۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

استراتژی نیروهای مبارز علیه سلطنت پهلوی- بخش اول

تعریف استراتژی

استراتژی از واژه strategia در زبان یونانی گرفته شده است. این واژه در فرهنگ یونانی به معنای سرداری یا سپهسالاری به کار می رفته است. اما واژه استراتژی بیشتر در عرصه نظامی کاربرد داشته و به معنی سنجیدن وضع خود و حریف مقابل و طراحی نقشه ای برای مقابله با وی در مناسب ترین شرایط می باشد.

این واژه درعرصه سیاسی به معنای بسیج همه امکانات و توانایی ها و تغییر دادن شرایط موجود در جهت مناسب و مطلوب برای رسیدن به یک هدف اساسی به کار می رود.

درعرصه ملی بسیج و جلب همه نیروهای اقتصادی اجتماعی و سیاسی برای رسیدن به هدف درازمدت ملی، مثلا" صنعتی کردن کشور یا رساندن سطح رفاه و قدرت ملی به مرز نهاده شده را می توان یک استراتژی نامید. بطور خلاصه استراتژی روشی کلی برای رسیدن به هدفی کلی است.

تاکتیک

هراستراتژی شامل مراحلی است. به عبارتی برای رسیدن به مقصود باید مراحلی را پشت سر بگذارد. روش گذار از هر یک مرحله به مرحله دیگر و یا عبور از موانع ایجاد شده بر سر راه پیشبرد استراتژی تاکتیک شمرده می شود. مثلا" در یک نبرد نظامی، اگر آزاد سازی یک منطقه یا قلع و قمع نیروهای دشمن مد نظرباشد، گرفتن یک تپه معین که گامی درآن جهت است اهمیت تاکتیکی دارد. یا در عرصه سیاسی جلب طبقه متوسط برای این که در انتخابات به سود احزاب چپ رأی دهند یا بکار بردن ترفندها یا شگردهایی که در جبهه متحد رقیب شکاف ایجاد کند تاکتیک به شمار می رود. 1

براین اساس وقتی از استراتژی مبارزه با رژیم شاه سخن می رود منظور برنامه درازمدت و هدف داری است که نیروهای سیاسی برای بسیج مردم و کشاندن آنها به صحنه مبارزه و مقابله مرحله به مرحله با رژیم تا رسیدن به اهداف کلی و اساسی طرح ریزی می کنند.

انواع استراتژی

استراتژی اعلام شده و استراتژی عمل شده

وقتی سخن از استراتژی و شیوه مبارزه به میان می آید، بایستی به نکاتی توجه داشت که در عرصه سیاسی ایران اهمیت ویژه دارد.

اولا" این که منظور از استراتژی در کدام عرصه( تئوری یا عمل) است. این سخن از آن جهت اهمیت دارد که اغلب نیروهای سیاسی پس از مطالعات و تأملات خود به تدوین استراتژی مبارزاتی اقدام می کنند. آنها با تکیه بر اهداف و ارمان هایشان و همچنین شرایط حاکم بر جامعه شان، اصول و چارچوب ها و روش هایی را برای پیشبرد امر مبارزه در نظر می گیرند. اما اغلب این نیروها در جریان عمل الزاما" و دقیقا" در همان چارچوب های تئوریک و تدوین یافته باقی نمی مانند. برخی از این نیروها در بدو شروع فعالیت مشی سیاسی اصلاحگرایانه و قانونی داشتند اما در جریان عمل به اقدامات براندازی و غیرقانونی روی آوردند. برخی که برفعالیت های قانونی و پارلمانی تکیه داشتند در جریان مبارزه به شیوه های مبارزاتی مخفی دست یازیدند. بنابراین برای بررسی ماهیت استراتژیک نیروها بایستی به این نکته توجه داشت. صرف تکیه بر استراتژی اعلام شده نمی تواند روند و مسیر سیاسی نیروها را بشناساند.

عمل سیاسی بدون استراتژی

برخی از نیروهای سیاسی ایران در دوران قبل از انقلاب استراتژی مشخص و مدون نداشتند. بیش از آن که به استراتژی و نحوه رسیدن به اهداف فکر کنند بر آرمان ها و اهداف کلی پافشاری کرده اند. روش های اجرایی و رویکردهای عملی آنها بیشتر در صحنه عمل و به صورت تجربی اتخاذ می شده است. لذا برای درک و شناخت استراتژی مبارزاتی این گروه ها و یا شخصیت های مبارز بایستی عملکرد آنان و یا مواضع سیاسی آنان را در هر مرحله از مبارزه مورد مداقه قرار داد تا از سنجش مجموع آنها بتوان در باره استراتژی واقعی آنها سخن گفت.

استراتژی های مبارزین علیه سلطنت

استراتژی های مبارزین قبل از انقلاب به سه دسته کلی تقسیم می شوند:

الف- مبارزات قانونی، پارلمانتاریستی

استراتژی که با قبول قانون اساسی مشروطیت و با رعایت موازین قانونی، با انحرافات و تخلفات حاکمان از قانون مبارزه می کرد تا حقوق ملت را استیفا کرده و حکومت را مقید نماید در چهارچوب قانون عمل کند.

نیروهایی که به مشی مبارزات قانونی پایبند بودند از جمله:

جبهه ملی - نهضت آزادی - آیت اله العظمی بروجردی و مراجع قبل از ایشان- حزب ایران -حزب مردم ایران- انجمن های اسلامی (دانشجویان – پزشکان- مهندسین و ...)

ب- مبارزات قهرآمیز و برانداز

هدف نهایی این نوع مبارزات سرنگونی و تغییر نظام سلطنتی و ایجاد حکومتی نوین به جای آن بود. هرجریانی بنا به تفکر و جهت گیری خاص خود مدل حکومتی خاصی را مطلوب می شمرد. این نوع مبارزات با شیوه های گوناگون انجام می شد. اما برای همه این استراتژی ها می توان مشخصات و اصولی مشترک برشمرد:

1- اعتقاد به این اصل که حاکمیت و مقام سلطنت به قانون اساسی وفادار نبوده و نخواهد بود. بلکه عملا" در جهت نفی حقوق ملت و موازین قانونی عمل می کند.

2- اعتقاد به اینکه حاکمان قابل اصلاح نیستند و از طرق ساز و کارهای قانونی و پارلمانی نمی توان در وضعیت موجود تغییری ایجادکرد. رژیم حاکم هر گونه حرکت مبارزاتی و آزادیخواهانه را تحمل نکرده و آن را سرکوب می کند. بنابراین تکیه بر ظرفیت های قانونی و ازادی های مشروع ساده اندیشی بوده و ماندن در این فاز چون آب در هاون کوبیدن است.

3- تنها راه اصلاح وضع موجود تغییر بنیادی مناسبات و دگرگونی نظام سیاسی حاکم است.

4- تکیه بر آگاه کردن مردم و آماده سازی آنان برای ایستادن در برابرقدرت حاکم

5- عدم التزام به موازین قانونی و گسترش فعالیت های مخفی

نیروهایی که کم و بیش به این مشی گرایش داشتند عبارت بودند از:

جمعیت فدائیان اسلام - جمعیت هیأت های مؤتلفه اسلامی- حزب ملل اسلامی- حزب الله-

امام خمینی ره)- سازمان مجاهدین خلق ایران- سازمان چریک های فدائی خلق ایران

گروه های هفت گانه منصورون، صف و ... - جمعیت آزادی مردم ایران- نهضت مقاومت ملی- برخی گروه های مارکسیستی

ج: مبارزات قانونی اما برانداز

بخشی از نیروهای برانداز نیز بودند که گرچه هدف نهایی و مطلوبشان تغییر سیستم حاکم بود اما ظاهرا" در چارچوب قانون فعالیت می کردند و از ظرفیت های قانونی بهره می بردند. به عبارت دیگر هدف براندازی و یا مدل حکومتی مورد نظرشان جنبه عقیدتی و آرمانگرایی پیدا می کرد و از آنجا که طبق قانون اساسی عقیده آزاد بود، قانونا" نمی شد به صرف داشتن چنین عقیده ای کسی را از فعالیت بازداشت.

مشی این نیروها در برهه های زمانی مختلف تغییرمی کرد. برخی ازاین نیروها در یک زمان مشخص تلفیقی از دو مشی بالا را برگزیده اند، همزمان هم مبارزات علنی و قانونی داشتند و هم بخشی از فعالیت هایشان مخفیانه و غیرقانونی انجام می شد. برخی دیگر ابتدا مشی قانونی و علنی را دنبال می کردند و پس از چندی در عمل به این نتیجه رسیدند که به مشی دوم روی آورند.

ویژگی های مشترک این استراتژی ها عبارت بود از:

1- اعتقاد به الگویی آرمانی برای اداره حامعه

2- استفاده از ظرفیت های قانونی و آزادی های قانونی مانند مطبوعات، احزاب و تشکل های مدنی برای جمع آوری نیرو و تبلیغ ایده های خود

3- داشتن نوعی روابط و فعالیت های پنهانی و مخفی

نیروهایی که تا حدی این استراتژی را بر گزیده بودند عبارت بودنداز:

جمعیت فدائیان اسلام (در مرحله ای از مبارزات)- نهضت مقاومت ملی- امام خمینی(ره) (در مرحله ای از مبارزات)- جاما- حزب توده.

الف: مبارزات قانونی، پارلمانتاریستی

نهضت آزادی ایران که در سال 1340 تأسیس شد به این مشی پایبند بود. این جریان بطور قانونی و علنی فعالیت خود را آغاز کرد و پس از دو سال با دستگیری سران و تعدادی از اعضای خود مواجه شد. آنها در یک دادگاه نظامی محاکمه شده و به حبس محکوم شدند. مشی نهضت آزادی مشخصات و اصولی داشت که عمده ترین آنها عبارت بود از:

1- اقدام به مبارزه سیاسی به عنوان یک وظیفه ملی و دینی

"ما مسلمانیم نه به این معنی که یگانه وظیفه خود را روزه و نماز بدانیم. بلکه ورود ما به سیاست و فعالیت اجتماعی من باب وظیفه ملی و فریضه دینی بوده دین را از سیاست جدا نمی دانیم و خدمت به خلق و اداره امور ملت را عبادت می شماریم. آزادی را به عنوان موهبت اولیه الهی و کسب و حفظ آن را از سنن اسلامی و امتیازات تشیع می شناسیم. مسلمانیم به این معنی که به اصول عدالت و مساوات و صمیمیت و سایر وظائف اجتماعی و انسانی قبل از آن که انقلاب کبیر فرانسه و منشورملل متحد اعلام نماید معتقد بوده ایم.2

2- وفاداری به قانون اساسی مشروطیت و تکیه بر حقوق ملت در آن

مهندس بازرگان: "تابع قانون اساسی هستیم. از قانون اساسی به صورت واحد جامع طرفداری می کنیم و اجازه نمی دهیم اصول و اساس آن که آزادی عقاید و مطبوعات و اجتماعات، استقلال قضات، تفکیک قوا و بالاخره انتخابات صحیح است فراموش و فدا شود و اما فروع و تشریفات قانون با سوء تعبیر آن مقام اصلی را احراز نماید و بالنتیحه حکومت ملی و حاکمیت قانون پایمال شود".3

3- نفی استبداد و تأکید بر اینکه شاه باید سلطنت کند نه حکومت

"به نظر نهضت آزادی ایران منشأ تمام گرفتاری های داخلی و خارجی ایران اینست که مصادر مملکت حدود قانونی خود را رعایت ننموده قوانین موضوعه خصوصا" قانون اساسی را ندیده گرفته اند. در توضیح این مطلب توجه ما بیشتر متوجه مقام سلطنت است. قانون اساسی ایران مقام سلطنت را از مسئولیت مبرا شناخته است چرا؟ زیرا به عقیده متفق مؤسسین رژیم سلطنت مشروطه، منظور از تأسیس این رژیم انتقال مسئولیت از شاه به وزرا بوده و بنیادگزاران این رژیم در مقام اجرای این مقصود ناچارشده اند قوه اخذ تصمیم را از پادشاه به وزرا منتقل نمایند. زیرا مسئولیت در هرمقام و هر امری موقعی وجود دارد که قوه اخذ تصمیم هم وجود داشته باشد. ....دکترمصدق با ایمان محکم خود به اصول مشروطیت ایران می گفت: شاه باید سلطنت کند نه حکومت"4

" استبداد از کفر هم بدتراست زیرا که آورنده دین و سرور پیغمبران می فرماید: الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم...."5

4- برخورد اصلاح گرایانه، انتقادی و قانونی با حکومت و انحرافات موجود

"هدف نهضت آزادی ایران از لحاظ احیاء حقوق اساسی ملت ایران قبل از این که متکی بر یک تحول انقلابی باشد مبتنی بر فکر تکامل است. تکامل از نظر اجرای اصول دمکراسی و مشروطیت واقعی"6

5- استفاده از آزادی های مشروع و قانونی

به اعتقاد این جریان می توان از ظرفیت های به رسیمت شناخته شده درقانون اساسی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرد. بطورمثال ازاصل آزادی مطبوعات، آزادی بیان و عقاید، آزادی تشکیل احزاب و جمعیت های سیاسی می توان بهره گرفت و با شرکت درانتخابات و پارلمان و نهایتا" دست یافتن بر قوه مجریه اصلاحات قانونی مورد نظررا اعمال کرد.

" برای استقرار یک حکومت ملی چاره اساسی جز انتخابات آزاد مجلس شورای ملی نبوده ونیست. .. به نظر ما فقط یک مجلس متکی به مردم و یک دولت متکی به مجلس مردم قادر خواهند بود بر علیه فساد حقیقتا" مبارزه نمایند" 7

6- تکیه بر مردم و کشاندن آنها به صحنه سیاسی

ترغیب مردم برای اعمال اراده خود در تعیین سرنوشت خویش از طریق شرکت در انتخابات آزاد و اثرگذاری بر بافت قدرت. دعوت آنها برای انتقاد و اعتراض به رفتار حکومت با شیوه های مرسوم و پذیرفته شده.

" آنچه باید خواست و به دنبال آن رفت این است که در مرحله اول حداکثر کسانی که همفکری نزدیک دارند متشکل و مجتمع گردند. سپس دسته های مختلف از طریق ایجاد ارتباط و اشتراک مساعی که با توجه به حسن نیت و قصد خدمت وجود دارد برای رسیدن به مقاصد مشترک اساسی همگام شوند و به طور کلی همه در جهتی قدم بردارند که روز به روز امکان همکاری و همراهی و همفکری ما بین افراد و اجتماعات ملت بیشتر شود و روزی برسد که همه ایرانی ها اجتماعی و حزبی گردند و تعداد کل احزاب از تعداد انگشت های دست کمتر شود".8

7- پرهیز از رفتارهای غیرقانونی

این جریان که معتقد بود شاه از قانون تخطی کرده و عمال او نیز قانون را زیر پا می گذارند همواره مراقب بود خود در چارچوب مقررات و قانون عمل کند.

ب- مبارزه قانونی برانداز

1- جمعیت فدائیان اسلام

این جریان که از سال 1324 فعالیت رسمی خود را شروع کرد، در ابتدا فعالیت علنی داشت و بیشتر بر مسائل مذهبی و اجرای احکام اسلامی تأکید می ورزید. این جمعیت که عمدتا" انگیزه های مذهبی داشتند در مقاطع مختلف دست به ترورهای سیاسی نیز زدند. اما خط مشی مشخصی را ارائه نکردند. برخی اقدامات این گروه غیرقانونی و مخفیانه بود و از این جهت شاید نتوان فعالیت های آنها را در زمره مبارزات قانونی دسته بندی کرد. اما با توجه به عنوان مبارزات قانونی برانداز می توان گفت اصولا" گروه هایی درذیل این عنوان می گنجند که مشی دوگانه ای دارند. یا در دوره های زمانی متفاوت عملکرد متفاوتی داشته اند.

فدائیان اسلام ابتدا با جبهه ملی که در آغاز راه بود همکاری کردند. به ترور برخی عناصر حاکمیت دست زدند که مانعی برای پیشبرد اهداف و مبارزات سیاسی بودند. هژیر را بخاطر تقلب در انتخابات و ممانعت از برگزاری انتخابات آزاد و رزم آرا را بخاطر مخالفت با ملی شدن نفت ترور کردند. در حقیقت عملیات نظامی آنها در خدمت مبارزات سیاسی بود. به عبارت دیگر استراتژی آنها تکیه بر مبارزات سیاسی بود و از عملیات نظامی به عنوان تاکتیک و عامل پیش برنده مبارزه سیاسی استفاده می کردند و عمل سیاسی را نیز از تحلیل شرایط با رجوع به انگیزه ها و حساسیت های مذهبی مشخص می کردند.

این گروه پس از روی کار آمدن دولت دکتر مصدق از وی و همچنین آیت اله کاشانی روی برگرداندند.

این جمعیت در سال 1328 کتابی با عنوان "راهنمای حقایق" که در حقیقت مانیفست سیاسی آنها بود منتشر کردند. دراین کتاب آنها یک مدل حکومتی با ذکر جزئیات به عنوان ساختارحکومت اسلامی ارائه دادند که کاری بی سابقه بود. دراین کتاب وزارت خانه های مختلف با شرح وظایف آنها مشخص شده بود. برای رسیدن به آن مقصود بیشتر بر آگاه کردن مردم و تبلیغ ایده های خود تکیه می کردند اما مسیر رسیدن به این مدل حکومتی و مراحل آن را مشخص نکرده بودند.

2- جمعیت های مؤتلفه اسلامی

این جریان که از اتحاد چند هیأت مذهبی بوجود آمد نیز در ابتدا به فعالیت های سیاسی و تبلیغی مشغول شد. پخش اطلاعیه های امام خمینی درسال های 42 و 43 یکی از کارهای آنها بود. اما درکنار این فعالیت پس از قیام 15 خرداد گرایش به براندازی سلطنت و ایجاد حکومت اسلامی نیز پیدا کردند.

تدارک اسلحه و آموزش نظامی و کسب آمادگی های رزمی در برنامه آنها وجود داشت. درکنار فعالیت های آموزشی و تبلیغی شاخه ای به عنوان شاخه نظامی تدارک دیده بودند. این جریان که برخی اعضای آن از کادرهای باقیمانده فدائیان اسلام بودند در عمل و سازماندهی از فدائیان اسلام الهام و الگو می گرفتند.

استراتژی مدون و اعلام شده نداشتند ولی رویکردی قهرامیز با رژیم حاکم درآنها ریشه دوانده بود. به رهبری روحانیت بویژه آیت اله خمینی اعتقاد داشتند و از فتوا برای انجام علمیات نظامی شان استفاده می کردند.

پس از دستگیری و تبعید امام خمینی در سال 43 برای واکنش نشان دادن نسبت به این تهاجم رژیم، دست به ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت زدند و طی این حادثه تعدادی از آنها دستگیر شده و پیامد آن منجر به دستگیری سایر اعضا و قلع و قمع تشکیلات آنها گردید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر