۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

هركس مي خواهد برگردد

نقش مردم

موقع خروج امام حسين از مكه بارديگر مشابه آنچه در مدينه اتفاق افتاد، عده اي به نصيحت ايشان پرداختند. محمدبن حنفيه برادر امام و عبدالله بن عمر كه آن زمان در مكه بودند ايشان را ازرفتن به كوفه برحذر داشتند و به ماندن در مكه توصيه كردند. عبدالله بن زبير هم همين موضع را داشت. والي مكه هم برادرش را با عده اي ديگر فرستاد تا مانع خروج امام حسين از مكه شوند. ميان آنها و همراهان امام هم زد و خوردي كوتاه پيش آمد ولي امام قاطعانه به راه خود ادامه داد.

همسر زينب عبدالله بن جعفر هم نامه اي به امام نوشت و نگراني شديدش را از رفتن ايشان به عراق ابراز كرد. او مي نويسد اگر شما كشته شوي نور خدا در زمين خاموش مي شود. علي رغم چنين اعتقادي او رفتن امام حسين به كوفه را اشتباه دانسته مي نويسد در حركت خود شتاب مكن كه من پيرو نامه خودم مي آيم.

سپس او نزد والي كوفه عمروبن سعيد رفت و از او امان نامه اي براي امام حسين گرفت كه امام در مكه بماند. والي نامه را همراه برادرش يحيي با جعفر فرستاد. آنها زماني به امام حسين رسيدند كه كمي از مكه فاصله گرفته بود. امام همچنان بر موضع خود پافشاري كرد. براي جعفر گفت پيامبر را خواب ديده است و به فرمان او عمل مي كند. سرانجام جعفر متوجه شد نمي تواند بر اراده امام تأثيري بگذارد. به دو پسر خود عون و محمد سفارش كرد همراه حسين بروند و همه جا از او حمايت كنند. اما خود همراه يحيي به مكه برگشت.

دراين برخوردها هم باز نشاني از مناسبات آزاد و برابر ميان امام و دوستدارانش را مي بينيم. جعفر كه چنان عقيده اي به امام حسين دارد به خود حق مي دهد به ايشان نامه نوشته و براي تغيير تصميم ايشان تلاش كند. همسرزينب را آزاد مي گذارد كه همراه امام برود و فرزندانش را به فداكاري در راه امام سفارش مي كند. ولي خود براي ياري امام نمي رود. عجيب تر آن كه هم برخي دوستداران امام و هم عامل حكومت هر دو با رفتن امام از مكه مخالف بودند.

برخوردهاي امام حسين با دوستدارانش از وجود نوعي تكثر و تفاوت درميان شيعيان خبرمي دهد كه با تصور كلاسيك از شيعه و رابطه با امام متفاوت است. در اين ديدگاه شيعه بودن تنها در يك كادر كليشه اي محدود قابل تعريف است.

كاروان امام در طول مسير از مكه تا كوفه در هر منزلي مي ايستاد. امام به كساني در بين راه برمي خورد كه از سمت كوفه مي آمدند. با آنها صحبت مي كرد و مي كوشيد خبرهاي جديد را از آنها بگيرد. از جمله با فرزدق شاعر معروف عرب روبرو شد و او اوضاع كوفه را در يك جمله خلاصه كرد: دلهايشان با شماست و شمشيرهايشان عليه شما. امام تحليل او را تأييد كرد و آن را تصويرواقعي اين شهر دانست.

درمنزلي به نام حاجز قيس بن مسهر صيداوي و به گقته بعضي عبدالله بن يقطر را با نامه اي به كوفه فرستاد كه پيشاپيش به مردم خبر آمدن امام را بدهد تا آنها تميهدات لازم را تدارك ببينند.

در منزلي ديگر به نام ثعلبيه با مرد ديگري به نام اباهره ازدي روبروشد. او علت بيرون آمدن امام از مكه را از پرسيد. امام حسين توضيح داد كه مأموران حكومتي قصد كشتن ايشان را در مكه داشته اند.

