۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

آزموده را نيازماييم- نگاهي به عكس العمل هاي خشونت آميز

همه مي دانيم جامعه ما در موقعيت خطيري قرارگرفته است. اما اين خطيربودن براي همه معني واحدي ندارد. از اين رو براي برقراري كمي تفاهم و همدلي شايد لازم باشد از بحث هاي روزمره كمي فاصله گرفته و كمي دورتر را هم ببينيم.

شرايط منطقه

درزمان حاضر اكثريت كشورهاي همسايه ما با بحران هاي جدي داخلي روبرويند.

پاكستان روز به روز بيشتر به سمت القاعده سوق داده مي شود. مناطق تحت نفوذ آنان توسط امريكايي ها بمباران مي شود اما نفوذ اين جريان فكري همچنان در حال رشد است و حتي در ميان ارتشيان نيز روبه گسترش است.

افغانستان علي رغم اشغال توسط نيروهاي بيگانه همچنان از طرف نيروهاي طالبان تهديد مي شود و پس از گذشت چند سال هنوز امنيت در اكثر مناطق اين كشور وجود ندارد.

عراق نيز پس از هشت سال اشغال توسط نيروهاي امريكايي و انگليسي هنوز روي آرامش نديده است. انفجار به صورت يك مسأله روز مره در شهرهاي عراق درآمده است.

چشمانمان را باز كنيم در اين سه كشور نيروهاي امريكا و انگليس نقش تعيين كننده و اساسي دارند. به عبارتي ما در محاصره اين نيروها هستيم.

درشمال نيز چند سال گذشته شاهد فروپاشي امپراطوري شوروي بوديم و تجزيه اين كشور بزرگ را ديديم. گذشته از اين كه در هريك از سرزمين هاي جدا شده از امپراطوري نيز همواره شاهد تغييرات و تحولات سياسي بوده ايم.

شرايط داخلي

به نظر مي آيد دراين سال ها كه ما نسبتا" وضعيت آرامتر و امن تري نسبت به همسايگان داشتيم تلاش هاي آشكار و پنهاني براي زمينه سازي در هم ريختن كشور صورت گرفته است. دامن زدن به اختلافات فرقه اي و مذهبي مدت هاست توسط عناصر ناآگاه يا آگاه جريان دارد. علي رغم هشدارهاي مسئولان اين تلاش ها ادامه داشته و كسي بطور جدي مانع آنها نشده است. اين درحالي است كه ساكنان اكثر مناطق مرزي ما برادران اهل سنت هستند.

از سوي ديگر مسأله شكاف نسل ها و انقطاع تاريخي ميان نسل انقلاب و نسل پس از انقلاب مسأله اي فرهنگي و اجتماعي است كه گاه و بيگاه از سوي جامع شناسان و صاحبنظران طرح شده اما براي حل آنها و برقراري گفت وگوي ميان نسلي اقدامي جدي صورت نگرفته است.

نارضايتي هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را نيز بايد به اين معضلات اضافه كرد. كه مي تواند در شرايط خاصي امكان نقش آفريني پيدا كند.

سطحي نگري

به اين مسائل يك معضل اجتماعي ديگر را هم بايد اضافه كرد و آن وجود برخي جريان ها و افراد تندرو و خشونت گرايي است كه چه نا آگاهانه و چه آگاهانه به مصالح كشور و جامعه نمي انديشند و كينه و انتقام چنان در جانشان لانه كرده كه به چيزي كمتر از مقابله به مثل نمي انديشند. در حالي كه يك كنشگر سياسي و اجتماعي نمي تواند براساس مؤلفه هاي شخصي و عكس العملي براي كل جامعه تصميم بگيرد و راه حل ارائه دهد. معضلات اجتماعي و سياسي امروز از چنان پيچيدگي برخوردارند كه حل آنها نياز به مطالعات عميق و استفاده از تجارب گذشته و جوامع ديگر دارد و نمي توان به صرف راه حل هاي ساده و عكس العملي اكتفا كرد.

در درگيري هاي سياسي اولين راه حل عكس العملي دست يازيدن به خشونت و مقابله به مثل است. طبعا" چنين عملي براي شخص عامل قدري تخليه رواني و برون فكني كينه ها و عقده ها را به همراه دارد. اما وي غافل از اين مسأله است كه هر عملي را عكس العملي است و پيامد هاي عمل ديگر در اختيار شخص عامل نيست. به قولي مي گويند سخن تا گفته نشده در اختيار گوينده است اما وقتي از دهان بيرون آمد ديگر گوينده صاحب آن نيست. طبعا" اعمال سياسي و اجتماعي دو چندان از سخن گفتن مهم تر و پيامدهايش خطيرتر و تعيين كننده تر است.

ملت ما در انقلاب مشروطه و نهضت ملي و شرايط پس از پيروزي انقلاب اسلامي طعم تلخ تضاد ميان نيروهاي سياسي را چشيده و هزينه هاي بسياري براي آن پرداخت كرده است. پذيرفتني نيست كه از تجربه هاي گذشته درس نياموخته و آزموده را بارديگر بيازماييم.

در روزنامه اعتماد چاپ شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر