۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

چه كسي بايد فداشود؟ سخني با دلسوزان انقلاب و كشور

درهركشوري ستون هايي هستند كه حافظ تماميت و استقلال و كيان كشورند و تا آنها پابرجا هستند پايداري و ماندگاري آن جامعه و نظام تضمين شده است. خيلي مسائل و امكانات ممكن است لطمه ببيند و يا حتي از بين برود ولي مادام كه ستون هاي اصلي و پايه اي برقرار است اساس كار خدشه اي نمي بيند.

هم به دلايل اصولي و هم تجربه ميهني و جهاني خميرمايه و صاحب خانه هركشوري مردم آن هستند و دولتيان كارگزار آنها. دربرابر هر تهاجم و آسيبي آنچه كه ضامن بقاي جامعه است درصحنه بودن مردم است.

حداقل دركشورما اين امر بارها به اثبات رسيده است. رضاخان با همه قدرتش يك روز هم دربرابر متفقين دوام نياورد. چند سال بعد مصدق به پشتوانه مردمي شركت نفت انگليس را از سرچاه هاي نفت بيرون كرد. و وقتي اين پشتوانه ضعيف شد سقوط نمود.

انقلاب اسلامي 57 بارديگر نقش اين حمايت مردمي را به نمايش گذاشت. تجربه جنگ هشت ساله نيز از بارزترين نمونه هاي اين واقعيت است.

سال 1359زماني كه ارتش بعث عراق به مرزهاي حنوب و غرب كشورما هجوم آوردند و خرمشهر و ابادان درآستانه سقوط قرارگرفت و در چند كيلومتري اهواز مستقرشد، كدام نيرو بود كه بدون امكانات نظامي حركت آنان را كند كرد. درآن زمان نه ارتش و نه سپاه و نه مديريت سياسي كشور آمادگي مقابله با مهاجمان را نداشتند. در زماني كه ارتش عراق بنا داشت سه روزه خوزستان را فتح كرده و به سوي تهران حركت كند چه نيرويي در خرمشهر تخليه شده 36 روز مهاجمان را زمين گيركرد و نگذاشت خرمشهر به تصرف كامل آنها درآيد؟ با درنظرگرفتن همه نقطه ضعف هاي يك نيروي مردمي آموزش نديده و سازمان نيافته، به راستي اگر نيروهاي داوطلب بسيجي نبودند، چه اتفاقي براي اين سرزمين كهن مي افتاد؟

درطول جنگ نيز هر كجا نيروهاي رسمي نظامي نياز به پشتيبان و نيرو داشتند اين بسيج مردمي بود كه به صورتي نامحدود و گسترده آماده فداكاري و جانفشاني بود. اين نيرو در جريان دفاع شكل گرفت، رشد كرد و گسترده شد. وقتي انجام عمليات و پيشروي رزمندگان در زمين مين گذاري شده به بن بست مي خورد، چه كساني داوطلب شدند و جان خود بر طبق اخلاص نهادند و روي مين ها تكه تكه شدند تا اين كشور و اين نظام بماند؟ منطق آنان چه بود: فرد فداي ملت.

اين چنين بود كه بسيجي شد قهرمان ملي. هركس ايراني بود به جانفشاني هاي بسيجي در مقابل ارتش متجاوز بيگانه احترام مي گذاشت. حتي مخالفان انقلاب و نظام نيز بسيجي را به عنوان حافظ تماميت ارضي و استقلال كشور ارج مي گذاشتند. چنين نيرويي براي يك كشور سرمايه تاريخي به شمارمي رود. سرمايه اي كه با هزينه هنگفتي ذخيره شده است.

هيچ كشوري قهرمانان ملي خود را خرج مسائل روزمره و زودگذر نمي كند. شهيد داودكريمي خاطره اي از دوران معالجه اش در خارج كشور نقل مي كرد كه جاي تأمل داشت. مي گفت درانگيس مراسم افتتاح يا بازديدي رسمي برگزارشده بود كه مقاماتي هم در آن شركت داشتند. تشريفات مفصلي هم تدارك ديده بودند. بعد طي مراسمي با اداي احترام پيرمردي را با ويلچر از مسيري كه قالي پهن كرده بودند با تشريفات رسمي آوردند. معلوم شد اين فرد تنها بازمانده سربازان انگليسي دوران جنگ جهاني دوم است كه به اندازه مقامات عالي كشوري ارج و قرب دارد.

ايشان با دلسوزي مي گفت با توجه به اينكه ماهيت جنگ جهاني دوم با ماهيت جنگ ميهني ما كاملا" متفاوت است، ما چقدر به رزمندگان خودمان بها مي دهيم و براي آنها ارج وقرب قائليم؟

اعتبارتاريخي، اعتبار مقطعي

ما از ياد برده ايم كه براي شكل گيري نيرويي مثل بسيج چه هزينه ها و فداكاري ها شده تا ذهنيتي مثبت نسبت به آنها در جامعه ايجاد شده است. ازياد برده ايم تشكيل بسيج رزمنده با تشكيل ستاد بسيج اقتصادي كاملا" متفاوت است. اينجا با يك فرمان و مقرري بودجه مخصوص راه مي افتد و با همان فرمان هم منحل مي شود. اما براي آن يك بايد ازجان و مال و پست و مقام گذشت، شهيد داد، شيميايي شد، سال ها بدون توقع با ريه دردناك سرفه كرد تا جان داد، بي ريا عشق داشت، پاك و دريادل بود و ...به مردم خدمت كرد تا چنين نيرويي مردمي سازمان يابد. اعتبار چنين نيرويي به اعتبار يك شخص يا يك دستور يا حتي قانون نيست. اعتبار اين نيرو به خون ها و جانفشاني رادمرداني وارسته است.

دركنار اين نهاد كه سرمايه تاريخي و ثمره يك نسل فداكاري است و تكرارنشدني، نهادها يا مقامات يا افرادي هم هستند كه اعتبارشان را از دستور و حكم يك مقام، يا يك قانون، يا رأي بخشي از مردم كسب كرده اند. اعتباري كه گذرا، موقتي و تكرارشدني است. يك نماينده مجلس اعتبارش را از آراي بخشي از مردم يك شهر بدست آورده است. اعتباري كه 4 سال بيشتر دوام نخواهد داشت. همچنان كه رياست جمهور اعتبار و منزلتش را از آراي بخشي از مردم كشور گرفته است. مردمي كه چند سال بعد اين اعتبار و مقام را به ديگري واگذار مي كنند. لذا مثل شخص رئيس جمهور صدها تن پيدا مي شوند و چه بسا خيلي از وي توانمندتر بوده و مديريت بهتري داشته باشند. اما مثل نيروي بسيج شما چند نيرو در اين كشور داريد؟ مگر نه اينست كه نيروي بسيج جريان منحصر به فردي است كه جايگزين كردن آن كاري ساده نيست.

در بهترين وضعيت رئيس جمهور بيش از 8 سال نمي تواند حاكم شود. چنانچه مردمي كه او را انتخاب كرده اند از وي دلسرد شوند به كيان كشور و ثبات و استقلال آن آسيبي نمي رسد. ديگري را برمي گزينند. درحالي كه نيروي مردمي بسيج با رأي و سليقه بخشي از مردم بوجود نيامده و از ميان نمي رود. اين نيرو براساس يك ضرورت تاريخي ايجاد شده و مختص يك دوره محدود و خاص هم نيست. مادام كه مسأله دفاع از استقلال و تماميت كشور و سرزمين ضرورت و موضوعيت دارد، به نيروي مردمي بسيج نيز نياز است.

صدام و هزاردام

در سال 1360 سال دوم جنگ تضادهاي سياسي ميان مقامات بالاي كشور بالاگرفت. بني صدر با مسئولين حزب جمهوري اسلامي كه مجلس و قوه قضائيه را دراختيار داشتند درافتاد. اين تنش هاي سياسي سرانجام به جنگي خانگي و ترورهاي مسئولين رده بالاي نظام كشيده شد. انفجار هفتم تير، هشتم شهريور و ترورهاي پي درپي نگراني شديدي در ميان نيروهاي مدافع انقلاب ايجاد كرد. در جبهه هاي جنگ نيز اين مسأله مطرح شد كه درحالي كه ما در جبهه خون مي دهيم تا كشور و نظام را از تهاجم صدام حفظ كنيم، مخالفان نظام درشهرها دارند ريشه نظام و انقلاب را مي زنند. برخي گفتند اگر ما با صدام مي جنگيم در پشت جبهه هزاردام دارد پيروز مي شود. بنابراين براي حفظ مملكت بايد به پشت جبهه برگرديم و درشهرها با تروريسم مبارزه كنيم.

درهمين فضا بود كه امام خميني در يك سخنراني بر اهميت جنگ و اولويت آن تأكيد كردند و اين فضاي واكنشي قدري آرام شد.

اين رويكرد ناشي از اين اعتقاد بود كه حفظ استقلال كشور و تماميت ارضي آن در رأس اموراست و حتي اگر مسئولين امر به شهادت مي رسند باز هم اولويت تغيير نمي كند. كما اينكه در همان دوران هر بار كه يكي از مقامات نظام ترور مي شد امام بر حفظ ادامه راه تأكيد مي ورزيدند و با اين عبارات كه اگر رجايي رفت خداهست جامعه را آرام مي كردند.

