۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

استراتژی نیروهای مبارز علیه سلطنت پهلوی- بخش دوم

3- خط مشی امام خمینی

امام خمینی در طی زمان مواضع مختلفی نسبت به رژیم حاکم اتخاذ کرده اند که بایستی هرکدام را در جای خود بررسی کرد. بویژه این که از ایشان مکتوبی تحت عنوان استراتژی یا خط مشی مدون و مرحله بندی شده نداریم. به عبارتی دیگر استراتژی ایشان را از میان سخنان و نوشتجات و موضعگیری های ایشان در طول دوران دستگاه پهلوی می توان فهمید و استخراج کرد.

بررسی عملکرد و موضعگیری های ایشان در رابطه با محمدرضا پهلوی نشان می دهد که خط مشی ایشان نسبت به حاکمیت زمانشان درطول زمان تغییر یافته است.

الف: خط مشی اولیه: مبارزات قانونی و اصلاحگری

خط مشی اولیه ایشان مبتنی بر حرکت اصلاح گرایانه، قانونی و علنی بوده است. این حرکت در چارچوب همان خط مشی مبارزات قانونی می گنجد. این مرحله از شهریور 1320 تا 1345 ادامه داشته است.

خط مشی اتخاذ شده در مرحله بعدی به سمت براندازی رژیم حاکم و نفی آن سوق می یابد که به خط مشی نوع دوم یعنی استراتژی برانداز نزدیک است.

دلایلی که نشان می دهد ایشان در چارچوب خط مشی مبارزه قانونی حرکت می کرده اند عبارت است از:

1- قبول قانون اساسی مشروطه

امام خمینی تا زمانی که آیت اله بروجردی زنده بودند رأسا" و مستقیما" در مسائل سیاسی دخالت آشکاری نمی کردند و زعامت ایشان را پذیرفته بودند. البته موضع سیاسی داشتند و سعی می کردند با کار توضیحی بر موضع زعیم حوزه تأثیر بگذارند اما عملا" آنچه بر فضای حوزه ها حاکم بود موضع آیت اله بروجردی بود.

آیت اله بروجردی ضمن به رسمیت شناختن رژیم حاکم برخوردی انتقادی اصلاحی با آن داشتند. تلاش اصلی ایشان در راستای ارتقای حوزه های علمیه و توسعه تبلیغات اسلامی و اصلاح مناسبات مذهبی رایج بود و کمتر در مسائل سیاسی روزمره دخالت می کردند. در برخی موارد ضروری نیز با انتقاد و تذکر به مقامات خواسته خود را به اجرا در می آوردند. امام خمینی نیز تا آن زمان و چند سال بعد از درگذشت آیت اله بروجردی ضمن قبول قانون اساسی و واقعیت رژیم حاکم برخوردی انتقادی و اصلاحی با آن داشتند. با این تفاوت که در مسائل سیاسی جاری هم دخالت می کردند. مواردی که نشان دهنده این خط مشی است به قرار زیر می باشد:

الف- امام خمینی بعد از شهریور 20 در رد کتاب اسرارهزارساله که علیه مبانی شیعه نگاشته شده بود، کتابی تحت عنوان کشف الاسرار نگاشته و منتشر کرد. در این کتاب در ضمن پاسخگویی به ایرادات نویسنده اسرار هزارساله به سیاست های رضاشاه انتقاد شده بود و از مشی علمای حوزه تجلیل و دفاع کرده بود. ایشان در آنجا بر مشی مسالمت جویانه روحانیان و حوزه های علمیه در برابر حکومت های وقت و موضع اصلاحگرایانه آنها تأکید نمود. از جمله می خوانیم:

"هیچ فقیهی تا کنون نگفته و در کتابی هم ننوشته ک ما شاه هستیم یا سلطنت حق مااست. آری آنطور که ما بیان کردیم اگر سلطنتی و حکومتی تشکیل شود هرخردمندی تصدیق می کند که آن خوبست ومطابق مصالح کشور و مردمست. البته تشکیلاتی که براساس احکام خدا و عدل الهی تأسیس شود بهترین تشکیلات است. لیکن اکنون که آن را از آنها نمی پذیرند اینها هم با این نیمه تشکیلات هیچگاه مخالفت نکرده و اساس حکومت را نخواستند به هم بزنند. اگر گاهی هم با شخص سلطانی مخالفت کردند مخالفت با همان شخص بوده از باب اینکه بودن او را مخالف صلاح کشور تشخیص دادند و گرنه با اصل اساس سلطنت تا کنون ازاین طبقه مخالفتی ابراز نشده بلکه بسیاری از علما بزرگ عالی مقام در تشکیلات مملکتی با سلاطین همراهی ها کردند.

هرقانونی برخلاف قوانین اسلام باشد در این مملکت قانونیت ندارد از این جهت و جهات دیگر می گوئیم این مملکت تا کنون به مملکت مشروطه شناخته نشده زیرا هم مجلس برخلاف قانون است و هم انتخابات و هم قوانین آن، لکن با همه وصف مجتهدین با همین آش شله قلمکار هم مخالفت را جایز نمی دانند. از همه در حفظ و حراست آن در موقع خود پیش قدم تر هستند. .... اکنون هم اگر مشکلاتی برای مملکت پیش آمد کند مجتهدین از وظیفه حتمیه خود می دانند که آن را رفع کنند و با دولت در موقع های باریک همکاری کنند"9

ب- بعد از درگذشت آیت اله بروجردی و طرح لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی از سوی دولت علم مخالفت علما با آن شروع شد. اما این مخالفت نیز برخورد با اساس حکومت نبود بلکه هدف اصلاح همین لایحه بود.

در تاریخ 17 مهرماه 1341 امام خمینی تلگرافی خطاب به محمدرضا پهلوی ارسال می کنند. متن نوشته نشان می دهد که ایشان در صدد براندازی حکومت پهلوی نیست بلکه خواستار اصلاحات در قوانین جاری است:

"حضورمبارک اعلیحضرت همایونی

پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه منتشراست، دولت در انجمن های ایالتی و ولایتی، "اسلام" را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده، و به زن ها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.

الداعی: روح الله الموسوی"10

پ- دو هفته بعد از تلگراف فوق در تاریخ 28 مهرماه 1341 در تلگرافی دیگر به نخست وزیر وقت اسدالله علم اعتراض خود را پیگیری می کنند. ایشان در این تلگراف مستقیما" سراغ قانون اساسی می روند و دولت را به اجرای آن فرا می خوانند.

"تهران – جناب اقای اسدالله علم نخست وزیر ایران

در تعطیل طولانی مجلسین دیده می شود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهدکرد. ورود زن ها به مجلسین و انجمن های ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف است با قوانین محکم اسلام که تشخیص آن به نص قانون اساسی محول به علمای اعلام و مراجع فتواست و برای دیگیران حق دخالت نیست. و فقهای اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و می دهند. در این صورت حق رأی دادن به زن ها و انتخاب آنها در همه مراحل مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسی است. و نیز قانون مجلس شورا مصوب و موشح ربیع الثانی 1325 قمری؛ حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را در انجمن های ایالیتی و ولایتی و شهرداری از زن ها سلب کرده است. مراجعه کنید به مواد هفت و نه قانون انجمن های ایالتی و ولایتی و پانزده و هفده قانون انجمن بلدیه شهرداری. در این صورت چنین حقی به آنها دادن تخلف از قانون است. ......

اکنون که اعلیحضرت درخواست علمای اعلام را به دولت ارجاع فرموده اند و مسئولیت به دولت شما متوجه است انتظار می رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید. و مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود. و اگر ابهامی در نظر جنابعالی است مشرف به آستانه قم شوید تا هر گونه ابهامی حضورا" رفع شود. و مطالبی که به صلاح مملکت است و نوشتنی نیست تذکرداده شود. ..."11

تلگراف به اسداله علم

".....اگر گمان کردید با تصویب نامه غلط و مخالف قانون اساسی می شود پایه های قانون اساسی را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است سست کرد و راه را برای دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد بسیار در خطا هستید.

این جانب مجددا" به شما نصیحت می کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید. "12

ت- بعد از مخالفت های شدید امام خمینی با لوایح شاه، ایشان دستگیرشده و در واکنش به این دستگیری واقعه 15 خرداد بوجود می آید. اما پس از چند ماه وقتی ایشان از زندان آزاد شده و برای مردم سخنرانی می کنند باز هم بر موضع قانون اساسی تکیه می کنند. ایشان در سخنرانی مسجد اعظم مورخ 26/1/1343 چنین می گویند::

"مگرما می گوئیم دولت نباشد؟ ما می گوئیم دولت باشد، ولی برای قوانین اسلام و لااقل برای قانون اساسی خاضع باشید. ما که نمی گوئیم دولت نباشد....

ما یک سلسله نصایح کردیم...نصیحت که این قدر تبعات نداشت، یک مطالب منطقی و قانونی داریم. آیا شما قانون اساسی را قبول ندارید؟ ...

شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید....قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است شما آزاد می کنید؟ ما مرتجعیم که می گوئیم بگذارید به قانون اساسی عمل شود؟"13

2- برخورد اصلاحگرانه با حکومت وقت

امام خمینی در ابتدا با دولت و حکومت وقت از موضع نصیحت و تذکر برخورد می کرد. ایشان به امید اصلاح امور به عملکرد حاکمان و نه اساس حکومت انتقاد و اعتراض می کرد. حتی در مواردی که دولت به نصایح علما تمکین می کرد از آن تقدیر می کردند.

به عنوان مثال در جریان همان مسأله لایحه انجمن های ولایتی و ایالتی وقتی مسجل شد که دولت لایحه را پس گرفته است ایشان از این کار دولت تقدیر کردند. در تاریخ 10 آذر 1341 دولت اعلام کرد لایحه را مسکوت گذاشته است. امام خمینی دو روز بعد در 12 آذرماه طی نطقی از این موضع دولت تقدیر به عمل آورده و اعلام کردند:

"من تصمیم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هیچکس هم نگفتم و لکن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت. اگر خدای نکرده جسارتی به علمای تهران شده بود، من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم اما دولت متوجه شد..."

" بحمد الله مطلب گذشت و آقای اسداله علم متنبه شدند که مطلب را باید خاتمه داد و بحمد اله خاتمه دادند. ما هم خاتمه مطلب را تقدیر می کنیم."14

در همین سخنرانی خطاب به طلاب می گویند:

"محکم باشید، نه در آن طرف فزع داشته باشید ونه دراین طرف زیاده روی داشته باشید. حق اینکه به دولت ناسزا گفته شود نیست. شما بزرگتر از این هستید که حرفی که مناسب شما نیست بزنید. از امروز مشغول به کار خودمان هستیم. در این دوماه که این پیش آمد کرد ما نتوانستیم درست کار کنیم. شبهایی شد که من دوساعت خواب کردم. از این به بعد مشغول تحصیل باشیم که از همه عبادات بزرگتراست.."

در این نطق ایشان خطاب به دولت هم صحبت می کنند و درباره قدرت روحانیت و اسلام سخن می گویند و حاکمان را نصیحت می کنند که این قدرت روحانیت و اسلام را از دست ندهند و به آن توجه کرده و تمکین داشته باشند.

از سوی دیگر روحانیان را تشویق می کنند که برخورد انتقادی را ادامه دهند و با اعتراض های علنی و کتی و شفاهی بر موضع دولتمردان تأثیر گذاشته و مواضع شان را اصلاح کنند.

"نامه به آقایان نجفی و محمدحسین غروی

...لازم است ما به وسیله اعلامیه و اعتراض این امر مفتضح را از ساحت اسلام و مسلمین بزداییم. ... به اهالی دستور دهید که به وسیله اعلامیه اعتراض خود را بنمایند. .."15

این در حالی است که همچنان بر مواضع اصلاح گرایانه و مسالمت جویانه در مجموع اصرار دارند.

"بیانات در دیدار رؤسای شهربانی و ساواک قم

بایستی سعی شود بین اعلیحضرت همایونی و دولت و مردم هیچ گونه نفاق و عدم هماهنگی نباشد و همه برای عظمت کشور کارکنند. روحانی و کاسب و اداری همه باید همین هدف را داشته باشیم. "16

حتی در برخورد با تخلفات و انحرافات محمدرضا پهلوی، نیز رعایت جوانب را می کردند:

2 بهمن 41: " کسانی که درمقابل قانون و ملت مسئول هستند اعلیحضرت را اغفال کرده اند که به نفع آنان این عمل را انجام دهند."17

اما علی رغم این برخورد مسالمت جویانه باز حکومت کار خود را کرده و شاه پس از چندی لوایح ششگانه خود را اعلام می کند. لذا بار دیگر مخالفت امام خمینی و روحانیان دیگر آغاز می گردد. البته این بار با تندی بیشتر.

در همین راستا مسأله حمله کماندوهای رژیم به مدرسه فیضیه پیش می آید و قلع و قمع روحانیان که برخوردی خشونت بار و حنایتکارانه از سوی رژیم بود. با دستگیری امام خمینی و ماجرای 15 خرداد 1342 رابطه حاکمیت و روحانیت از حالت مسالمت جویانه خارج شده و به سرکوب و برخوردهای قهر آمیز از سوی حاکمیت کشیده می شود.

امام خمینی نیز در نطق ها و اعتراضات لحن بسیار تند و شدیدی به کار می برند. حتی گاهی شاه را مورد عتاب و خطاب قرار می دهند. اما هنوز صحبت از سرنگونی رژیم و برکناری شاه نیست. ضمن این که رفتار امام خمینی حتی انتقاد به شاه نیز از چارچوب قانون اساسی خارج نبود هر چند حاکمیت آن را تحمل نمی کرد.

علی رغم برخورد خصمانه و خشونت بار رژیم، باز هم امام خمینی بعد از آزادی از زندان در نطقی که در سال 43 در مسجد اعظم می کنند روشی مسالمت جویانه را برای حل مسائل اختلافی مطرح می کنند. یعنی هنوز بر همان مشی اصلاح گرانه تأکید می ورزند. این نطق در تاریخ 26/1/1343 ایراد شده است:

"حرف های ما حرف های غیرمنطقی نیست؟ حنگ و دعوا نداردآقا. بنشینید منطقی صحبت کنید. فحش ندارد. اشخاص عاقل را بفرستید با ما تفاهم کنند."18

در این خط مشی تا زمانی که امام خمینی در ایران بودند مقامات دولتی گاه و بیگاه به دیدار علما و از جمله امام خمینی می رفتند و اختلافات و مشکلات پیش آمده را در میان می گذاشتند.

حتی بعد از تبعید درسال 1346 امام خمینی از عراق نامه ای به عنوان هویدا نخست وزیر ایران می نویسند و نسبت به اوضاع مردم ایران ابراز نگرانی می کنند و او را نصیحت می کنند. در این نامه می خوانیم:

26 فروردین 1346

"نامه سرگشاده به امیرعباس هویدا

جناب اقای هویدا، لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنی ها را تذکر دهم. ... در این مدت طولانی که به جرم مخالفت با مصونیت امریکایی ها که اساس استقلال کشور را در هم شکست از وطن دورهستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید به سر می برم.

بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام بزرگ ترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است. با اسم تعالیم عالیه اسلام یک یک احکام اسلام را زیر پا گذاشته و اگر خدای نخواسته فرصت یابید خواهید گذاشت....

اقای هویدا من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم. شماها از این ملت و در این آب و خاک پرورش پیدا کرده و صاحب عناوین شده اید. این قدر با حیثیت این ملت بازی نکنید. "19

یادآوری

نکته ای که لازم است یادآوری شود اینکه در قانون اساسی مشروطه اصولی وجود داشت که حکومت را مقید می کرد در چارچوب قوانین اسلامی عمل کند. از جمله:

اصل اول متمم قانون اساسی چنین می گوید:"مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه است. باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد. "

اصل دوم:"...باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن(مجلس) مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجودهم بوده وهست. ..."

به همین منظور در ادامه اصل دوم متمم قانون اساسی ترتیبات گزینش 5تن از روحانیان را مشخص کرده بود که بر قوانین مجلس نظارت کرده و آنچه را مخالف شرع تشخیص دادند مردود اعلام کنند. در حقیقت همان نقشی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به عهده شورای نگهبان گذاشته شده است به این هیأت 5 نفره منتخب روحانیان واگذار شده بود.

لذا قانون اساسی این ظرفیت را داشت که روحانیان با استفاده از حق قانونی خود به اصلاح امور بپردازند. امام خمینی نیز ضمن تکیه بر قانون اساسی از این حق قانونی استفاده کرده و بر آن تأکید می نمود. به عنوان نمونه در همان روزهای درگیری با دولت علم براین نکته تأکید می ورزید.

12آذر41: "اگر علما از طریق قانون صحبت کنند برای این است که اصل دوم متمم قانون اساسی قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است....هرچه مخالف دین و قرآن باشد و لو قانون اساسی باشد و لو الزامات بین المللی باشد ما با آن مخالفیم.... "20

ب:خط مشی دوم: مبارزات برانداز و قهرآمیز

1- هدف: ایجاد حکومت اسلامی

بعد از تبعید امام خمینی به نجف و انتشار کتاب ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در ایران روند برخورد با رژیم تغییر می کند. این کتاب که مجموعه مباحث درسی ایت اله خمینی درباره ولایت فقیه و حکومت اسلامی است بیشتر جنبه نظری و تئوریک دارد.

در استراتژی برانداز طبعا" اولین پرسش اینست که درصورت سرنگونی رژیم حاکم چه سیستمی جایگزین آن خواهدشد. امام خمینی در جای جای کتاب حکومت اسلامی خود به این پرسش پاسخ داده و همه جا سخن از جایگزین شدن حکومت اسلامی می گویند:

"این فقیه است که زیر بار دیگران و تحت نفوذ اجانب نمی رود و تا پای جان از حقوق ملت و از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی وطن اسلام دفاع می کند. فقیه است که به چپ و راست انحراف پیدا نمی کند".

"درمعرفی اسلام جدیت به خرج دهید و تصمیم به تشکیل حکومت اسلامی بگیرید و در این راه پیشقدم شوید و دست به دست مردم مبارز و ازادیخواه بدهید. حکومت اسلامی قطعا" برقرار خواهدشد..... شما که این قدرت و جرأت و تدبیر را دارید که برای ازادی و استقلال ملت مبارزه می کنید....وقتی موفق شدید دستگاه حاکم جابر را سرنگون کنید یقینا" از عهده اداره حکومت و رهبری توده های مردم برخواهیدآمد. طرح حکومت و اداره و قوانین لازم برای آن آماده است"21

2- ضرورت طرح و استراتژی

امام خمینی خود مکتوبی به عنوان خط مشی و استراتژی مرحله بندی شده برای مبارزه با رژیم ارائه نکردند ولی در کتاب ولایت فقیه لزوم طرح استراتژی را مطرح می کنند:

"مردان بزرگ که دارای سطح فکر وسیعی می باشند هیچگاه مأیوس نگردیده و به وضع فعلی خود- که درزندان و اسارت بسر می برند و معلوم نیست ازاد می شوند یانه- نمی اندیشند و برای پیشبرد هدف خویش در هر شرایط که باشند طرح نقشه می کنند تا بعدا" اگر توانستند شخصا" آن طرح را به مرحله اجرا در آورند و اگر خودشان فرصت نیافتنددیگران- هرچند بعد از 200 یا 300 سال- دنبال این طرح بروند و اجرا نمایند. اساس بسیاری از نهضت های بزرگ به همین صورت ها بوده است. رئیس جمهور سابق اندونزی سوکارنو در زندان دارای این افکار بوده و نقشه ها کشیده و طرح ها داده که بعدا" به اجرا درآمده است". 22

3- استراتژی براندازی

گرچه امام خمینی به عنوان استراتژی مطلبی منتشر نکرده اند اما از تحلیل محتوای این کتاب می توان سرفصل های استراتژی مبارزه با حاکمیت پهلوی را از دیدگاه ایشان استنباط کرد. توصیه ها و تبیین های این کتاب دیگر در چارچوب استراتژی مبارزات قانونی نمی گنجید و سخن از براندازی حاکمیت و ایجاد حکومتی جدید است که بر مبنای اسلام حکمرانی کند. به عنوان مثال:

"حقایق را به زبان ساده برای توده های مردم بیان کنید و آنان را به شور و حرکت در آورید ، از مردم کوچه و بازار از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید، همه مردم مجاهد خواهندشد. از همه اصناف جامعه آماده اند که برای آزادی و استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. مبارزه برای ازادی و سعادت احتیاج به دین دارد. اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند و به صورت یک نیروی مجاهد دستگاه سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده حکومت اسلامی را برقرار سازند"23.

در فصلی از کتاب تحت عنوان "حکومت های جائر را براندازیم" می خوانیم:

"1- روابط خود را با مؤسسات دولتی آنها قطع کنیم.

2- با آنها همکاری نکنیم.

3- از هرگونه کاری که کمک به آنها محسوب می شود پرهیز کنیم.

4- مؤسسات قضایی، مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی بوجود آوریم.

برانداختن طاغوت یعنی قدرت های سیاسی ناروائی که در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه ماست".

"... خداوند متعال در قرآن اطاعت از طاغوت و قدرت های ناروای سیاسی را نهی فرموده است و مردمان را به قیم برضد سلاطین تشویق کرده و موسی را به قیام علیه سلاطین واداشته است. "24

4- تبلیغات و افشاگری

برای رسیدن به مطلوب مهم ترین تکیه گاه استراتژیک مردم هستند. امام خمینی همه جا خطاب به علما آنها را تشویق می کنند که سکوت نکنید و حقایق را به اطلاع مردم برسانید.

" ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم. اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل می دهد. بایستی از راه تبلیغات پیش بیائیم. ... همیشه از اول قشون و قدرتی در کار نبوده است و فقط از راه تبلیغات پیش می رفته اند. قلدری ها و زورگویی ها را محکوم می کردند. ملت را آگاه می ساختندو به مردم می فهماندند که این قلدری ها غلط است". 25

5- لزوم کارجمعی و تشکیلات

"درهمه عالم و همیشه همین طور بوده است. چند نفر باهم می نشستند و فکر می کردند. تصمیم می گرفتند و به دنبال آن تبلیغات می کردند. کم کم بر نفرات همفکر اضافه می شد. سرانجام به صورت نیرویی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده آن را ساقط می کردند. "26

"شما الان نه کشوری دارید و نه لشکری ولی تبلیغات برای شما امکان دارد ...یک موج تبلیغاتی و فکری بوجود بیاوریم تا یک جریان اجتماعی پدید آید و کم کم توده های آگاه و وظیفه شناس و دیندار در نهضت متشکل شده قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند." 27

"حقایق را به زبان ساده برای توده های مردم بیان کنید و آنان را به شور و حرکت در آورید، از مردم کوچه و بازار از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید. همه مردم مجاهد خواهندشد. از همه اصناف جامعه آماده اند که برای استقلال و سعادت ملت مبارزه کنند. ....اسلام را که مکتب جهاد و دین مبارزه است در اختیار مردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان را از روی آن تصحیح کنند و به صورت یک نیروی مجاهد دستگاه سیاسی جائر و استعماری را سرنگون کرده حکومت اسلامی را برقرار سازند". 28

6- مبارزه مسلحانه

امام خمینی گرچه مستقیما" از مبارزه مسلحانه نام نبردند اما از محتوای کتاب و مواضع ایشان مشروعیت مبارزه مسلحانه با نظام حاکم درک می شد. در بخشی از کتاب ایشان اعلام می کنند که چنانچه حاکمی دربرابر امری به معروف و نهی از منکر علما و مردم تمیکن نکرده و با قدرت نظامی با آن مقابله کند جهاد مسلحانه با آن رژیم واجب می شود. با توجه به این نظریه حاکمیت پهلوی نیز شامل این موضوع می شود. زیرا رژیم پهلوی نیز در ماجرای مخالفت های علما با لوایح شاهانه در سال 41 و 42 به سرکوب طلاب در مدرسه فیضیه در فروردین 42 و مردم در 15 خرداد همان سال دست یازید. بنابراین شامل همان حکم می گردد.

"اظهار مخالفت علمای دینی در چنین مواردی یک نهی ازمنکر از طرف رهبری دینی جامعه است که موجی از نهی از منکر و یک نهضت مخالفت و نهی ازمنکر را به دنبال می آورد. نهضتی را به دنبال می آورد که همه مردم دیندار و غیرتمند در آن شرکت دارند. نهضتی که اگر حکام ستمکار و منحرف به آن تسلیم نشوند و به صراط مستقیم رویه اسلامی تبعیت از احکام الهی باز نیایند و بخواهند با قدرت اسلحه آن را ساکت کنند در حقیقت به تجاوز مسلحانه دست زده و " فئه باغیه" خواهند بود و بر مسلمانان است که به جهاد مسلحانه با فئه باغیه یعنی حکام تجاوز کار بپردازند تا سیاست جامعه و رویه حکومت کنندگان مطابق با اصول و احکام اسلام باشد". 29

"همه چیز آماده و مهیا است. فقط می ماند برنامه های وزارتی که آن هم به کمک و همکاری مشاورین و معاونین متخصص در رشته های مختلف در یک مجلس مشورتی ترتیب داده و تصویب می شود. خوشبختانه ملت ها هم تابع و متحد شما هستند. آنچه که کم داریم همت و قدرت مسلح است که آن را هم انشاء اله بدست می آوریم . به عصای موسی احتیاج داریم و به همت موسی. کسانی باید باشند که عصای موسی و شمشیر علی بن ابیطالب ع را بکار برند". 30

7- اصلاح روحانیت

یکی از امور محوری خط مشی امام خمینی درمبارزه با سلطنت اصلاح و پاکسازی روحانیت و فعال شدن روحانیان و وارد عرصه سیاسی شدن آنهاست. اما ایشان برای این کار از مردم و بویژه جوان ها یاری می گیرند. با انگیزه مند کردن و تهییج آنها، از آنها می خواهند که با روحانیان برخوردکنند.

"معرفی و ارائه اسلام مستلزم این است که حوزه های روحانیت اصلاح شود. به این ترتیب که برنامه درسی و روش تبلیغات و تعلیمات تکمیل گردد. ....آخوندهای درباری که دین را به دنیا می فروشند از این لباس خارج واز حوزه ها طرد و اخراج شوند".31

"باید جوان های ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایی که به نام فقهای اسلام به اسم علمای اسلام این طور مفسده در جامعه مسلمین ایجاد می کنند باید برداشته شود. من نمی دانم جوان های ما درایران مرده اند؟".32

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر