درفرهنگ سیاسی رایج دو نوع پیروزی داریم. یکی به معنی غلبه بررقیب یا خصم است. گرفتن کرسی قدرت از وی و بیرون راندن او ازصحنه مشخصه فرد یا جریان پیروز است. دراین نگاه کسب قدرت و تغییرسازماندهی و جایگزینی افراد مورد توجه است. اما در منطق اصلاح طلبی که تغییر فرهنگ، اخلاق و مناسبات درکنار تغییرقدرت مورد نظر است پیروزی و شکست هم معانی دیگری می یابند. اصلاح طلبی یک اتفاق نیست که دریک مقطع بروزکند. یک روند، یک فرآیند و یک حرکت است. بنابراین باید جهت و پروسه را درنظرگرفت و سپس درباره شکست و پیروزی آن داوری کرد. براین اساس من منتظر نتیجه صندوق ها نمی شوم و پیروز انتخابات را بدون تقلب اعلام می کنم:
1-تغییر درآرایش نیروها
در سال 1376 تمامی مخالفان اصلاحات بر روی یک کاندیدا اجماع کردند و همه گونه حمایت از وی نمودند. گرچه شخصیت مورد نظر خود از فردی معتدل و میانه رو بود اما همه تندروها و افراطیون جناح محافظه کار ایشان را مطلوب خودمعرفی کردند. آن زمان کاندیدای اصلاح طلب بر کرسی ریاست جمهوری نشست و جریان محافظه کار فرصت نیافت شعارها و توانمندی های خود را درصحنه اجرایی کشور به آزمون گذارد. اما اکنون پس از روی کارآمدن دولت منتخب اصولگرایان، شاهد تغییراتی در آرایش سیاسی نیروها هستیم. شخصیتی که در دوران اول اصلاحات مطلوب و مورد حمایت اصولگرایان بود اکنون تنها راه نجات کشور را دولت ائتلافی می شمرد که از عقلا و دلسوزان همه جناح ها و نیروهای سیاسی کشور استفاده کند. یعنی شخصیتی که برخی فکرمی کردند باید در مقابل اصلاح طلبان بایستد و آنها را از صحنه بیرون کند اکنون درکنار آنان ایستاده است. ضمنا" این پدیده هم به اصلاح طلبان و هم به اصولگرایان آموخت که افراد قابل تغییرند و با نگاه فیکسیستی "این همانی" نمی توان به شناخت درستی از انسان ها رسید.
2- خودزنی
نامزد اصولگرا در مناظره های انتخاباتی خود از کاندیدای مورد اجماع محافظه کاران در سال 76 نام برده و علیه او به افشاگری پرداخت(البته بی آن که سند و مدرکی ارائه دهد). گرچه ایشان این حمله را برای مقابله با موسوی انجام داد اما توجه نکرد که برفرض که مدعای ایشان درست باشد و شخصیت مذکور تخلف مالی داشته باشد، مسأله به جناح اصولگرا برمی گردد. نشان می دهد کاندیدای ایشان که طبعا" باید شخصیت نمونه و نماد آن جناح باشد دچار چنین مسائلی شده است. این ادعا به نوعی خودزنی اصولگرایی است و نشان از بحران درونی این جریان می باشد.
3- حجت خودی
درهمین انتخابات شاهدیم که شخصیت با سابقه ای چون اقای محسن رضایی از میان اصولگرایان در مقابل کاندیدای دولتی وارد صحنه می شود و اعتقاد دارد که ادامه سیاست های جاری کشور را به سمت فاجعه می برد. ایشان که سال ها دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده و به آمار و اطلاعات نظام دسترسی دارد، در مناظره تلویزیونی اش با اقای احمدی نژاد مدعی می شود که رقیب عددسازی کرده و آمار و ارقام را صحیح به کار نمی برد. ضمن این که ایشان نیز در ضمن برنامه هایش اعلام می دارد که ازهمه نیروها منجمله آقایان خاتمی، کروبی، موسوی در دولت خود بهره خواهد گرفت.
4- رشد فرهنگی و سیاسی
دو کاندیدای اصلاح طلب کروبی و موسوی و نیز کاندیدای اصولگرا محسن رضایی در مناظرات تلویزیونی خود نشان دادند که ضمن داشتن اختلاف دیدگاه و برنامه می توانند با کمال ادب و متانت با یکدیگر گفت وگو کرده و محترمانه به یکدیگر انتقاد کنند. مشترکات و تمایزات خود را برای مردم توضیح دهند. این گفت و گوها موجب شد سطح دانش سیاسی و اقتصادی مردم بالا رفته و بحث هایی علمی و کارشناسی میان طرفداران کاندیداها درگیرد که بسیار مفید بود. این مناظرات نمونه ای از فرهنگ دموکراتیک و سالم را به نمایش گذاشت که در کشور ما دراین سطوح کمتر شاهدش بوده ایم. این نشان دهنده پیدایش نوعی فرهنگ عقلانی، مدارا و دموکراسی در میان نیروهای سیاسی موجود جامعه است.
5- شناخت تمایزات
درمیان مناظرات تلویزیونی تنها برنامه هایی تنش زا بود که سه کاندیدای فوق با آقای احمدی نژاد روبرو بودند. تنها در این برنامه ها بود که از روش هایی غیرمتعارف استفاده شد. شکست حرمت افراد، مچ گیری، مغلطه، فراز از پاسخگویی شفاف، پاسخ انتقاد با انتقاد، منحرف کردن بحث برای فرار از پاسخ گویی و... روش هایی بود که در آن مناظرات دیده می شد و معمولا" در مجادلاتی استفاده می شود که هدف رو کم کنی و هوکردن طرف است نه رسیدن به منطقی برتر. آشنایی مردم با این روش ها و مقایسه آن با روش های سالم گفت وگو موجب می شود اخلاق سیاسی و فرهنگ گفت وگو در جامعه ارتقا یابد.
6- رشد مردمی
در طی این روزها طرفداران کاندیداها در خیابان ها و میادین و سازمان ها و ادارات و همه جا با یکدیگر به بحث و گفت وگو پرداخته و به جز موارد نادر اغلب سعی می کردند یکدیگر را مجاب کرده و هم راه خود کنند. این تلاش همگانی برای ایجاد یک تفاهم ملی تجربه ای کم نظیر درتاریخ سیاسی ایران بود. خوشبختانه علی رغم وجود عقده ها و ناهنجاری ها در بطن جامعه این مناظرات مردمی با سلامت نسبی انجام شد. این اتفاق یعنی فرهنگ اصلاح طلبی در میان مردم درحال رشد و تثبیت است. نتیجه هرچه باشد مهم اینست که فرهنگ اصلاح طلبی رو به مردمی شدن است. حتی دراین مناظرات و تظاهرات خیابانی شاهد بودیم که برخی افراد قصد آشوب داشتند یا گاهی اوباش نیز در میان طرفین وارد می شدند اما همان ها هم دراین فضا برای کسب موفقیت مجبور بودند زور و قدرت خود را در تولید شعار و رجزخوانی های برتر نشان دهند. کسانی که قبلا" درمقابل هر تضادی چوب و چماق و دشنه را راه حل می دیدند دراین روزها آستانه تحمل خود را قدری بالاتربردند. این را هم باید به مردم ایران تبریک گفت.
7- دروغ گویی معیارشد
دروغ که در فرهنگ اسلامی و ملی ما همواره امری ناپسند و نفرت انگیز شمرده می شده است، دراین دوره انتخابات به عنوان یک ارزش سیاسی و به عنوان شاخصه ارزش گذاری مطرح شد. بحث برسراین که چه کسی دروغ می گوید حساسیت طرفین را نسبت به ارزش راست گویی بالا برد. مردم بحث ها را دنبال می کردند که متوجه شوند به هرحال چه کسی آمار دروغ می دهد. کاندیداها تلاش می کردند ثابت کنند این رقیب است که دروغ می گوید. روزنامه های مدافع دولت چندبار تیتر درشت خود را روی موضوع دروغ متمرکزکردند. در حالی که در گذشته برخی دروغ مصلحت آمیز و دروغ برای حفظ قدرت را مجاز می شمردند، اکنون نفس دروغگویی خود یک معیار قضاوت شده است. این نکته ظریف و درخور تأملی است که می تواند موضوع پژوهش های جامعه شناسی قرارگیرد.
درکنار بحث هایی که متمرکز بر رابطه دین و حکومت بود و برخی روشنفکران در عالم نظر و برخی مسئولین در حیطه عمل دین را از دایره حکومت بیرون می گذاشتند، دراین انتخابات اخلاق وارد سیاست و حکومت شد. درمیان ارزش های اخلاقی هم راست گویی و ضد آن دروغ در رأس قرارگرفت که تشخیص آن نسبت به سایر ارزش ها ساده تر و برای عموم ملموس تراست. این ماجرا در حقیقت نوعی بازگشت به ارزش های دینی نیز بود. در منطق دینی راست گویی و دروغ گویی بالاترین ارزش است. حتی خداوند مخالفان خود را دعوت می کند که اگر راستگو هستید براهین خود را علیه من بگویید. این مسأله چنان اهمیت یافت که به فتوای مراجع تقلید کشید و دو تن از آنان به دلیل دروغگویی رأی دادن به یک کاندیدا را حرام شمردند.
8- تعمیق دردو جناح
حضور دو کاندیدای اصلاح طلب که از منظر برخی یک نقطه منفی محسوب می شد اما یک برکت و نعمت دیگری به همراه داشت. اولا" بحث هایی را درمیان اصلاح طلبان برانگیخت که تعریف خودشان را از اصلاح طلبی عمق بیشتری بخشیده و مشخص ترکنند. اولویت ها را تعیین کنند. قدر و منزلت هرکاری را در یک افق ملی برآوردنمایند. حمایت از زندانیان سیاسی، داشتن برنامه اقتصادی، داشتن تیم اجرایی، جایگاه حزب و شخصیت ها، نقش ویژگی های اخلاقی و فردی در رابطه با تفکر و آگاهی، و بسیاری بحث های دیگر در این روزها درمیان اصلاح طلبان سکه بازاربود. ثانیا" به اصولگرایان نیز نشان داد که با یک جریان یک دست و یک پدیده متصلب روبرو نیستند که همه با فرمان به صف بایستند. اصلاح طلبی بیش از آن که یک جریان سیاسی و حزبی و باندی باشد یک نگرش است و می تواند متکثر باشد بی آن که کسی دیگری را نفی کند. همچنان که این تجربه در میان اصولگرایان نیز به وجود آمد و همین برکات و نتایج را برای آنان داشت. آنان نیز دریافتند جناح گرایی مطلق نیست.
9- مطالبات قومی و مذهبی
در حالی که با برخوردهای نفیی و خشن با مطالبات قومی، مذهبی آنها به سمت انزوا، یأس و یا عکس العمل سوق داده می شدند، در این دوره انتخابات مطالبات آنها از تریبون های رسمی و مدنی اعلام شده و کاندیداها رسما" از حقوق آنها دفاع کردند. حتی مقام رهبری درکردستان بر رعایت حقوق آنها تأکید کردند. شخصیت های قومی نیز در حضور ایشان تحقق اصل 15 و 12 قانون اساسی را خواستار شدند و ایشان هم بر مطالبات آنان صحه گذاشتند. تنازعات قشری فرقه ای محکوم شد و کسانی که به عقاید سایر فرق توهین می کنند در حد مزدور بیگانه معرفی شدند. مرزبندی خودی و غیر خودی از سوی همه کاندیداها محکوم و نفی شد. این نکته هم فتح بابی بود برای طرح مطالبات این بخش از مردم و نزدیک شدن به این شعار اصلاح طلبی که ایران برای همه ایرانیان است.
به امید آن که این پیروزی ادامه یابد. تداومی که با حضور یا عدم حضور در حاکمیت هر دو قابل پیگیری و دسترسی است.