دراين ميان هر كجا مي توانست كسي را جذب كرده و با خود همراه كند دريغ نمي كرد. از جمله زهير بن قين كه مدافع عثمان و مخالف علي ع بود در يكي از منازل به امام حسين برخورد و پس از گقت وگوي با ايشان تغيير موضع داد و به كاروان امام پيوست.

خبررساني

كاروان منزل به منزل رفت تا به محلي به نام ثعلبيه و به قول برخي زباله رسيد. دو تن از ياران امام كه پس از انجام مراسم حج به سرعت در پي او حركت كرده و خود را به ايشان رسانده بودند از مردي كوفي خبر كشته شدن مسلم بن عقيل و ميهماندارش هاني بن عروه را دريافتند. نزد امام حسين رفتند. ياران و همسفران امام هم كنارش نشسته بودند. از امام حسين پرسيدند خبري از كوفه داريم محرمانه بگوييم يا آشكار؟. امام نگاهي به پيرامون خود افكند و گفت من از يارانم چيزي را پنهان نمي كنم.

آن دومرد خبر كشته شدن مسلم و هاني و فضاي مغلوب كوفه را در جمع توضيح دادند. همگان دريافتند كه آن فضاي استقبال مردمي از ميان رفته و امكان غلبه بر والي شهر وجود ندارد.

اين برخورد امام حسين نيز برخلاف عرف سياسي و سياست عرفي بود. معمولا" فرماندهان و رهبران سياسي خبرهاي بد و شكست ها و ضعف ها را از زيرمجموعه خود پنهان مي كنند تا روحيه رزمندگان و حاميانشان لطمه نديده و موجب يأس و پراكندگي آنها نشود. اگر خيلي دموكرات و آزاديخواه باشند در فرصتي مناسب شكست وارده را براي نيروهاي خود توجيه كرده و قابل تحمل و جبران پذير نشان مي دهند. اما امام با بيان اينكه ميان من و يارانم رازي پنهان نيست، وضعيت جاري و آينده را برايشان كاملا" شفاف كرد. آنچه از راويان تاريخ برمي آيد اينست كه تا اين زمان جمعيتي قابل توجه كاروان حسين را همراهي مي كردند.

يارگيري، انتخاب آزاد

گفته شده امام حتي خبر مزبور را مكتوب كرد و گفت آن را براي همه جمعيتي كه همراهش آمده بودند بخوانند. ايشان نوشته بود: "به نام خدا...خبر جانگدازي به ما رسيده، مسلم بن عقيل و هاني بن عروه و...كشته شدند و شيعيان ما از ما كناره گرفتند، هركدام از شما كه دلش مي خواهد برگردد، بر او حرجي نيست و بيعت از او برداشته است".

اين درحالي است كه اغلب رهبران سياسي مي كوشند نيروهاي خود را به نحوي اميدوار كرده و در دايره جاذبه خود نگهدارند. طبيعي است در عرصه سياسي كثرت نيرو يكي از لوازم موفقيت است. همه مي كوشند جمعيت بيشتري را با خود همراه كنند. آنها كساني را كه دست از همكاري و ياري شان برمي دارند سرزنش مي كنند و به آنها انگ هاي سازشكاري و بريدگي و خيانت و بي وفايي مي زنند. اما امام حسين خود به همراهانش پيشنهاد مي كند او را رها كرده و بروند و اعلام مي كند برآنها حرجي هم نيست. همين برخورد را يك بار ديگر در شب عاشورا انجام مي دهد.

دربرابر اين برخورد اين پرسش ايجاد مي شود كه اساسا" هدف امام حسين چه بود. چه هدفش تشكيل حكومت بود( به نظرمرحوم استاد صالحي نجف آبادي) و چه برخورد با دستگاه نظامي امنيتي حاكم و به شهادت رسيدن(ديدگاه دكترشريعتي)، بهتر آن بود كه با ياران بيشتري منظور خود را عملي كند كه تأثيرگذاري بيشتري مي داشت. درحالي كه او نه تنها مردم كوفه را سرزنش نمي كند كه به حمايت علني از او برنخاسته و به استقبالش نيامده اند بلكه همان هايي را كه همراه خودش تا اينجا آمده اند مخير مي كند كه اگر مي خواهند بروند. قبل از آن كه آنها بيعت شكني كنند مي گويد بيعت از شما برداشته شده است. اين شيوه يارگيري كمتر در جريان هاي عرفي سياسي به چشم مي خورد. امام ياراني مي خواهد كه هيچ گونه اكراه و اجباري در تصميم شان و موضعشان نباشد. در كمال آزادي موضع خود را انتخاب كنند.

