجاب كامل او چادرهمراه مقنعه است به صورتي كه هيچ گونه مويي ازاو مشاهده نشود. هرگونه آرايش كردن حتي عطرزدن زنان در معابرعمومي حرام است. ارتباط كلامي با غيرمحارم بايد صرفا” درحد ضروري ترين مسائل محدود شود. ظهورخانم‌ها درتلويزيون و راديو جايزنيست. نمايش خانم‌هاي بي‌حجاب هرچند درفيلم‌هاي خارجي نيزخلاف شرع است. عكس زنان درمناظرعمومي جايزنيست. حضورخانم‌ها دراجتماعات وادارات بايستي محدود به ضرورياتي شود كه ازعهده مردها خارج است. كما اينكه درگذشته بلحاظ قانوني شركت زنان درانتخابات مجازنبود و زماني كه شاه مي‌خواست با اعطاي حق انتخابات به زنان وجهه خود را مترقي نشان دهد با مخالفت برخي اقشارمذهبي و روحاني روبروشد. اين تفكر درابتداي انقلاب نيزحضور زنان درتظاهرات مردمي وسياسي را ازجمله منكرات شرعي مي دانست. بسياري ازاين اقشار مانع ادامه تحصيل دخترانشان درمدارس يا دانشگاه‌ها مي‌‌شدند. دراين ديدگاه زن وسيله‌اي درخدمت مرد و براي ارضاي نيازهاي اوست و مرد تنها وظيفه دارد هزينه زندگي اورا تامين كند.

گرچه اين نظر در گذشته برافكارعموم جامعه مذهبي وروحاني سايه افكنده بود وزنان نيزخود چنين نقشي براي خود قائل بودند، اما به تدريج اين ديدگاه‌ تعديل يافت ودرپاره‌اي موارد ازنظرگاه سنتي فاصله گرفت.

موج جديد مذهبي

امروزشاهديم درهمين جامعه كه تحت نظارت بخشي از روحانيت اداره مي‌شود زنان دراكثر سطوح جامعه حق فعاليت وحضوردارند. درتلويزيون ظاهرمي‌شوند، درفيلم‌هاي خارجي زنان به صورت بي‌حجاب نمايش داده‌ مي‌شوند، كارزنان خانه‌دار درخانه به عنوان مشاركت دراداره خانواده تلقي شده و برايش اجرت درنظر مي‌گيرند(قانون اجرت المثل)، زنان خواهان حق طلاق برابربا مردان مي‌شوند، درحالي كه درگذشته رانندگي زنان به عنوان يك امرناهنجار و ازنمونه‌هاي انحطاط جامعه واز علائم ظهوردانسته مي‌شد، امروز به صورت يك هنجارپذيرفته شده‌است. زنان به عنوان نماينده شهروندان درمجلس تصميم گيري و قانون‌گذاري مي‌كنند. آموزش نظامي مي‌بينند و به عنوان پليس فعاليت مي‌كنند. درجات نظامي مي‌گيرند. گرچه هنوز دربرخي زمينه‌ها چالش‌ها ومطالباتي وجود دارد و مساله رفع تبعيض درهمه زمينه‌ها حل نشده‌است اما همين تغييرات نسبي هم مطلقا” مورد قبول سنت گرايان نيست. آنها اعمال اين رويه‌ها را موجب رشد فساد و بي‌ديني درجامعه مي‌دانند. ازهمين رو معتقدند بايستي به تدريج جامعه را به سمت الگوي سنتي خودشان سوق دهند. طرح جدا سازي دختران وپسران در دانشگاه‌ها و اماكن عمومي از جمله توصيه هاي آنان است. درميان تغييراتي كه مجلس هفتم دربرنامه چهارم داد حذف عبارت عدالت جنسيتي جاي تامل داشت.

گرايش به مشاركت وعدالت

همزمان با اين تنازع اجتماعي شاهد رشد جرياني هستيم كه عمده ترين خواسته‌اش مشاركت هرچه بيشتربانوان وبه رسميت شناختن نقش آنان درامورجامعه است. آنان نگاه جنسيتي وتقسيم بندي جنسيتي را مردود شمرده واظهارمي‌دارند زن ومرد هردو انسانند و بايستي ازديدگاه انساني به آنان نگريست. زن وسيله وابزاري درخدمت مرد نيست و همچنان كه مرد نيز روزي دهنده ومالك زن نيست. هردو انسانند و نيازهاي انساني مشترك دارند وهردو به يكديگرنيازمندند. افزايش زنان تحصيلكرده ودانشگاهي ونيزموفقيت زنان شاغل و اشغال پست‌هاي مديريتي بيشتردراين سا‌ل‌ها ازنمودهاي رشد اين جريان است. اين جريان گرچه درپيگيري مطالبات وحقوق انساني خود قاطعيت دارد درعين حال نسبت به ارزشهاي اخلاقي وفرهنگي رويكردي تقابلي ومنفي ندارد. بلكه مي‌توان گفت ازمنظرارزش‌هاي انساني ومعنوي به چالش با تفكرات سنتي وعرفي برخاسته‌است. بسياري ازبانوان مذهبي تحصيلكرده ازاين دسته اند.

نسل سرگردان، سنتي‌هاي ضد سنت

دراين ميان پديده‌اي كه بيش ازهمه به چشم مي‌آيد و حساسيت جريان سنتي را برانگيخته است، كساني هستند كه آشكارا ورودررو به آداب ورسوم سنت گرايان نه گفته ومي‌كوشند ازآن فاصله بگيرند.

اگرسنت گرايان برحجاب وچادر و روسري تاكيد مي‌كنند، اينان رويه‌اي وارونه درپيش مي‌گيرند. هرروز به نوعي ازمرزهاي مورد تاكيد رسمي عبورمي‌كنند. يا روسري‌ها شل‌ترمي‌شود يا شلوارها كوتاه‌تر. يا درنوع پوشيدن لباس به نوعي ضديت خود را با لباس‌هاي مورد قبول سنتي نشان مي‌دهند. درباور اين دسته برخلاف سنت گرايان كه برجداسازي جنسيتي تاكيد دارند، صرف رابطه با جنس مخالف نشان تجدد و ترقي است وهرچه بيشتروبي قيدتر ارزشمندتر. اينان ازهرچه آنها را به جناح سنتي شبيه كند گريزانند. ازآنچه مورد قبول آنهاست بيزاري مي‌جويند.

اما نكته مهم اينست كه برخلاف آنكه اينان گمان مي‌كنند ازسنت گرايان بسيارفاصله گرفته‌اند، اما واقعيت اينست كه اين فاصله صرفا” درشكل وظاهراست و درمحتوا و عمل بسيار با آنها شباهت وهمفكري دارند.

مهمترين شباهت اين دو دسته بظاهرمتضاد دراينجاست كه هردو به زن ومرد نگاه جنسيتي دارند. گرچه دسته اخيربرخلاف سنت‌هاي رسمي به رابطه آزاد با جنس مخالف بها مي‌دهند اما اين رابطه نه بمنظور كسب فرصت‌هاي برابر اجتماعي و علمي وارتقاء فرهنگي است بلكه صرفا” درقالب لذت‌هاي غريزي وبهره‌وري جنسي خلاصه مي‌شود. همچنان كه درديدگاه سنتي زن به عنوان يك كالاي جنسي تلقي مي‌شود. گرچه يكي برپوشاندن زن ومحدود كردن او تاكيد دارد و ديگري برعريان بودن وبي قيدبودن، اما هردو دراندام و آناتومي متوقف شده‌اند و كاري به تعالي علمي ومعنوي واخلاقي زنان ندارند. اختلاف برسرنوع مصرف اين كالاست، يكي برمصرف انحصاري ومالكيت فردي تاكيد دارد وديگري برمالكيت وبهره وري عمومي. دركالا شمردن زن اختلافي نيست.

ناگفته پيداست اين نگرش اختصاصي به مردان ندارد، زناني كه دراين دوجريان بظاهرمتضاد هستند نيز با همين ديدگاه به خود مي‌نگرند. زن سنتي براين گمان است كه تنها نقشش درخدمت شوهربودن واطاعت وتمكين دربرابراميال اوست. زن ضد سنت نيزبراين گمان است كه تنها هنرش آراستن خود است براي جلب توجه مردان و درخدمت اميال آنان درآمدن. اين زنان نيزهنوز به اين درجه نرسيده‌اند كه خود را بلحاظ انساني با مردان برابرببينند و خواستارشرايط وامكانات مساوي براي رشد فكري، علمي و معنوي خود شوند. آنها هنوزبه اين آگاهي نرسيده اند كه دراين نگاه ابزاري به زنان چگونه استثمارمي‌شوند.

آنها جريان سنتي را صرفا” درشكل و آداب و رسوم مي‌بينند، همان‌گونه كه سنت گرايان خود چنين فكرمي‌كنند. براي فاصله گرفتن از آنها نيز سعي مي‌كنند درشكل نسبت به آنها متفاوت باشند، درحالي كه جريان سنتي يك ديدگاه و نگرش است و تا اين نگرش تغيير نكند صرف تغيير شكل نمي‌تواند تحول بشمار آيد. بنابراين گرچه درنگاه اول اين دو قشراجتماعي كه طيف وسيعي را دربرمي‌گيرند مهمترين شكاف اجتماعي ما جلوه مي‌كنند اما درنگاهي عميقتر درمي‌يابيم اين شكاف تنها درسطح و پوسته است.

اما اينكه چگونه از دل جامعه‌اي با آن حساسيت‌هاي مذهبي چنين نسلي خروج مي‌كند نيزمساله‌اي درخورتامل است.

ريـــــشـــــــــــــه

واقعيت اينست كه نسل سرگردان امروزبا آموزش‌هاي رسمي كه بخش عمده‌اي ازآن توسط نيروهاي سنتي سازمان يافته‌بود پرورش يافته‌است. درمدارس به آنها نمازخواندن وحجاب داشتن ونوع لباس پوشيدن و... را با وسواس فراوان آموزش دادند. اين نوجوان دائما” شاهد سخت‌گيري درمدرسه وخانه و درگيري‌‌ دركوچه وخيابان برسراين مسائل بود. تنها پيامي كه ازخيل عظيم شهيدان وقهرمانان ملي اين كشورو حضرت فاطمه درگوش او تكرارشد حفظ حجاب بود ولاغير.

برخي مديران مدارس دختران دانش آموز را بخاطرپوشيدن كفش يا جوراب رنگي يا توقف درمغازه‌اي بعد ازتعطيلي مدرسه شديدا” توبيخ مي‌كردند. اما اكثر فشارها وتاكيدات برشكل بود وظاهر، نمازخواندن اصل بود هرچند براي نمره وخوشامد مديرنه ارتباط باخدا و تعالي معنوي. پوشش اندام مهم بود نه پوشاندن و محو افكار و رفتارزشت.

به او گفتند جنس مخالف آتش است، برحذرباش. نبين، نخواه، فكرنكن، نرو، ندان ... به او نياموختند كه چگونه ببين، چگونه بخواه، چگونه فكركن و...

آنها به شكل وظاهرتقدس مي‌دادند درحالي كه شكل عموما” تابع شرايط وزمان ومكان مي‌شود و ديناميسم دارد. كما اينكه شكل نماز هم كه درآن كمتر اختلاف است دربرخي شرايط خاص قابل تغييراست.

دريك مدرسه راهنمايي دخترانه حكم شده بود همه جوراب مشكي بپوشند. يك سال براين منوال گذشت وبسياري دانش آموزان بخاطرعدم رعايت آن توبيخ شدند كه چرا رنگ روشن پوشيده‌اي؟ دربرابر سدوال دانش‌آموزان كه از فلسفه اين رنگ مي‌پرسيدند، دلايلي نيز عنوان مي‌شد كه قانع كننده نبود. اما درعمل مسئولين مدرسه با اين مشكل روبروشدند كه شاگردان جوراب‌هايشان را نمي شويند و تذكرات هم فايده‌اي نداشت. سال بعد حكم جديدي صادرشد كه همه بايد جوراب سفيد بپوشند. مديردليل آن را رعايت بهداشت عنوان كرد.

مدت‌ها برچادرسياه تاكيد مي‌شد، اما زماني خطيب نماز جمعه اعلام كرد كه رنگ سياه ربطي به اسلام ندارد وبعدها به عنوان نشانه برخي فرقه هاي سياسي باب شده است.

اين نوجوان باشگفتي شاهد بود كه برخي حرمت‌ها و تقدس‌ها كه قبلا” خط قرمز تلقي مي‌شد توسط خود سنت گرايان شكسته مي‌شد. برخي شخصيت‌ها كه تا ديروز مقبول و مقدس بودند منفور ومطرود مي‌شدند و... او حيران بود كه فلسفه اين آداب و رسوم چيست؟ وچرا بي آنكه بفهمد بايد عمل كند. وچرا راستگويي هزينه گزافي دارد و دروغ و ريا ناپسند نيست؟

نسل سرگردان امروز ازمذهب جزشكل وآداب چه آموخت؟ چرا او امروز در جستجوي معنويت وعرفان درآثارترجمه شده وعرفان هندي و سرخپوستي و امريكايي و برزيلي كنكاش مي‌كند؟

كوتاهي از كيست؟ واقعيت اين است كه خداوند پيامبرانش را براي تعيين رنگ وشكل لباس مردم نفرستاد كه آخرينشان گفت براي تكميل مكارم اخلاقي آمدم، براي صداقت، امانت، عدالت و....آرامش درحضور خدا. اما ما به فرزندانمان چه آموختيم و چه عمل كرديم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر