۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

پیروزی فراتر از صندوق ها

درفرهنگ سیاسی رایج دو نوع پیروزی داریم. یکی به معنی غلبه بررقیب یا خصم است. گرفتن کرسی قدرت از وی و بیرون راندن او ازصحنه مشخصه فرد یا جریان پیروز است. دراین نگاه کسب قدرت و تغییرسازماندهی و جایگزینی افراد مورد توجه است. اما در منطق اصلاح طلبی که تغییر فرهنگ، اخلاق و مناسبات درکنار تغییرقدرت مورد نظر است پیروزی و شکست هم معانی دیگری می یابند. اصلاح طلبی یک اتفاق نیست که دریک مقطع بروزکند. یک روند، یک فرآیند و یک حرکت است. بنابراین باید جهت و پروسه را درنظرگرفت و سپس درباره شکست و پیروزی آن داوری کرد. براین اساس من منتظر نتیجه صندوق ها نمی شوم و پیروز انتخابات را بدون تقلب اعلام می کنم:

1-تغییر درآرایش نیروها

در سال 1376 تمامی مخالفان اصلاحات بر روی یک کاندیدا اجماع کردند و همه گونه حمایت از وی نمودند. گرچه شخصیت مورد نظر خود از فردی معتدل و میانه رو بود اما همه تندروها و افراطیون جناح محافظه کار ایشان را مطلوب خودمعرفی کردند. آن زمان کاندیدای اصلاح طلب بر کرسی ریاست جمهوری نشست و جریان محافظه کار فرصت نیافت شعارها و توانمندی های خود را درصحنه اجرایی کشور به آزمون گذارد. اما اکنون پس از روی کارآمدن دولت منتخب اصولگرایان، شاهد تغییراتی در آرایش سیاسی نیروها هستیم. شخصیتی که در دوران اول اصلاحات مطلوب و مورد حمایت اصولگرایان بود اکنون تنها راه نجات کشور را دولت ائتلافی می شمرد که از عقلا و دلسوزان همه جناح ها و نیروهای سیاسی کشور استفاده کند. یعنی شخصیتی که برخی فکرمی کردند باید در مقابل اصلاح طلبان بایستد و آنها را از صحنه بیرون کند اکنون درکنار آنان ایستاده است. ضمنا" این پدیده هم به اصلاح طلبان و هم به اصولگرایان آموخت که افراد قابل تغییرند و با نگاه فیکسیستی "این همانی" نمی توان به شناخت درستی از انسان ها رسید.

2- خودزنی

نامزد اصولگرا در مناظره های انتخاباتی خود از کاندیدای مورد اجماع محافظه کاران در سال 76 نام برده و علیه او به افشاگری پرداخت(البته بی آن که سند و مدرکی ارائه دهد). گرچه ایشان این حمله را برای مقابله با موسوی انجام داد اما توجه نکرد که برفرض که مدعای ایشان درست باشد و شخصیت مذکور تخلف مالی داشته باشد، مسأله به جناح اصولگرا برمی گردد. نشان می دهد کاندیدای ایشان که طبعا" باید شخصیت نمونه و نماد آن جناح باشد دچار چنین مسائلی شده است. این ادعا به نوعی خودزنی اصولگرایی است و نشان از بحران درونی این جریان می باشد.

3- حجت خودی

درهمین انتخابات شاهدیم که شخصیت با سابقه ای چون اقای محسن رضایی از میان اصولگرایان در مقابل کاندیدای دولتی وارد صحنه می شود و اعتقاد دارد که ادامه سیاست های جاری کشور را به سمت فاجعه می برد. ایشان که سال ها دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده و به آمار و اطلاعات نظام دسترسی دارد، در مناظره تلویزیونی اش با اقای احمدی نژاد مدعی می شود که رقیب عددسازی کرده و آمار و ارقام را صحیح به کار نمی برد. ضمن این که ایشان نیز در ضمن برنامه هایش اعلام می دارد که ازهمه نیروها منجمله آقایان خاتمی، کروبی، موسوی در دولت خود بهره خواهد گرفت.

4- رشد فرهنگی و سیاسی

دو کاندیدای اصلاح طلب کروبی و موسوی و نیز کاندیدای اصولگرا محسن رضایی در مناظرات تلویزیونی خود نشان دادند که ضمن داشتن اختلاف دیدگاه و برنامه می توانند با کمال ادب و متانت با یکدیگر گفت وگو کرده و محترمانه به یکدیگر انتقاد کنند. مشترکات و تمایزات خود را برای مردم توضیح دهند. این گفت و گوها موجب شد سطح دانش سیاسی و اقتصادی مردم بالا رفته و بحث هایی علمی و کارشناسی میان طرفداران کاندیداها درگیرد که بسیار مفید بود. این مناظرات نمونه ای از فرهنگ دموکراتیک و سالم را به نمایش گذاشت که در کشور ما دراین سطوح کمتر شاهدش بوده ایم. این نشان دهنده پیدایش نوعی فرهنگ عقلانی، مدارا و دموکراسی در میان نیروهای سیاسی موجود جامعه است.

5- شناخت تمایزات

درمیان مناظرات تلویزیونی تنها برنامه هایی تنش زا بود که سه کاندیدای فوق با آقای احمدی نژاد روبرو بودند. تنها در این برنامه ها بود که از روش هایی غیرمتعارف استفاده شد. شکست حرمت افراد، مچ گیری، مغلطه، فراز از پاسخگویی شفاف، پاسخ انتقاد با انتقاد، منحرف کردن بحث برای فرار از پاسخ گویی و... روش هایی بود که در آن مناظرات دیده می شد و معمولا" در مجادلاتی استفاده می شود که هدف رو کم کنی و هوکردن طرف است نه رسیدن به منطقی برتر. آشنایی مردم با این روش ها و مقایسه آن با روش های سالم گفت وگو موجب می شود اخلاق سیاسی و فرهنگ گفت وگو در جامعه ارتقا یابد.

6- رشد مردمی

در طی این روزها طرفداران کاندیداها در خیابان ها و میادین و سازمان ها و ادارات و همه جا با یکدیگر به بحث و گفت وگو پرداخته و به جز موارد نادر اغلب سعی می کردند یکدیگر را مجاب کرده و هم راه خود کنند. این تلاش همگانی برای ایجاد یک تفاهم ملی تجربه ای کم نظیر درتاریخ سیاسی ایران بود. خوشبختانه علی رغم وجود عقده ها و ناهنجاری ها در بطن جامعه این مناظرات مردمی با سلامت نسبی انجام شد. این اتفاق یعنی فرهنگ اصلاح طلبی در میان مردم درحال رشد و تثبیت است. نتیجه هرچه باشد مهم اینست که فرهنگ اصلاح طلبی رو به مردمی شدن است. حتی دراین مناظرات و تظاهرات خیابانی شاهد بودیم که برخی افراد قصد آشوب داشتند یا گاهی اوباش نیز در میان طرفین وارد می شدند اما همان ها هم دراین فضا برای کسب موفقیت مجبور بودند زور و قدرت خود را در تولید شعار و رجزخوانی های برتر نشان دهند. کسانی که قبلا" درمقابل هر تضادی چوب و چماق و دشنه را راه حل می دیدند دراین روزها آستانه تحمل خود را قدری بالاتربردند. این را هم باید به مردم ایران تبریک گفت.

7- دروغ گویی معیارشد

دروغ که در فرهنگ اسلامی و ملی ما همواره امری ناپسند و نفرت انگیز شمرده می شده است، دراین دوره انتخابات به عنوان یک ارزش سیاسی و به عنوان شاخصه ارزش گذاری مطرح شد. بحث برسراین که چه کسی دروغ می گوید حساسیت طرفین را نسبت به ارزش راست گویی بالا برد. مردم بحث ها را دنبال می کردند که متوجه شوند به هرحال چه کسی آمار دروغ می دهد. کاندیداها تلاش می کردند ثابت کنند این رقیب است که دروغ می گوید. روزنامه های مدافع دولت چندبار تیتر درشت خود را روی موضوع دروغ متمرکزکردند. در حالی که در گذشته برخی دروغ مصلحت آمیز و دروغ برای حفظ قدرت را مجاز می شمردند، اکنون نفس دروغگویی خود یک معیار قضاوت شده است. این نکته ظریف و درخور تأملی است که می تواند موضوع پژوهش های جامعه شناسی قرارگیرد.

درکنار بحث هایی که متمرکز بر رابطه دین و حکومت بود و برخی روشنفکران در عالم نظر و برخی مسئولین در حیطه عمل دین را از دایره حکومت بیرون می گذاشتند، دراین انتخابات اخلاق وارد سیاست و حکومت شد. درمیان ارزش های اخلاقی هم راست گویی و ضد آن دروغ در رأس قرارگرفت که تشخیص آن نسبت به سایر ارزش ها ساده تر و برای عموم ملموس تراست. این ماجرا در حقیقت نوعی بازگشت به ارزش های دینی نیز بود. در منطق دینی راست گویی و دروغ گویی بالاترین ارزش است. حتی خداوند مخالفان خود را دعوت می کند که اگر راستگو هستید براهین خود را علیه من بگویید. این مسأله چنان اهمیت یافت که به فتوای مراجع تقلید کشید و دو تن از آنان به دلیل دروغگویی رأی دادن به یک کاندیدا را حرام شمردند.

8- تعمیق دردو جناح

حضور دو کاندیدای اصلاح طلب که از منظر برخی یک نقطه منفی محسوب می شد اما یک برکت و نعمت دیگری به همراه داشت. اولا" بحث هایی را درمیان اصلاح طلبان برانگیخت که تعریف خودشان را از اصلاح طلبی عمق بیشتری بخشیده و مشخص ترکنند. اولویت ها را تعیین کنند. قدر و منزلت هرکاری را در یک افق ملی برآوردنمایند. حمایت از زندانیان سیاسی، داشتن برنامه اقتصادی، داشتن تیم اجرایی، جایگاه حزب و شخصیت ها، نقش ویژگی های اخلاقی و فردی در رابطه با تفکر و آگاهی، و بسیاری بحث های دیگر در این روزها درمیان اصلاح طلبان سکه بازاربود. ثانیا" به اصولگرایان نیز نشان داد که با یک جریان یک دست و یک پدیده متصلب روبرو نیستند که همه با فرمان به صف بایستند. اصلاح طلبی بیش از آن که یک جریان سیاسی و حزبی و باندی باشد یک نگرش است و می تواند متکثر باشد بی آن که کسی دیگری را نفی کند. همچنان که این تجربه در میان اصولگرایان نیز به وجود آمد و همین برکات و نتایج را برای آنان داشت. آنان نیز دریافتند جناح گرایی مطلق نیست.

9- مطالبات قومی و مذهبی

در حالی که با برخوردهای نفیی و خشن با مطالبات قومی، مذهبی آنها به سمت انزوا، یأس و یا عکس العمل سوق داده می شدند، در این دوره انتخابات مطالبات آنها از تریبون های رسمی و مدنی اعلام شده و کاندیداها رسما" از حقوق آنها دفاع کردند. حتی مقام رهبری درکردستان بر رعایت حقوق آنها تأکید کردند. شخصیت های قومی نیز در حضور ایشان تحقق اصل 15 و 12 قانون اساسی را خواستار شدند و ایشان هم بر مطالبات آنان صحه گذاشتند. تنازعات قشری فرقه ای محکوم شد و کسانی که به عقاید سایر فرق توهین می کنند در حد مزدور بیگانه معرفی شدند. مرزبندی خودی و غیر خودی از سوی همه کاندیداها محکوم و نفی شد. این نکته هم فتح بابی بود برای طرح مطالبات این بخش از مردم و نزدیک شدن به این شعار اصلاح طلبی که ایران برای همه ایرانیان است.

به امید آن که این پیروزی ادامه یابد. تداومی که با حضور یا عدم حضور در حاکمیت هر دو قابل پیگیری و دسترسی است.

همه وظایف یک رئیس جمهور

گذشته از حرف و سخن هایی که این روزها درباره عملکردهای کاندیداهای محترم زده شد، اکنون که در آستانه انتخاب رئیس جمهور هستیم بدنیست بدانیم وظیفه قانونی این مقام چیست. مطمئنم درفضای هیجانی و شورانگیز فعلی کمتر کسی به قانون اساسی رجوع کرده و وظیفه رئیس جمهور را در آن جستجو کرده است. پیشنهاد می کنم هرکس از سرصبربه این متن که میثاق اساسی میان ملت و دولت است بنگرد و درآن تأمل کند تا اکنون که رأی خود را به صندوق می اندازد بداند چه مطالباتی قانونی باید داشته باشد. اگر به مقامات اجرایی انتقاد می کند بداند که برمبنای این سند اساسی باید انتقاد کند. دراین نوشته به عنوان نمونه به دو مورد از وظایف مقام ریاست جمهوری اشاره می کنم:

1- حفظ حرمت اشخاص

مطابق اصل 121 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رئیس جمهور پس از انتخاب شدن باید در مقابل نمایندگان مجلس قسم یاد کند. این کار را رئیس جمهورهای قبلی هم کرده اند. وی به خداوند متعال قسم یاد می کند که:"..... خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم و از هر گونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کنم".

تدوین کنندگان قانون اساسی برای حفظ حرمت اشخاص چنان اهمیتی قائل بوده اند که بالاترین مقام اجرایی را مسئول این کار دانسته اند. حتی او به خداوند قسم یاد می کند که حرمت اشخاص را پاس بدارد. یعنی برخلاف قدرت های خودکامه که به خود حق می دهند درحق شهروندان هر گونه حرمت شکنی را روا دهند و حقوق آنها را پایمال کنند، قانون اساسی حفظ حرمت اشخاص را با قسم به خداوند عجین کرده و به آن مشروعیت و تقدس بخشیده است.

قانون اساسی چنان به حرمت شهروندان ارج گذاشته که نقض آن هم نقض قانون اساسی و هم شکستن قسم به خداوند شمرده شود.

اصل 37 قانون اساسی همه آحاد جامعه را مبرا از جرم و اتهام می شمرد مگر آن که در دادگاه صالح جرم وی ثابت شده باشد.

بنابراین تا وقتی کسی در دادگاه صالحه محکوم نشده است نمی شود او را متهم به چیزی کرد.

اگر هم کسی حیثیت فردی از هموطنان را خدشه دارکرد، بالاترین مقام مسئول اجرایی کشورموظف است از حرمت این شهروند دفاع کند.

2- مبارزه با مفاسد مالی

یکی دیگر از وظایف رئیس جمهور در اصل 49 قانون اساسی بیان شده است. این اصل با صراحت اعلام داشته است: "دولت موظف است ثروت های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوء استفاده از موقوفات، سوء استفاده از مقاطعه‏کاری ها و معاملات دولتی، فروش زمین های موات و مباحات اصلی، دایر کردن اماکن فساد و سایر موارد غیر مشروع را گرفته و به صاحب حق رد کند و در صورت معلوم نبودن او به بیت ‏المال بدهد. این حکم باید با رسیدگی و تحقیق و ثبوت شرعی به وسیله دولت اجرا شود".

دراین اصل انواع ثروت های نامشروع مشخص شده و رئیس جمهور را موظف کرده است که این موارد را به درستی شناسایی کرده و آنها را به مقامات مربوطه معرفی نماید. پس از اثبات جرم دولت موظف است این اموال را از متصرف گرفته و به مجرای صحیح آن برگرداند.

تدوین کنندگان قانون اساسی گرچه در اصل 121 برای حرمت اشخاص آنقدر اهمیت قائل شده اند اما از سوی دیگربرای ثروت های نامشروع نیز اصل 49 را وضع کرده اند. دراین اصل دولت که در رأس آن رئیس جمهور است موظف است از مجاری قانونی با این ثروت ها مبارزه کند. نکته ای که دراین مورد قابل اهمیت است جمع این اصل با اصل 121قانون اساسی است. یعنی تحقق اصل 49 و مبارزه با ثروت های نامشروع بایستی به نحوی صورت گیرد که نافی قسم اولیه رئیس جمهور و حرمت شکنی افراد نگردد، قید "با رسیدگی و تحقیق و ثبوت شرعی" ناظر به این حقیقت است. لذا قانون گذار در این مبارزه به جنبه عملی و اجرایی آن یعنی اخذ مال و برگرداندن به ذیحق تأکید ورزیده و نه جنبه شعاری و جنجالی که ممکن است به حیثیت افراد مربوطه لطمه وارد نماید. یعنی وظیفه دولت اینست که مال نامشروع را برگرداند. اگر دولت در این کار تعلل کند و عملا" کاری صورت ندهد به وظیفه تعیین شده در قانون اساسی عمل نکرده است. بنابراین می بینیم قانون اساسی ما اصول مترقی و ارزشمندی دارد مهم اینست که مردم با این اصول و حقوق آشنا شده و از مقامات مسئول اجرای آنها را مطالبه کنند.

این تنها دو نمونه از وظایف رئیس جمهور بود، لازم است سایر موارد را از متن قانون اساسی مطالعه نمایید.

منتشرشده در روزنامه اعتماد پنجشنبه 21 خرداد88



۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

هرکس مثل من نیست دشمن من است

کشاکش های انتخاباتی این روزها چنان داغ و چشمگیرشده است و طرفین نگران نتیجه انتخابات هستند که متوجه برخی اتفاقات نمی شوند. بویژه برخی اتفاقاتی که از شدت آشکاری از چشم می افتند. .رئیس جمهور فعلی در مناظره تلویزیونی از اتحاد سه دولت هاشمی و موسوی و خاتمی علیه خود سخن گفت و در ادامه به این سه جریان حمله کرد. حتی از بعضی اشخاص به عنوان مصداق فساد اقتصادی نام برد. آنها را به انحراف از ارزش های انقلاب و سازشکاری متهم کرد. وی بارها اعلام کرد که این سه جریان علیه او فضاسازی کرده و دولت وی را تحت فشار انتقاد و اتهام قرارداده اند.

برخی از اصلاح طلبان سخت آشفته شدند و لازم دیدند که به اتهامات وی پاسخ داده شده و اذهان عمومی روشن شود. اما نکته ای که بهترین پاسخ برای آقای احمدی نژاد است اینست که برفرض که با ایشان هم عقیده شویم و فرض کنیم این سه جریان مغرضانه عملکرد ایشان را زیر سئوال برده اند و به دلایل خطی و جناحی انصاف را زیرپا گذاشته و وی را محکوم می کنند. اما اکنون شاهدیم که افراد شاخصی از جناح خود ایشان همچون اقای رضایی کاندیدای ریاست جمهوری و آقای ناطق نوری که زمانی کاندیدای مورد اجماع محافظه کاران بود تنها راه نجات کشور را دراین می دانند که از همه جناح ها و نیروها درمدیریت کشور استفاده شود. اقای محسن رضایی صریحا" اعلام کرد که من اگر انتخاب شوم از آقای هاشمی، خاتمی، موسوی، کروبی و احمدی نژاد استفاده می کنم و دولتی ائتلافی تشکیل خواهم داد.

دولت ائتلافی را اولین بار آقای ناطق نوری مطرح کرد و صریحا" گفت که مشکلات کشور به جایی رسیده است که دیگر یک نیرو نمی تواند آن را ساماندهی کند.

یعنی امروز شاهد دو جریان در جناح اصولگرا هستیم. یکی می گوید با یک جناح و یک نیرو نمی توان کشور را اداره کرد و باید هر سه دولت گذشته و همه شخصیت ها و جریان های اصولگرا و اصلاح طلب با هم برای ساختن کشور ائتلاف کنند. جریان دیگر تمامی جریانات غیرخود را نفی کرده و همه را طرد می کند. آقای احمدی نژاد خود را درمقابل سه جریان و سه دولت گذشته می بیند و براین گمان است که تنها او دولتی کارآمد و مقتدرداشته است. درحالی که رویه ایشان امروز مورد قبول جناح خودشان هم نیست. کاندیدای سابق این جناح و همچنین دیگر کاندیدای امروز اصول گرا درست عکس نظر ایشان بر لزوم استفاده از این سه جریان تأکید دارند. یکی بر انشقاق پای می فشرد و دیگری بر اتحاد. یکی خط جذب دارد و آن دیگری حذف. یکی همه با هم را راه نجات می داند و دیگری همه بامن را مدنظر قرارداده است. جالبتر این که نظریه ائتلاف اساسا" از سوی اصلاح طلبان طرح نشد بلکه ابتدا از سوی آقای ناطق نوری عنوان شد که ظاهرا" به اصولگرایان تعلق خاطردارد. آقای محسن رضایی در اولین روز اعلام کاندیداتوری اش ادامه مدیریت فعلی را برای کشور مخاطره آمیز دانست. طرح این مباحث جناح بندی فعلی و آرایش نیروها را برهم می زند. گرچه زمانی اصولگرایی خود را در برابر اصلاح طلب تعریف کرد و چنین وانمود می شد که اصلاح طلبی مترادف اصول و معیار نداشتن است اما امروز صف بندی دیگری درکشور شکل می گیرد اتحاد همه نیروها در مقابل خط حذف. خطی که در سالیان گذشته نیز ضایعات فراوانی بر مدیریت کشور بارکرد. خطی که گمان می کرد هرکس مثل من نیست دشمن من است.

۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

اگرامام خمینی زنده بود

در میان دو نحله شیعه و سنی از جمله مسائلی است که این روزها به سطح عوام جامعه کشیده شده و برخی دانسته یا ندانسته برروی مسائلی تأکید می کنند که این شکاف را دامن زده و عمیق تر، مقدس تر و گسترده ترکنند. سوژه ها و موضوعاتی تاریخی را که اکثرا" نیز از صحت و سندیت برخوردارنیست طرح کرده و با شکلی احساسی در مجامع مذهبی به عنوان اصل مسلم اسلامی در ذهن مردم بی اطلاع می گنجانند.

متأسفانه روحانیان بیدار و آگاه و همچنین دلسوزان به سرنوشت کشور و مردم نسبت به این روند توجه کافی نکرده و از برخورد و نقد این افکار نادرست پرهیزکردند و میدان را برای آنان باز گذاردند. به نحوی که امروز برخی طرح مسائل تفرقه انگیز را امروز به عنوان یک رسالت دینی و مذهبی تلقی می کنند. کار را به جایی رساندند که مقام رهبری چنان موضع تندی گرفتند و در جمع مردم کردستان این گونه افراد را به عنوان مزدور دشمنان معرفی کردند.

اما نکته ای که قابل توجه همه ایرانیان دلسوزاست این است که مسأله تفرقه افکنی میان شیعه و سنی و سایرفرقه های مذهبی کار این چند سال اخیرنیست بلکه از ابتدای انقلاب بر روی آن برنامه ریزی بوده و برای جا انداختن آن دست هایی در کار بوده است. امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب و همچنین به عنوان یک مرجع دینی از همان روزهای اول انقلاب نسبت به این مسأله حساسیت ویژه داشته و بطور مستمر آن را رصد می کرد. تنها 7 روز از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که ایشان بر روی این مسأله دست گذاشت.

اختلاف فرقه ای خطری ملی و مذهبی

ایشان در 29 بهمن 1357 در پیام به مردم کردستان چنین می گویند:" نهضت اسلامی ایران مظهر برادری شیعه و سنی و همگامی نژادهای مختلف کشور ایران است. شما خواهران و برادران عزیز باید توجه داشته باشید که دشمن اصلی یعنی استعمار هنوز با وسایل مختلف دست اندرکار سنگ اندازی و تفرقه افکنی است"1

اما این تحلیل ایشان نکته ای مقطعی و گذرا نبود که یک بار گفته شده و به فراموشی سپرده شود، ایشان در هر مناسبتی بر روی این مسائل تأکید می ورزید. به عنوان مثال تنها هفت روز بعد از این پیام در دیدار با روحانیون منطقه سیستان و بلوچستان بار دیگر این مسأله را پیش کشیده و آن را به عنوان یک سم کشنده معرفی کرده و به تفصیل در باره اهمیت آن سخن گفت:" ....اختلافات الان سم قاتلی است که اگرچنانچه خدای نخواسته اختلاف پیدا بشود باز برمی گردد به آن دوره جنایات به فرم دیگر. آنهایی که علاقه به اسلام دارند، آنهایی که علاقه به ملت اسلام دارند، آنهایی که علاقه به کشور دارند اینها همه موظفند که دراین زمان که بالاتر و حساس تر زمان هاست که برایران می گذرد همه با هم برادرباشند، همه با هم رفیق باشند و همه باهم دست به هم بدهند.... اگر اختلافات بشود این گردنگیر همه ماست و همه پیش خدای تبارک و تعالی مقصرهستیم..."2

عبارات ذکر شده درفراز فوق جای تأمل دارد. ایشان تفرقه افکنی میان شیعه و سنی را هم یک مسأله دینی و هم یک مسأله ملی و میهنی می داند و تأکید می کند آنها که به اسلام علاقه دارند و آنها که به کشور علاقه دارند باید به این مسأله توجه داشته باشند. یعنی ایشان به درستی مسأله اختلاف شیعه و سنی را هم خطری برای جهان اسلام و هم خطری برای کشور و میهن می دانند.

نفی تبعیض

درحالی که برخی مسأله حضرت زهرا س را تبدیل به موضوعی اختلاف انگیز میان شیعه و سنی کرده و به بهانه دفاع از ایشان به اعتقادات اهل سنت حمله می کنند، امام خمینی به مناسبت ولادت حضرت فاطمه با هموطنان اهل سنت دیدار کرده و پیام وحدت می دهند. باکمال شگفتی شاهدیم کسانی که دم از ولایت می زنند درست برخلاف رویه امام اول شیعیان حضرت علی ع رفتار می کنند. رهبری که 23 سال برای حفظ وحدت مسلمین بعد از پیامبر تلاش کرد و حتی نام فرزندان خود را عثمان و عمر گذاشت تا هیچ بهانه ای و دلیلی برای تفرقه انگیزی باقی نماند. کسی که خلیفه دوم را از رفتن به جنگ به دلیل احتمال کشته شدن منع می کند تا مبادا محور آسیاب مسلمین و مرکز اتحاد آنان ازبین برود. آن گاه کسانی به ادعای پیروی او از کشته شدن وی تمجید می کنند.

امام خمینی نیز با آشنایی با تعالیم اسلام و به پیروی از امام اول شیعیان در روز ولادت حضرت فاطمه س در 26 اردیبهشت 1358 در جمع خواهران اهل سنت اورامانات می گویند:"برادرهای سنی ما بدانند که تبلیغاتی که می شود که ما با آنها چه هستیم صحیح نیست. همه ما برادریم. حقوق همه محفوظ است. همه مساوی هستیم.." 3

درباره همین مضمون حدود سه هفته قبل از این تاریخ هم دوبار درسخنرانی شان صحبت کردند. نهم فروردین 1358 دراین باره می گویند:"برادرهای سنی ما مثل ما هستند، با ما هیچ فرقی ندارند در حقوق، حقوق همه آنها داده خواهد شد. ... به حرف اشخاصی که بین آنها می خواهند تفرقه بیندازند، می خواهند به اسم سنی و شیعه بین ما برادرها را جدایی بیندازند و منافع ما را به جیب دیگران بکنند به حرف اینها اعتنا نکنید".4

سه روز بعد 12 فروردین ماه نیز امام خمینی درهمین باره چنین می گوید:"اشخاص سفید و سیاه، اشخاص و گروه های مختلف، شیعه و سنی، عرب و عجم، ترک و غیرترک و ... به هیچ وجه امتیازی ندارند. قرآن کریم امتیازرا به عدالت و به تقوا دانسته است".5

نه شیعه نه سنی

برخی مردم عوام گمان می کنند کسانی که به بهانه دفاع از ائمه شیعی و یا حق حضرت علی ع یا انتقام فاطمه س و غیره به اعتقادات اهل سنت اهانت می کنند واقعا" دلسوز اسلام اند. همان گونه برخی مردم عوام دیگر نیز کسانی را که درمیان اهل سنت به اعتقادات شیعه می تازند و حکم تکفیر صادر می کنند دیندارتر و متدین تر از علمای بیدار و آگاه اهل سنت می شمرند. اما واقعیت این است که هیچکدام از این دو دسته با مبانی دین اسلام آشنایی ندارند اگر به قول مقام رهبری مزدور نباشند. این بر عهده علمای بیدار طرفین است که به آگاه سازی جامعه بپردازند.

امام خمینی از هر فرصتی برای افشا کردن این توطئه بزرگ استفاده می کرد. ایشان صراحتا" تفرقه افکنان را مزدور و عامل دشمنان برشمردند. در 27 مردادماه 1359 در یک دیدار مردمی اعلام کردند:"آنهایی که می خواهند ایجاد تفرقه بکنند اینها نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع هستند. آنها کسانی هستند که کارگردانان دولت های ابرقدرت هستند. در خدمت آنها هستند. آنهایی که کوشش دارند بین برادرهای اهل سنت ما با برادرهای اهل تشیع تفرقه بیندازند. اینها اشخاصی هستند که برای دشمن اسلام، برای دشمن های اسلام مشغول توطئه هستند و می خواهند دمشن های اسلام را بر مسلمین غالب کنند. آنها طرفدار امریکا هستند، بعضی طرفدار شوروی هستند..." 6

همین مضمون را ایشان در جمع روحانیون اهل سنت کردستان در تاریخ نهم خردادماه 1360 بیان کرده است:"آنهایی که می خواهند بین اهل سنت و اهل تشیع فاصله ایجاد کنند نه سنی هستند نه شیعه. اینها اصلا" به اسلام کار ندارند و الا کسی که به اسلام اعتقاد داشته باشد، دریک زمانی که با وحدت همه مسلمین باید پیشروی کنیم و پیروز شویم انشاء اله این نمی آید دامن بزند به اختلاف و مسائل اختلافی را طرح کند. اینها نیست جز این که اشاره ای از خارج هست..." 7

درهمین زمینه باز در تاریخ 31 خرداد 1362 در جمع ائمه جمعه خراسان این احساس خطر خود را بروزداده و اعلام کردند:" الان کسانی که مخالف با اسلام هستند و دارند پخش می کنند مطالبی را، می خواهند بین برادرهای شیعه و سنی اختلاف ایجاد کنند. اینها نه خیرخواه شیعه هستند نه خیرخواه سنی و اینها با اسلام مخالفند" 8

شروع این توطئه

اگر امروز در برخی محافل و هیأت های مذهبی بظاهر شیعی طرح سخنان و موضوعات تفرقه انگیز نقل مجلس شده است و از آن سو نیز کسانی به نام اهل سنت علیه شیعیان تفرقه افکنی می کنند ریشه های تاریخی دارد و سال هاست روی آن کارهدفدارشده است. متأسفانه برخی با ناآگاهی و برخی با عدم توجه و غفلت در این سالیان که کم هم نبود از کنار این مسائل گذشتند و اهمیت آن را درنیافتند. امام خمینی درسال 1360 نسبت به رواج این توطئه درکشور هشدار داده است. ایشان در 24 فروردین ماه 1360 در جمع اهالی ترکمن صحرا و گنبد که برادران اهل سنت در آنجا هستند و در این روز به دیدار ایشان آمده بودند چنین اعلام خطر می کنند:" الان اجتماعاتی هست که به اسم شیعه و سنی بنا بر اختلاف دارند.... نقشه اختلاف بین برادران را ریختند و دنبال او درکشور خودمان هم اشخاصی دارند همان نقشه را پیاده می کنند. غافل از آن که اگر این قدرت های بزرگ برگردند...." 9

نکته ای که درهمین جا ذکرآن لازم است این که امام خمینی گرچه خود یک مرجع شیعی بودند اما در مقام رهبری خود را رهبر تمامی ملت ایران اعم از شیعه و سنی و ارمنی و ...دانسته و به همه آنها به چشم شهروند می نگریستند و هر از چندگاهی ملاقاتی با آنها داشتند.

امام خمینی همچنین در 25 مردادماه 1361 درجمع ائمه جمعه استان بوشهر دراین باره گفته است:" چند روز قبل نامه ای به من نوشتند که در بعضی از مناطق مثل سیستان و باختران، افرادی در لباس مذهبی و در بعضی خطبه ها مسائل تفرقه افکنی را عنوان کرده اند که خود برادران اهل سنت هم به آنها اعتراض کرده و گفته اند حالا وقت این حرفها نیست... کسانی که پیغمبرشان و دینشان یکی است همراه و برادرباشند. لکن افرادی کوشش می کنند که تفرقه ایجاد کنند و شما خوب می دانید که چه کسانی از تفرقه سود می برند..."10

حج عامل وحدت یا تفرقه

در تمامی قرون گذشته و از نظر تمامی فرقه های اسلامی حج مظهر و نماد وحدت مسلمین تلقی می شده است. نفی هر گونه تبعیض و تمایز و یک رنگی و یک سویی در این مراسم از ویژگی های اصلی آن است. اما مدتی است با کمال تأسف مشاهده می کنیم برخی از روی ناآگاهی این مراسم را هم به شائبه های تفرقه افکنانه آلوده می کنند. برخی با تأکید بیش از اندازه بر مسأله بقیع، خانه خدا را از محوریت حج خارج کرده و راهی می روند که با مشی واقعی همان ائمه ای که مقبولشان است منافات آشکار دارد. باز هم متأسفانه دراین زمینه با بی توجهی روحانیان مسئول و آگاه مواجه بوده ایم. در حالی که امام خمینی این خطر را 25 سال پیش دیده و نسبت به آن هشدار داده است. ایشان در آن زمان چنان نسبت به این پدیده احساس خطر کرده است که آن را "پدیده شیطانی" نامیده است. ایشان بطن این توطئه را شکافته اند و به وضوح بیان کرده اند. شگفت است که چطور روحانیان و نیروهای پیروایشان از کنار این گفتار صریح گذشته اند. ایشان اعلام می کنند با اسم اسلام و قرآن و سنت می خواهند اسلام و قرآن و سنت را از میان مسلیمن براندازند. به این سخنان که درتاریخ 4 شهریور 1363 به مناسبت عیدقربان خطاب به حجاج و مسلمانان جهان ایراد شده است توجه کنید:" درمراسم حج ممکن است اشخاصی از قبیل ملاهای وابسته به خود را وادار کنند که اختلاف بین شیعه و سنی ایجاد کنند و آن قدر به این پدیده شیطانی دامن زنند که بعضی ساده دلان باورکنند و موجب تفرقه و فساد شوند. برادران و خواهران هر دو فرقه باید هوشیار باشند و بدانند که این کوردلان جیره خوار با اسم اسلام و قرآن مجید و سنت پیامبر می خواهند اسلام و قرآن و سنت را از بین مسلمین برچینن یا لااقل به انحراف کشانند".

ایشان در ادامه حتی بر حجاج تکلیف می کنند که نه تنها با این مسائل همنوا نشوند بلکه با آن برخوردکنند: "تکلیف الهی حجاج است که اگر مطلبی از گویندگان شنیدند که بوی ایجاد اختلاف بین صفوف مسلمانان را می دهد انکارکنند..." 11

لازم است خوانندگان به عبارت به کار رفته دراین پیام توجه کنند. بخصوص که این پیام مکتوب بوده و طبعا" روی عبارات و واژه های بکاررفته توجه و دقت بیشتری نسبت به سخنرانی بوده است. از یک سو واژه "تکلیف الهی" است که برخورد و مقابله با این اعمال تفرقه انگیز را واجب می کند و از سویی عبارت " بوی ایجاد اختلاف " مسأله را غامض تر و حساس ترمی کند. یعنی حتی در مقابل گفتار و رفتارهایی که صراحتا" هم تفرقه انگیز نیست اما بوی اختلاف از آن به مشام می رسد بایستی ایستاد. به راستی آیا آن بوهایی که درطول این سالیان مشام ما را نیازرد وضعیت امروز را به ارمغان نیاورده است؟ اگر امام خمینی زنده بود چه می کرد؟

اگرامام خمینی زنده بود و وضعیت امروز را می دید چه می کرد که علی رغم همه آن هشدارها روزی مسئولان وقت مدعی می شوند نظرکرده امام زمان هستند و در کتابی که درباره ظهور ایشان چاپ می کنند امام زمانی را معرفی می کنند که در دهه هشتاد شمسی ظهور می کند و با امریکا و ناتو پیمان صلح منعقد می کند 12و سپس به مدینه رفته و به قلع و قمع اهل سنت و انتقام گیری از دو خلیفه اول می پردازد13. امام زمانی هم پیمان با امریکا و دشمن اهل سنت!!!!!! آیا امام خمینی از غصه دق نمی کرد؟

پی نوشت:

1- صحیفه نور، جلد6، صفحه 185

2- همان، جلد 6، ص 223 تاریخ 6 اسفند 1357

3- همان، ج 7، ص 336

4- همان، ج6، ص 433

5- همان، ج6، ص462

6- همان، ج13، ص 134

7- همان، ج14، ص382

8- همان، ج17، ص499

9- همان، ج14، ص288

10- همان، ج 6ص419

11- همان، ج19، ص 20

12- دکترسیدحسین سجادی، دهه ظهور دهه 80، انتشارات هاتف، چاپ اول1384، ص 93

13- همان، صص 118-119