دراين گزينه حتي كساني كه خود را شيعه و پيرو امام مي دانند و قول ايشان را معيار و ملاك قرار مي دادند مي توانستند به خانه و زندگي خود برگردند و كارخود را مشروع بدانند. چرا كه به گفته امام عمل كرده بودند.

بنا به نقل تواريخ عده اي نيز ايشان را ترك كرده و رفتند. كاروان امام شب را در اين منزل ماند. فردا صبح امام به يارانش گفت آب بيشتري بردارند و به راه افتادند. مشاهده مي كنيم روش هاي يارگيري عرفي و رايج با روشي كه از امام حسين نقل شده است تفاوت هاي چشمگيري دارد:

1- تقليد و اطاعت كوركورانه

دربرخي مناسبات كه هم درنحله هاي سنتي و هم گروه هاي سياسي مشاهده مي شود از پيروان و مريدان توقع مي رود كوركورانه و بدون تبيين و آگاهي از مقام يا سيستم منظور تبعيت و دنباله روي كنند. اين امر به عنوان يك وظيفه تلقي مي شود. دراين گونه مناسبات كساني كه چون و چرا كرده و مي خواهند درانجام امور تبيين داشته باشند متهم مي شوند و اين كار آنها دليلي برسستي عقيده و ايمان شان شمرده مي شود. برعكس كساني كه مطيع تر و گوش به فرمان ترند افراد خالص و مفيد و پر شور و انگيزه به حساب آمده و در مناسبات جايگاه مهم تري مي يابند. مرحوم استاد مطهري اين گونه سرسپردگي را غيراسلامي شمرده و مطابق آيات قرآن آن را مذموم مي شمرند(بحثي درباره مرجعيت و روحانيت- مقاله استاد مطهري).

2- آگاهي تزريقي و كپسولي

برخي سيستم ها نيز از آن روش بسته فاصله گرفته و به لزوم آگاهي و آموزش معتقدند اما از آگاهي براي كنترل و جذب و جهت دهي به همراهان استفاده مي كنند. دراين روش آگاهي به صورت كنترل شده و غربال شده به خورد مريدان و هواداران داده مي شود. اعتقاد براين است كه افراد زيردست ظرفيت و صلاحيت برخورد با همه نوع آگاهي و اطلاعات را ندارند و مسائل بايد پالايش شده و به صورت پاستوريزه به بدنه تزريق شود. دراين سيستم ها نيز افراد توان انتخاب آزاد و تصميم گيري ندارند و عملا" تابع هستند. چنين روابطي درمناسبات برخي گروه هاي انقلابي نيز ديده مي شود.

3- انتخاب آزاد

در مناسبات امام حسين هيچكدام از اين روش ها را نمي بينيم. ايشان با شفاف سازي و خبررساني آزاد اجازه مي دهد يارانش كاملا" از اوضاع مطلع باشند و خود تصميم بگيرند. حتي به آنها توصيه مي كند كه از دايره بيعت و هواداري ايشان خارج شده و به راهي كه خود انتخاب مي كنند بروند.

جالب تراين كه در مناسبات ميان امام حسين و دوستدارانش مشاهده كرديم افراد به خود اجازه مي دهند نسبت به امام مواضع متفاوت داشته باشند. حتي براي او تكليف تعيين كنند. ايشان هم با آنها بحث كرده و براي موضعگيري هاي خود دليل مي آورد. اين رويه درگذشته هم بوده است. در ماجراي صلح امام حسن نيز برخي پيروان ايشان به خود اجازه مي دهند با قرارداد صلح مخالفت كنند و ايشان نيز به آنها احترام مي گذارد. حجربن عدي كه بعدها با يارانش به شهادت رسيد درزمان صلح با اقدام امام حسن مخالف بود. امام با او مدتي بحث و مناظره داشت تا او قانع شد. همچنين سليمان بن صرد خزاعي كه خانه اش در كوفه محل تجمع شيعيان شده بود در زمان امام حسن چنين موضعي داشت.

برخورد با دشمن

دومنزل به كوفه مانده بود كه با لشكر حر بن يزيد رياحي روبروشدند. ابن زياد شخصي به نام حصين بن نمير را به عنوان فرمانده همراه لشكريان مأمور راه هاي كوفه كرده بود كه اجازه تردد و رفت و آمد به كسي ندهند. هركس مي خواست خارج يا وارد كوفه شود دستگيرشده و مورد بازرسي و بازجويي قرار مي گرفت. حر با حدود هزار نفر جلوتر از حصين بن نمير اعزام شده بود و مسئول كنترل بخشي از راه هاي كوفه بود.

درنگاه اول ياران حسين گمان كردند اين جمعيت مدافعان امام هستند كه براي پيوستن به امام آمده اند. اما در يك مكالمه كوتاه امام با حر مشخص شد كه آنها براي برخورد و بستن راه بر كاروان حسين آمده اند. حر مأموريت خود را بازداشت امام و بردن ايشان نزد ابن زياد اعلام كرد.

امام حسين به يارانش گفت از ذخيره آب خود به سواران و اسب هاي همراهان حر بدهند. يكي از سواران همراه حر بعدها گزارش داده است كه آن روز خود حسين لب مشك آب را گرفت تا من و اسبم آب بنوشيم. اين درشرايطي بود كه حاكميتي كه حر و مأموران همراهش را فرستاده حداقل دستش به خون مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر آلوده است.

درحالي كه در منطق جنگ و مبارزه عرفي، اين كار تقويت نيروي دشمن تلقي شده و خطايي استراتژيك به شمارمي آمد. نيروي رزمنده مي بايست لجستيك جبهه مقابل بويژه دستگاه ترابري آن را تخريب كرده و ازكاربيندازد. همچنين ازطرق مختلف شرايط را بر نيروي انساني حريف سخت تركند تا آنها زودتراز پاي درآيند. بنا به فرهنگ رايج چنين برخوردهايي با دشمن روش هايي حاكي از سازشكاري و حداقل ساده انديشي قلمداد مي شود.چرا كه در اين برخورد كينه و انتقام و نفي و ضديت مشاهده نمي شود.

حتي برخي از ياران به امام پيشنهاد كردند كه اگر با نيروهاي حر درگيرشويم مي توانيم آنها را ازپا درآوريم. تا زماني كه نيروي بزرگتري نيامده بجنگيم و آنها را از سرراه برداريم. امام موافقت نكرد و گفت ما حمله را شروع نمي كنيم.

منابع:

سيدبن طاووس، لهوف، ترجمه عقيقي بخشايشي، نشربخشايش، چاپ پنجم 1378

عباس قمي، نفس المهموم- دركربلا چه گذشت، ترجمه محمدباقر كمره اي، انتشارات مسجدجمكران، 1381

سحاب ابوالقاسم، زندگاني حضرت ابي عبدالله الحسين سيدالشهداء، سحاب كتاب، چاپ دوم 1358

روزنامه اعتماد- دوم ديماه 1388

۷ نظر:

  1. آقای غنی،

    کلیه حسن هائی که به حسین نسبت میدهید تفسیر شما از رویداد هائی است که میتواند با نگاهی‌ دیگر طور دیگری تفسیر شود، لذا دقت کنید که این شخصیتی است که شما از حسین ساخته اید نه شخصیتی که او دارد. فقط ۲ سوال می‌کنم تا احتمال حاشیه رفتن در پاسخ را کم کنم.

    ۱) حسین برای نرفتن به کوفه به توصیه یارانی که نام بردید گوش نداد و وقتی‌ به آن رسید که خیلی‌ دیر بود. دلیلش این بود که خواب پیامبر را دیده بود. رهبری که تابع خواب است نه دادن تحیلی قانع کننده به‌ یارانش. لطفا دلیل راهبردی که حسین برای یارانش در رفتن به کوفه داد را عنوان کنید. خواب پیامبر دیدن به جوک بیشتر شبیه است تا دلیل.

    ۲) حسین وقتی‌ تحلیل فرزدق را قبول کرد منطق اقتضا میکرد که با رفتن به کوفه حرکتی نکند که مردمی که دلهایشان با اوست را به جنگ با خود وادار سازد ولی‌ به کوفه رفت و دلها ای‌ که با او بودند را در اضطرار قرار داد تا روی او شمشیر کشند. چرا؟

    پاسخحذف
  2. جناب ناشناس!
    1- اين كه مطالب فوق تفسير من از امام حسين است سخني است واضح و اينكه ديگري هم مي تواند طور ديگري تفسيركند كاملا" روشن است. ازهر پديده اي تفسيرهاي گوناگوني مي شود كرد. اما اينكه كدام تفسير با واقعيت هابيشتر تطبيق دارد قابل تأمل است.
    2- اگر به حرف فرزدق از نيمه راه بازمي گشت يك خط مشي مي شد و اين كاري كه كرد مشي ديگري را نشان مي دهد. هر كدام منطق و تبييني دارد.
    حتي بعضي هم بودند كه قبل از اينكه از كوفه خبر بيايد مي گفتند به اهل كوفه اعتماد نكن و به سمت آنها نرو مي توانست به تحليل آنها گوش دهد و اصلا" از مكه حركت نكند. اين هم يك خط مشي مي شد.
    3-افراد مختلفي به حسين گفتند به سمت كوفه نرو. يا از مدينه بيرون نرو. حسين به هر كدام پاسخي داده است. اگر همه اين پاسخ ها را كنار هم بگذاريد و تحليل كنيد فكر مي كنم نتيجه درست تري بدست مي آيد. يكي از پاسخ هايش اين بوده كه پيامبر را خواب ديدم و....
    4- يك دليلش اين بود كه فضاي رعب را در هم شكند و به آدم ها بفهماند كه در فضاي استبداد نبايد بترسند و خود را سانسور كنند. اين استراتژي هم موفق بود و دوسال بعد اين فضا شكسته شد.

    پاسخحذف
  3. آقای غنی،

    این استراتژی هایی که گفته اید باید با استناد باشد. کجا حسین گفته که به کوفه رفت تا استراتژی فدایی داشته باشد و اگر این بود چرا بعد تقاضا کرد برگردد؟ به حرف فرزدق گوش داد ولی‌ خیلی‌ دیر. پدرش چون اقلیت بود به زور با ابوبکر بیعت کرد ولی‌ حسین خیلی‌ دیر فهمید که با اقلیتی که هست نمی‌تواند برای حکومت خیز بردارد و مردم هم پشتیبان این درجه مقاومت نبودند. با این چپ روی مردم کوفه را هم مقابل خود قرار داد. مقاومتهای بعدی هم شورشهای کور بودند. هدف که نفی یک حکومت نیست تا بگویید با رفتن بنی امیه حسین موفق شد... آقای عزیز بدتر از بنی امیه آمد. هدف استقرار یک مناسبات عادلانه است که حسین و شورشهای کور شکست خوردند.

    پاسخحذف
  4. آقاي ناشناس!
    توجه بفرماييد مطلب من هنوز همين بالاهست. كجا من گفته ام امام حسين استراتژي فدايي داشته كه شما سندش را مي خواهيد؟ وقتي مطلب جلو چشمتان اين قدر بدفهميده مي شود چطور تاريخ هزار سال قبل را مطمئنيد درست فهميده ايد؟
    2- خودتان مي بريد و مي دوزيد و فكر مي كنيد همه تحليل هايتان عين واقع است. آقاي ناشناس عزيز اينطور كه شما تحليل مي كنيدگويي حقيقت را درمشت خود داريد. كجا حسين به حرف فرزدق گوش كرد؟ فرزدق قبل از روبرو شدن با مانع پيشنهاد برگشت داد.
    3-پيشنهاد مي كنم مطالب بعدي در باره پيامدهاي عاشورا را هم بخوانيد بعد بفرماييد اين چه شورش كوري بود كه بلافاصله بعد از يزيد عاليترين مقام حكومتي يعني معاويه پسريزيد به حقانيت حسين و عدم مشروعيت حكومت اموي اعتراف مي كند؟

    پاسخحذف
  5. آقای غنی،

    بند ۴ پاسختان بین روشنی از استراتژی فدایی است. گفتم به حرف فرزدق گوش داد ولی‌ دیر. یعنی‌ بعد خواست برگردد ولی‌ فرمانده سپاه یزید اجازه نداد. متأسفم که باید کلمه به کلمه هر خط را توضیح دهم. به شما هم پیشنهاد می‌کنم مطلب بالا را لطفا دقیقتر بخوانید. اعتراف عالیترین مقام حکومت به حقانیت حسین برای کسی‌ پیروزی محسوب میشود که به دنبال اثبات حقانیت خود است. بنده گفتم چون حاکمیت سیاسی را حسین نتوانست تغییر دهد پیروز نیست. البته شاید انتظار من از حسین زیاد باشد و حرکت او در همین حد که معاویه پسر یزید به حقانیت او اعتراف کند اهمیت دارد نه بیشتر. مثل کودکی که از اعتراف رقیبش خوشحال شود.

    پاسخحذف
  6. حضورناشناس محترم
    1- من متأسف نيستم كه بايد توضيح بدهم. استراتژي فدايي غير از استراتژي شكستن رعب است. مجاهدين خلق در دوران شاه يك مرحله استراتژي شان شكستن تور پليسي و رعب حاكم بود ولي حركت شان فدايي نبود. بلكه اتفاقا" به بقاي رزمنده اعتقاد داشتند نه فداشدن.
    2- خط مشي امام حسين با فرزدق فرق اساسي داشت. فرزدق مي گفت بدون تلاقي با سپاه حكومت برگرد و به گوشه اي پناه ببر. امام حسين بعد از برخورد با لشكر حكومت مي خواست برگردد. در خط فرزدق امام حسين بايد هميشه از دسترس حكومت فراري باشد. اما در استراتژي خودش اگر حر مي گذاشت برگردد به اين معني بود كه حكومت پذيرفته بود كسي بيعت نكند و آزاد باشد.
    3- حتي اگر به قول شما تغيير حاكميت هدف باشد، عجيب است كه وقتي رأس حكومت خود عدم مشروعيت حكومت را اعلام مي كند و برحقانيت جنبش حسين تأكيد مي ورزد تعبير به خوشحالي كودك مي فرماييد. گويا در عرف سياسي معني اين حركت را نمي دانيد.

    پاسخحذف
  7. آقای غنی،

    ۱) شکستن رعب یک مفهومش شکستن ترس از مرگ و شکنجه و وحشت از استبداد است. قبل از انقلاب هم استراتژی فدایی به مفهوم خودکشی‌ نبود بلکه به مفهوم مقاومت تا پای مرگ بود و از این نظر استراتژی بقای رزمنده تفاوت صرفاً لغوی با استراتژی فدایی دارد. به هر حال، حسین میدانست که شکستن رعب از یزید خطر مرگ هم دارد و میدانست که با حرکت به سوی کوفه مردمی که دلشان با اوست را علیه خود بسیج می‌کند (شمشیرها علیه او).

    ۲) لطفا به توصیه فرزدق به عنوان خط مشی‌ رفتن یا نرفتن به کوفه نگاه کنید، امام حسین نرفتن به کوفه را پذیرفت ولی‌ خیلی‌ دیر. خلاصه اینکه حرکت رفتن به کوفه از انسجام درونیش در نمی‌آمد و بسیاری از یاران سعی‌ کردند او را بازدارند ولی‌ ایشان خواب پیامبر را دیده بود. شما چرا از کنار این دلیل خواب دیدن که بیانگر اعتقادات حسین است به راحتی‌ عبور می‌کنید؟ کمی‌ تامل کنید در این دلیل.

    ۳) اینکه آیا اعتراف به حقانیت حسین یک پیروزی است یا خیر بستگی به سطح انتظار آدم دارد. دستاودهای هر کسی‌ بستگی به سطح انتظار و پروازش دارد.

    پاسخحذف