همين منطق بود كه وقتي درمقابل نيروهاي رزمنده ميدان ميني خنثي نشده ظاهر مي شد، افراد زيادي داوطلب مي شدند كه با پاي خود به وسط ميدان مين گذاري بروند و خود را فداي راه و هدف كنند.

با اين وصف امروز آيا ما مجازيم چنين نيرويي را كه هزينه هنگفتي براي آن پرداخت شده است به ارزاني فداي يك مسأله گذرا و مقطعي نماييم؟ عقل و درايت سياسي چه مي گويد؟

اگر قرار باشد با فداكاري و هزينه كردن نظام و انقلاب حفظ شود چه چيز و چه كسي بايد حفظ و چه چيز فدا شود؟ آيا مقام و مسئوليتي كه امكان جايگزيني آن در كوتاه مدت هست بايد فداي پتانسيلي شود كه به درازاي يك نسل تاريخ دارد و اعتبار آن به دفاع ملي و تماميت كشور مربوط مي شود؟

يا به عكس حفظ حيثيت و اعتبار چنين نيرويي براي ثبات و استقلال كشور امري استراتژيك و حياتي است و همه مقامات و مسئولين بايد اعتبار خود را در راه آن هزينه كنند؟ به راستي كدام درايت و هوشياري سياسي رويكردي كه اين روزها عمل مي شود تأييد مي كند؟

روزنامه اعتماد، دوشنبه 23 آذر1388 با حذف برخي جملات

۵ نظر:

  1. یک نکته کوچک: فکر می‌کنم سرباز انگلیسی‌ یاد شده مربوط به جنگ جهانی اول باشه، سربازان زیادی از جنگ دوم هنوز زنده هستن.

    پاسخحذف
  2. بستگی دارد زندگی را چطور ببینیم. گویا بعضی ها باور دارند که دیگی که برای من نجوشد، سر سگ توش بجوشد. وقتی کسی با چنین دیدگاهی مقام و مسوولیتی نصیبش شود، برهمان اساس چه بسا همه چیز را تخریب کند تا منافع حقیر خود را تامین کند.

    پاسخحذف
  3. بسیج و سپاه همان زمان که در جنگ شرکت داشتند انحصار طلبانه برخورد میکردند و نیروهای غیر خودی را از جبهه تصفیه میکردند. اصولا قهرمان شدن چنین نیرویی جای سوال دارد و شکستن چنین تابویی برکت دارد. مردم اگر کشور را از خودشان بدانند از آن دفاع هم میکنند به بسیجی‌ بودن ربطی‌ ندارد. نفی آزادی و توهین به ملت چنین پتانسیل دفیأی را از بین میبرد و این اکنون توسط بسیج و سپاه انجام میشود.

    پاسخحذف
  4. برادريا خواهر ناشناس
    اولا" بسيج و سپاه در جنگ دو تا نهاد بودند و با هم فرق داشتند. با يك چوب همه را راندن درست نيست. اتفاقا" تصفيه هاي نيروهاي غيرخودي هم منطقي مشابه همين برخورد شما داشت. آنها هم به رفتارهاي اشتباه و انحصارطلبانه برخي گروه ها استنادكرده و بقيه را به جرم آن حذف مي كردند.
    ثانيا" فرموده ايد مردم اگر كشور را از خودشان بدانند دفاع مي كنند، توجه بفرماييد بسيج در جنگ همان مردمي بودند كه براي دفاع سازماندهي مي شدند.
    ثالثا" يادداشت بنده هم اين بود كه چنين نيرويي را براي نفي آزادي و توهين به ملت به كار نگيرند.
    رابعا" اينكه كسي در گذشته اشتباه كرد تنها راهش مجازات و تنبيه او نيست، به اصلاح و تغيير هم مي توانيد فكر كنيد.

    پاسخحذف
  5. آقای عزیز، بحث بر سر حذف بسیج یا سپاه نیست بر سر این است که مقدس کردن یا مقدس نگاه داشتن سازمانی که قبلان خدماتی داشته کار مناسبی نیست که حالا از شکستن این قداست نگران باشید. مشکل فقط این نیست که کسانی‌ بسیج را برای توهین به ملت به کار میگیرند بلکه این است که بسیاری از اعضای بسیج با این سرکوبها سنخیت دارند که در آن فعال میشوند. اگر کسی‌ خدمتی در گذشته کرده دلیل نمی‌شود جرأیم کنونیش را نادیده گرفت.

    پاسخحذف