۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

چرا نشد؟ اندرضرورت تأمل و تعميق

اين هم يكي ازعارضه هاي فرهنگي و اجتماعي ماست كه وقتي با پديده اي مشكل پيدا مي كنيم ديگر حاضر نيستيم هيچ ارزش و نقطه مثبتي درآن ببينيم. يا وقتي نسبت به مسأله اي شيفتگي پيدا مي كنيم ديگر هيچ كاستي و نقصي در آن را نمي خواهيم بپذيريم.

اين حالت معمولا" در طول زمان حركتي آونگ گونه پيدا كرده و در يك سيكل زماني به نقطه مقابلش تبديل مي شود. درحالي كه اگر فارغ از گرايش ها و واكنش هاي گذرا مسائل را واقع بينانه بررسي كنيم به نتايج بهتري خواهيم رسيد.

درمشروطه به ضرورت قانون رسيديم، همه خوشبختي ها و آرزوهايمان را در همين "يك كلمه" قانون ديديم. گمان كرديم قانون درست كنيم همه چيز درست مي شود. پيشرفت، توسعه، آزادي، رفاه و.... همه در گرو همين يك كلمه است وبس. مجلسي برپا كرديم و قانون گذرانديم. از فرداي امضاي فرمان مشروطه به جان هم افتاديم. مشروطه خواه و مشروعه طلب درست شد، سوسياليست ها با دموكرات ها درافتادند، روزنامه چي با آن يكي و .. خلاصه هرج و مرجي شد. باز هم نشد.

15 سال بعد از انقلاب مشروطه دردوره رضاخان به اين رسيديم كه يك ابرمرد، يك قدرت مطلقه مشكل گشاي ماست. مملكت را از هرج و مرج مي رهاند، كارها را سامان مي دهد، قلداران را سرجاي خود مي نشاند و.... اما نشد. همه قوانين را زير پا گذاشتند. سرنوشت همه را يك نفر تعيين مي كرد. نمايندگان مجلس هم با صلاحديد او تعيين مي شدند. فرمان شاه جاي قانون نشست. براي دين و لباس و همه چيز مردم او تعيين تكليف مي كرد. خلاصه آنچه مي خواستيم نشد.

شهريور 20 به آزادي رسيديم. از ديكتاتوري بيزار شديم. چنان شيفته آزادي شديم كه يادمان رفت خاك وطنمان در اشغال بيگانه است. سربازان انگليس و روس در شهرهامان رژه مي رفتند و ما براي سقوط ديكتاتور پايكوبي مي كرديم. آزادي آنقدر ارج و قرب پيدا كرد كه سيدضياء عامل انگليس هم به وطن بازگشت- همان كه با كودتا ديكتاتوري را برايمان به ارمغان آورده بود. او هم به فكر بهره گيري از آزادي افتاد،‌ روزنامه منتشركرد و حزب تشكيل داد و آزادانه توطئه مي كرد.

در اين ميان به اين رسيديم كه تا استعمار انگليس هست و نفت ما را تارج مي كند به جايي نمي رسيم. از همان فضاي آزادي بهره گرفتيم و عليه انگليس و شركت نفتش به پا خاستيم. نفت مان را از چنگ اين ابرقدرت جهاني درآورديم. اما باز آزادي همان داروي دردهايمان، بلاي جانمان شد. هركس نسخه اي نوشت، هريك ديگري را متهم كرد، باز هم همان قصه هميشگي، كه "آنها افتادند به جان ما و ما افتاديم به جان هم". شد آنچه نبايد مي شد. همه آنها كه براي نجات ايران نسخه اي داشتند و به تنهايي مي خواستند كاري كارستان كنند توسط يك تن قلع و قمع شدند. سرتيپ آزموده اي دادستان شد، مصدق را دستگيركرد و محاكمه، فاطمي را اعدام، فدائيان اسلام را تيرباران، افسران حزب توده را اعدام و زنداني و ....خلاصه سه سال بعد از كودتا، ساواكي تأسيس كردند كه ديگر كسي سربرنياورد.

25 سال طول كشيد تا ملت رسيد به اين كه: بايد وحدت كلمه داشته باشد، اختلافات را كنار بگذارد، ديكتاتوري و استعمار هر دو عامل بدبختي را ازميان بردارد، حكومت فردي مشكل آفرين است، بايد حكومت قانون باشد آن هم قانوني كه خدا گفته است. قاطبه ملت به استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي رأي دادند. سعادت دنيا و آخرتشان را درآن ديدند. برايش جان دادند، هزينه كردند و...

اكنون اين كه چه شد و چراشد، باز عده اي را به اين فكر انداخته است كه راهي ديگر جستجو كنند. شعاري ديگر سردهند و نسخه اي ديگر بپيچند.

سيرتاريخ مان نشان مي دهد ما ملتي ايستا نيستيم، اگر ضربه مي خوريم، لطمه مي بينيم از رو نمي رويم، از پا نمي نشينيم باز راه چاره مي جوييم. اين رمز پايداري ماست. اما پس از اين همه افت وخيز آيا جاي آن ندارد كه بي گدار به آب نزنيم و تجربه هاي گذشته را تكرارنكنيم؟

آيا اين همه هزينه ارزش ندارد قدري تأمل كنيم؟ واكنشي، عكس العملي و ضدي تصميم نگيريم؟ همه عوامل را درنظر بگيريم، شتابزدگي را رها كنيم، گذشته را واقعا" چراغ راه بدانيم. ما از گذشته درس نگرفته ايم. ما همواره از گذشته فراركرده ايم. در لحظات سرنوشت ساز فقط به فكر رهايي بوده ايم، به كجا چندان برايمان مهم نبوده است، رهايي به هرجا. گويي همان تلقينات صوفي منشانه كه دم را غنيمت دار بر تصميمات سياسي مان نيز غالب شده است. درحالي كه امروز ما نياز به عقلانيت، دورانديشي، جامع نگري داريم، نه احساسات، كينه ورزي، و حركت كور كه سمي مهلكند.

روزنامه اعتماد، 11 آذر 1388

۴ نظر:

  1. aghaye ghani,
    be khal zadid...moshkele ma in ast keh jam bandi dorosti az tajareb nadarim va rahe tey shodeh ra ba tagheere vitrin tekrar mikonim...chera? be nazar miresad yeki az dalayele an eteghad dashtan be yek rahe dorost va ghalat danestane sayere rahha bashad keh sabab mishavad az hamdigar nayamoozim...yek bar mobarezeye mosalahaneh mishavad ham strategy ham taktik va har harekate reformisti mahkoom mishavad va bare digar reformism va eslahat mishavad ham strategy ham taktik va tanavoye rahha mahkoom mishavad be chap ya rast...faghat yek serate mostaghim...agar in ra bepazirim keh tamame chizhayee keh migoeem sakhteye zehne bashar va dastavarde bashari dar tarikh ast na ghanoone tarikh (determinisme tarikhi) ya ghanoone layataghayare khelghat (vahye dini) gami be soye nesbiat negari bardashteh mishavad keh amoozesh az yekdigar ra momkentar misazad....

    پاسخحذف
  2. آقاي ناشناس! چراشما باحروف فارسي نمي نويسي؟ نمي تواني فارسي را پاس بداري؟ چرا؟

    پاسخحذف
  3. motasefaneh narmafzare farsi nadaram...

    پاسخحذف
  4. نرم افزار نمی خواهد. تو این صفحه اینترنتی
    http://www.behnevis.com
    همین طور فینگلیش بنویس، خودش تبدیل می کند به فارسی! شما هم آن متن تبدیل شده ی فارسی را کپی کن اینجا!

    پاسخحذف